هر کی به هر کی 268

در همین حال و هوا بودم که دیدم سر و کله عفت پیدا شد .. یواش زیر لب گفتم زمین ترکید وپیدا شد سر خر … ظاهرا شهلا که رو کیرم نشسته بود متوجه شد من چی دارم میگم ..
عفت : شما که هنوز این جا هستین . من نمی دونم دارین چیکار می کنین .  پری جون خبر مینا رو می گرفت . الان چند تا مرد بیکار نشستن و منتظرن ببینن تازه وارد ها چیکار می کنن . منتظر تنوع و نوبری هستن . همه شون حسابی داغ داغن .  دیگه برای همچه شبی از مشروب هم استفاده کردیم . راستش میون کار انجام شد قرار گرفتیم . هر چند اشرف هم مخالف این کار بود ولی گفت برای یک بار  در مواردی که ایجاد هیجان سکسی کنه اونم یک گیلاس اشکالی نداره . داشت یادم می رفت پری جون گفته که زود تر کلک این مینا رو بکن و نتیجه شو اعلام کن . هر چند تا اون جایی که من می دونم تا حالا رفوزگی نداشتین .
 -مینا قبول شده .. -تکلیف این شهناز و شهلا رو هم روشن کن . داره صبح میشه . دیگه نگفتم که شهناز کارش تموم شده . اونم دوست داشت کمک حال مادرش باشه . مینا که عاشق کیر و اندام من شده بود و دوست داشت با من بیاد به میون جمع گفت عفت خانوم من همین جا هستم با گروه بستگانم میام .. عفت عصبانی شد ..
-این جا من و اشرف و پری جون دستور میدیم . با من بیا و یکی به دو نکن . می دونم حالا طعم شیرین کیر آریا رو به خوبی چشیدی . زنی که کیر دوم رو بخوره طلسم شکسته میشه و هوس کیرای دیگه رو می کنه . تا حالا ناز داشتی که نیای به مجلس حالا که آریا راهتو باز کرده مطمئنم که با سر میای وسط کیرای متنوع . اگه شلوغش کنی مجوز تو رو لغو می کنم .
عفت دست مینا رو کشید و با خودش برد  . حس کردم که باید سریع برم خودمو برسونم به میون جمع . آخه مینا خیلی وابسته به من شده بود و دلم نمی خواست در این شرایطی که اون  منو تکیه گاه خودش می دونست تنهاش بذارم .  سعی کردم تمام نیروی خودمو رو شهلا پیاده منم تا زود تر اونو به ار گاسم برسونم. ازشهناز هم خواستم که بیاد کمکمون .
 -چه خوب شد آریا جون . واقعا خوب کاری کردی  یه بر نامه ای گذاشتی که ما بتونیم دور هم باشبم با هم حال کنیم . مدتها بود که در آرزو ها و رویا هام می دیدم که یه مردی به غیر از شوهرم به من حال بده . ما زنا بد بختیم . بیچاره ایم . هر لذت و تنوعی هست واسه مرداست  ..
خیلی حرف می زد .من عجله داشتم واسه این که زود تر برم ببینم تکلیف این مینا چی شده ..
-آریا آریا جون این قدر زود نمی خوام راضی شم .
-چرا ;
-می خوام بیشتر منو بکنی.
 -مردای دیگه ای هم هستند.
 -من بیشتر تو رو دوست دارم .
 – چرا فکر می کنی من بهترم ;
-همون که مینای سختو نرمش کردی شبیه یک معجزه هست . الان هم دارم می بینم 
-ناراحت نباش . کیر های معجزه آسای این جا زیادن ..
کمرشو محکم تر گرفته  و با تمام نیروم سر گرم گاییدن شهلا شدم . شهناز هم که کسشو گذاشته بود رو دهن من و دوباره داشت با هام حال می کرد . شهلا لحظاتی بعد جیغی کشید و فهمیدم که کارش تموم شده .. زود پا شدیم رفتیم ببینیم این مینا چیکار می کنه .  طوری آتیش روشن کرده بودن که دیگه به جنگل آسیبی نرسه و گرمای لذت بخش اون همگان رو واسه یک سکس داغ  آماده کنه . ازقرار معلوم خیلی ها در این مدت سکساشونو کرده بودن و می خواستن یه بر نامه و نمایشی رو ببینن .
 -ببینم این جا چه خبره .. آنیتا چه خبره ;!
 خواهرم با من قهر کرده بود و از این که چند ساعتی رو ازش خبری نمی گرفتم ازم دلخور بود .
 -اگه جوابمو نمیدی برم از بقیه بپرسم . این جا شده شبیه بر نامه معرکه گیرا و مار گیرا که یه عده رو دور خودشون جمع می کنن .
 تا رفتم  سمت آرمیلا , آنیتا حسود گفت که راستش داداش الان  عفت مینا رو آورد وسط چند تا مرد که داشتن با کیرشون بازی می کردند مینا رو داد به دم اونا و این مینا هم خیلی زود آب همه مردا رو آورد . بعدش صحبت تئاتر و این جور حرفا شد . عفت به مینا گفت که برای تنوع هم شده و از اون جایی که تو یعنی مینا خیلی سخت وارد جمع شدی قصد داریم که یه نمایشنامه چند نفره ای بازی کنیم که پسرم عارف و پسرت میثم درش نقش داشته باشن .. عارف پسر من میشه دوست پسرت و باهات سکس می کنه  در همین لحظه پسرت میثم سر می رسه و .. بعدش هم نمی دونم چی شد و چیکار کرد که عارف و میثم و مینا و عفت و میشا خان شوهر مینا دقایقی رو داشتن با هم حرف می زدند .
-پس با این حساب اونا می خوان یه تئاتر بازی کنن .
-آره نمایشنامه ای در هوای باز .
 -با این تفاصیل  یکی باید دکلمه کنه و مثلا ازفضای حاکم بگه ..
-خود عفت این کارو انجام میده .. قبلش از اشرف اجازه گرفته ..
 -این دیگه دکلمه نمی خواد . مگه ما این جا دکوراسیون داریم ; یه خورده می خندیم امشب .. خیلی حال میده ..
-از دستت خیلی دلخورم آریا .. … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا