هز کی به هر کی 242
–
اشرف خودشو به نزدیکی ما رسوند و طوری هم سر و صدا می کرد که انگاری همه کاره اونجاست .. -ببینم شما ها وقت گیر آوردین . بیاین بریم بیرون هوای آزاد . مامان الیا: پس این جا مگه کجاست ; اشرف دید که جواب درست و حسابی دریافت نکرده حرفو عوض کرد .. من نمی دونم چرا این جا در این هتل از ترانه های بسیجی استفاده نمی کنین که این جا حال و هوای راهیان نور رو بگیره .. رو کردم به اشرف و گفتم خانومی یادت رفته که یک ساعت پیش چه جوری کوس و کونتو به هم جفت کرده دوخته بودم با همون یک کیردو تا سوراخو با هم کرده بودم و از ترس این که سکته قلبی نکنی ولت کردم ; بذار ما اینجا کارمونو بکنیم . یه چشمکی به عارف زده و از اون طرف پسر عمو آرمینو هم دیدم که داره میاد به سمت ما یه چشمکی هم به اون زده و این دو تا پسر رفتن سراغ اشرف جنده بسیجی زیر کیر اسرائیلی ها رفته .. آرمیلا و آهو و اون یه جنده بسیجی دیگه عفت جون مادر عارف , سه تایی مشغول لز شدن تا یه مردی پیدا شه و به داد اونا برسه . ولی مامان نگو چه مامانی . روز به روز خوشگل تر و خواستنی تر می شد و با حرکاتی عشوه گرانه دل همه رو می برد . خودشو رو من خم کرد و بوسیدنمو شروع کرد . -آریا من جز با کیر تو باهیچ کیر دیگه ای ارضا نمیشم . -مامان جون خالی بندی نکن . من خودم دیدم زیر کیر خیلی ها از حال رفتی و رفتی به عالم خلسه و هپروت .. -این واسه اینه که خوشحالشون کنم . -مامان جون خیلی کلکی . زیر گوشش گفتم دلم برای کونت تنگ شده .. -واسه کردنش یا دیدنش -هر دو تاش ولی حالا که دارم کست رو می کنم خیلی دلم می خواست که کونت رو هم می دیدم . این جوری خیلی به من حال می داد . -حالا داداشت داره می بینه و حال می کنه . من حس می کنم که یه سفتی خاصی پیدا کرده . خیلی از مردا ی همین مجلس که کون منو دیدن میگن که داره بزرگ میشه و رشد می کنه . دو تا پسر دارم که اصلا معلوم نیست توجهشون به چیه به کیه . حالا زن یا دختر مردم باشه خیلی راحت دور کون و اندازه سینه همه دستشونه -مامان من چند بار بهت گفتم که کونت داره گنده تر میشه . از بس حواست پیش مردای دیگه هست و هر لحظه هوس کیر تازه داری ومثل یک شکارچی کمین نشسته ای که کی کیر تازه رد میشه بقاپی بگیریش دیگه دقت نمی کنی گه آریا چی بهت گفته ….-باشه حالا عیبی نداره . بعدا می تونی کون منو ببینی . -مامان این آرین که داره کون تو رو می کنه درد نمی کشی ; -هر دردی که داشته باشه ار درد زایمان که بیشتر نیست .. اون لحظه زیاد در بند این حرف مامان نبودم . بعد که درست فکر کردم و حرف مامان رو حلاجی کردم یادم اومد که عجب چیزی گفته مامان . اون که درد زایمان نکشیده . بچه ها رو با سزارین به دنیا آورده تا کسش گشاد نشه . اون طرف پسر عمو آرمین کمر اشرف جنده رو گرفت طوری بهش چسبید که زن یهو دستپاچه شد و دست آرمینو گرفت و با یه حرکت چریکی بسیجی که فکر کنم در فلسطین یاد گرفته باشه اونو ضربه فنی کرد و به روی کمر و طاقباز انداختش زمین و صدای عجیبی هم بر خاست .. مامان ثریای آرمین جیغی کشید و گفت جنده شیطان پسر منو کشتی .. -ناراحت نشو کمرش نشکسته . هر کی بخواداز پشت به اشرف چهار چش کیر بزنه این جوری پاتک می خوره مگر این که اشرف خودش بخواد . حالا خودم میرم درستش می کنم . آرمین دیگه تکون بخور نبود ولی تا هیکل اشرف رو دید و اون اندام و تشکیلاتشو کیرش درجا پرید جلو .. -دیدی ثریا خانوم ; این اگه زوارش در رفته باشه الان اگه حوری بهشتی هم ببینه شق نمی کنه … یه اشاره ای به عارف کرد که بیاد پشتش قرار بگیره .. آرمیلا صداش در اومد . -چه خبرتونه دو تا مرد به یه زن چسبیدین بی جهت نیست که مرد کم میاد و ما زنا باید با هم لز کنیم . ولی اشرف اعتنایی به حرفای خواهرم نکرد .. -شیطونه مبگه برم جامو با عارف عوض کنم و یه کیری بزنم به کون این اشرف کونی جنده بسیجی که بیشتر از اینها مزه کیر رو بفهمه و درس قوی تری بهش بدم -آریا جون واسه خودت کار درست نکن . شر درست مبشه -مادر جان اینا پشم کیر من و پشم کس تو نیستن . ما خودمون اونا رو بزرگش کردیم .. ظاهرا اشرف شنید که من چی به مادرم گفتم . -حالتو می گیرم کارشناس . الان منم جزو گروه شمام . -پشم کیر منم نیستی . می خوای چه غلطی کنی کونی …اینایی رو که اینجا می بینی دور هم جمعند غیر از عفت که اونم بسیجی بوده , جزشوهراشون و یکی دومورد هم دوست پسراشون , سابقه کوس و کون دادن به بقیه رو نداشتن . جرت میدم اگه یه بار دیگه بهم گفتی بالای چشت ابروست .. بادشو خالی کردم … ادامه دارد … نو یسنده …. ایرانی