هر کی به هر کی 246
–
خلاصه منصوره هم اومد به جمع ما .. دور ضلع جنوبی و غربی منطقه رو مامور گذاشتیم و حسابی هوای این دور و اطراف رو داشتیم ..
اشرف : شما نگهبانا حواستون باشه که هیچ احد الناسی رو به این طرفا راه ندین .. بببینم آریا تو طرز کار با این مسلسل رو واردی ;
-مدرسه که بودیم رفتیم آموزش نظامی . یک درس دفاعی داشتیم .. البته فشنگهای ما مشقی بود ..
-نترس اینجا هم از همون فشنگها استفاده شده ولی تا اونجایی که میشه اونو رو به مردم نگیر . چون ممکنه قبل از این که شلیک کنه طرف رو به کشتن بده .. در ضمن هر دو ساعت پست عوض میشه .
من اون وسط بودم آرمیتا سمت چپ و منصوره سمت راست من قرار داشت . خود اشرف هم مامور نظارت شده بود . و به عنوان پاس بخش از این طرف به اون طرف می رفت . که یه وقتی کسی تخلف نکنه . مثلا خود نگهبانان سکس نکنن .
آنیتا : این دور و برا کسی نمیاد . این حالا چرا این قدر داره خودشو نخود توی هر آش می کنه . هنوز یه روز نیست که اومذده اینجا .
-چیکار میشه کرد . اون اگه بخواد همین حالا می تونه تمام این بر نامه ها رو بریزه به هم و باز داشتمون کنه . مملکت حالا این شده دیگه . هر کی هرزگیش بیشتر باشه به جاهای بالاتر می رسه . اشرف اومد پیش ما .
-خوب حواستون جفت باشه . نباید موقع نگهبانی سکس کنین .. من گاهی هم یه سری به اون بالا روی تپه می زنم که ببینم همه جا امن و امان باشه . در ضمن به اهالی محل گفتم که اینجا بسیج قصد داره عملیات رز مایشی انجام بده . خیلی از سکنه اطراف اینجا محل زندگی خودشونو ترک کردند . گفتن که قراره که این جا آزمایش های هسته ای و اتمی انجام بشه و سلامت مردم در خطره .. چه شایعاتی این مردم درست کردند .
-اشرف جان این کاری که ما داریم انجام میدیم دست کمی از شکافتن هسته اتم نداره . شاید در کشور های اروپایی و امریکایی هم به این عظمت این بر نامه ها رو پیاده نمی کنن .
-آنی جون میشه از داداشت فاصله بگیری ;
– به شرطی که شما هم این فاصله رو حفظ کنی خانوم فر مانده .
اشرف متوجه لحن آنی که داشت اونو مسخره می کرد شده بود ولی خورد و دم نکشید – همین جا باش .. زیاد حرکت نکن شعاع دید تو خوبه .. من و آریا میریم این اطراف یه سرکی بکشیم و بیاییم .
-شما که تجربه ات زیاده می تونی همین جا بمونی و من و داداش بریم یه سرکی این اطراف بکشیم .
ولی اشرف گوش به حرفای آنیتا نداد .. خواهرم خودشو به من نزدیک کرد و گفت صبر کن این دو ساعت تموم شه بعدا حالیش می کنم . معلوم نبود وقتی که نگهبانی ما تموم می شد اون بالا چه خبر می خواست بشه . قرار بود عفت پاس بخش بعدی باشه .. اون از همین حالا باید به فکر نگهبانای بعدی می بود . مامان الیا رو هم واسه این که یه بهایی بهش داده باشن گذاشتن به عنوان پاس بخش شماره .. خلاصه من و اشرف رفتیم پایین تپه ها و جایی که دیدی نسبت به نگهبانا نداشتیم .
-درش بیار .. درش بیار آریا .
-چی رو درش بیارم .
– ببینم داخل شلوارت چی داری که باید درش بیاری . خب معلومه دیگه همونی که سرش عمامه داره و مجتهد و ملای خانوماست رو درش بیار . مجتهد اعلم کیرت رو در بیار .
-خوشم میاد به کیر میگی مجتهد اعلم .. البته با این تشبیه آبروی کیر رو می بری و کیر بی شخصیت میشه . چون جهان داره روی این کیر می گرده . کیر داره نطفه پخش می کنه و تولد با حرکت کیر انجام میشه ولی این آخوندای گردن کلفت شکم گنده ما چه خاصیتی دارن ;!
-اووووووهههههه آریا این قدر تند نرو .. من اگه دارم یه چیزایی میگم مجوز دارم .. کیرمو در آورده و گفتم دهنتو باز کن و یه مجوز هم به من بده . دهن شما بسیجی ها رو باید این جوری بست .
-ببند هر جوری دوست داری ببند.
-می بندم . تو رو زیر کیر خودم له و لورده ات می کنم
-ماکه خودمون هستیم و خودمون. هر جوری که دوست داری منو له کن .
-آههههههههه چقدر حال میده اشی جون . وقتی آدمو از یه چیزی منع می کنن آدم بیشتر هوس می کنه که بره طرف اون چیز . بیشتر به آدم حال میده .
-به منم همین طور . فقط این آنی رو بگو که حواسش باشه پا رو دمم نذاره .
-اشی جون کاری به کار اون نداشته باش . بذار هر کاری دوست داره انجام بده . به موقعش یه بهانه ای بیار ما با هم میریم این اطراف می گردیم .
-فدای تو .. تو رو باید استخدامت کنم . خودم واست معاف می گیرم . تو باید بیای پیش خودم کار کنی . بیشترین حقوق رو هم برات ردیف می کنم . قول میدم که بشم معشوقه اختصاصی تو . فقط به تو بدم .
-بر من منت میذاری اشرف جون .
-تمام تن و بدنم مال تو . فقط مال تو میشم .
-مثل زن خونه ;
-کنیزتم آریا .
-فدای تو اشرف .
-پیش مرگ تو و اون کیرت شم . فقط آنی پیداش نشه .
-مثل این که خیلی ازش حساب می بری . .. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی