هوس اینترنتی 60
–
من می خواستم به ناز کردن خودم ادامه بدم ولی نمی دونستم بعدش چی میشه و عکس العمل فرید چی می تونه باشه . نباید این قدر راحت تسلیمش می شدم . نباید به حرفاش گوش می دادم . اول باید از این مطمئن می شدم که دست مهرداد توی کار نیست و اون اصلا در جریان نیست . -ببینم تو با شوهرم کاری داری . وسیله ای رو باید بهش برسونی ;/; -نه من وسیله های خودمو گرفتم ولی یه کار پنج دقیقه ای باهاش داشتم . نزدیک بود بهش بگم که آیا تو برای عشقبازی با من با شوهرم دست داری که پشیمون شدم . چون اون وقت اون پیش خودش فکر می کرد با چه آدمای دیوونه و بی غیرتی سر و کار داره و اگه واقعا با مهرداد دست داشت می رفت بهش می گفت . -باهام نمیای بیرون ;/; پیشنهاد منو قبول نمی کنی ;/; -نمی دونم . ببینم چی میشه .. راستی اگه من از خودم یه جایی داشته باشم که امن باشه موافقی . -من با تو تا اون سر دنیا هم باشه میام . تا به جهنم . چون یه زن خوشگل بهشتی گل , جهنمو تبدیل به بهشت می کنه . با تو به هر جا که بخوای میام . یه عشوه ای براش اومده و گفتم خب اگه نخوام چی .. -یه جوری می شه متوجه شد که می خوای یا نه -چه جوری ;/; با چشای خوشگل رنگی و جادوییش اومد کنارم و منم این بار دوست داشتم که منو جادو کنه نگاه کردن به چشاش کافی بود که یه آشوبی رو دور و بر کسم و زیر سینه هام احساس کنم . بدون این که چیزی بهش بگم رفتم به یه اتاق دیگه . برای فتانه زنگ زدم . -الو سلام خوشگله . چطوری -اوووووفففففف دختر . دختر . چی شد خوشگل ترین زن دنیا یه یادی از ما کرده . ;/; ببینم آفتاب از کدوم طرف در اومده که یه یاد ما افتادی ;/; – فتان جون . ناز گل خانوم . یه خواهشی ازت داشتم . -تو جون بخواه -می تونم ازت بخوام کلید آپارتمانتو برای چند ساعتی بدی به من .. -تو برای چند روز بخواه برای همیشه بخواه . خوشحالم که یه خورده هم به فکر خودتی .. -فتان جون با یکی می خواستم سر یه مسئله ای حرف بزنم صلاح نبود این کار رو در خونه انجام بدم . ببین من الان میام فروشگاه .. وقتی رسیدم برات تلفن می زنم . تو یه پنجاه متری بیا سمت راست . فقط مهرداد متوجه نشه . -هر چی تو بگی . -عزیز باید ببخشی . فقط برای همین امروزه -چقدر سخت می گیری طناز. دلم واست یه ذره شده .. باهاش خداحافظی کردم . فقط باید یه بر نامه ای با هم می ذاشتیم که از خجالتش در بیام . هرچی فکر می کردم که چطور راضی شدم غرورمو بذارم زیر پام عقلم به جایی قد نمی داد . خودمو در مدتی کوتاه به بهترین نحوی ردیف کردم . عطری به خودم زدم که فرید نزدیک بود همونجا منوبخوابونه .. هم می خواستم اذیتش کنم و هم این که نشون بدم حرف حرف منه . -ببین فرید من می خوام کلید خونه یکی از دوستامو بگیرم و بریم اونجا راحت حرفامو بزنیم . خونه وضعش معلوم نیست . یهو دیدی که مهرداد میون صحبتای ما اومد خونه .خلاصه من و فتانه با هم ملاقات کردیم . احساس کردم صدای خنده فتانه رو به خوبی می شنوم . ولی چیز دیگه ای به رومن نیاورد .خلاصه کلید خونه رو ازش گرفتم . از دست خودم عصبی هم بودم . حس می کردم که تفاوتی با زنای اون جوری ندارم . کیوان و فرزاد حسابی منو آب بندی کرده بودند. نه طناز .. طناز فکر نکن که غرورت داره لگد مال میشه . فرید واقعا فریده . این همونیه که شاید از تو هم سر تر باشه پس سعی کن از زندگیت از خودت و از اون لذت ببری . دیگه این روز های جوونی بر نمی گردن . قرار بود اولش فقط یه فرزاد باشه . کیوان هم که با اون شرایط خودشو تحمیل کرد ولی این یکی رو … چرا مردا باید این جوری باشن که در یک نگاه هوس کنن در یک نگاه عاشق بشن . دریه نگاه بخوان به هر چی که می خوان برسن . چرا من باید این قدر را حت خودمو در اختیارش بذارم . چرا اون برای به دست آوردن من نباید تلاش کنه. وقتی که به خونه فتانه رسیدیم روحیه ام کمی تغییر کرده بود .. -طناز چته . چرا یهو رنگت پریده . چرا عصبی نشون میدی . -نمی دونم فرید .نمی دونم کاری که داریم می کنیم درسته یا نه . -ببینم به همین زودی پشیمون شدی ;/; تو که با هیجان رفتی کلیدو از خونه دوستت گرفتی . برای این که یه چیزی رو یخوای باید با تمام وجودت اون چبزو طلب کنی و برای طلب یه چیز باید عشق داشته باشی .. -ببینم حتما تا حالا خیلی ها بهت گفتن که تو خوشگل ترین زن دنیایی . حتما خیلی ها هم گفتند که آرزوی داشتن تو رو دارن . با همین حرفاش بود که داشت رام و خامم می کرد و خیلی سریع هم رامش شدم . … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی