وقتی هیچ راهی نداشتم . گی …

سلام دوستان من رامینم ۲۴ سالمه داستان واسه ۱۶ سالگیم هست
اول از خودم بگم که کلا کوسم و هیچ مویی نه به صورتم نه بدنم دارم قدم ۱۷۸وزنم ۶۴ گفتم که ذهنیت داشته باشین
داستان از اونجا شروع شد که تنهایی خیلی به من فشار اورده بود با هیچ پسری هم نمیتونستم رفاقت کنم فقط یکی از دوستام بود که اون هم خیلی مثبت بود فقط درس میخوند حال ادم بهم میزد و بقیه هم بچه بودن چون نمیتونستم با بزرگتر دوست بشم ترتیبمو میدادن
خلاصه تصمیم گرفتم ی دوست دختر پیدا کنم ولی کم رویی نمیذاشت خیلی خجالتی و کم رو بودم تا با ی دختر اتفاقی صحبت میکردم سرخ میشدم تته پته می افتادم . دیدم من ادم بیرون نیستم که دوست دختر پیدا کنم اومدم سراغ مجازی کلی چت تو این گروه اون گروه تا با ی دختر دوست شدم خیلی باهم چت کردیم بعد رفتم پی ویش و عکسشو خواستم اونم داد خوب بود خوشکل بود منم عکسمو دادم بعد چند روز چت کردن بهش گفتم میای بیرون گفت اره قرار گذاشتیم اومد خوشکل بود خوش اندام بود باهم ی گشتی زدیم یه کافه رفتیم دم تاریکی بود گفت میای بریم خونه ما کسی نیست تنهام . تو دلم گفتم چقدر جندس نیومده میخواد بده .
قبول کردم رفتم ی خونه ویلایی بود . رفتیم داخل نشستیم شربت اورد خوردیم رفت لب تابشو اورد یه فیلم سکسی گذاشت من شروع کردم عرق کردن سرخ شدم سفید شدم دختره گفت چقدر خجالت میکشی چطوری میخوای شروع کنی ؟
گفتم چیو . ؟ یهو اومد جلو لبمو خورد منم اولین بارم بود حسش خوب بود خلاصه کم کم خجالتم ریختو مشقول شدیم لختش کردم خودمم لخت شدم شروع کردم گردنشو خوردن .
یهو در اتاق باز شد . نگاه گردم دیدم یه پسر ۳۰ ۳۵ ساله داره نگاه میکنه . من جا خوردم . دختر گفت وای داداشم منم ترس گرفتم زبونم بند اومده بود . اومد جلو گفت چه غلطی میکنین بی ناموسا . دختره گفت داداش به خدا این منو گول زد و الانم به زور داشت این کارو میکرد . یه سیلی زد تو گوش خواهرش . اونم لباساشو برداشت در رفت تو یکی از اتاقا درو قفل کرد .
منم که مثل یخ همونجا نشسته بودم . اومد سراغ من گفت کسکش بی ناموس خواهره منو گول میزنی . بزار زنگ بزنم ۱۱۰ تا بیاد کونتو پاره میکنم . منم شروع کردم به التماس این حرفا .
گفت داشتی خواهر منو میکردی منم میکنمت .
ی لحظه زبونم بند اومد گفت چیکار میکنی زنگ بزنم گفتم نه هر کاری دوست داری بکن ولم کن برم فقط .
فقط میخواستم خلاص بشم
نمیدونستم که چقدر درد داره . یهو لخت شد شروع کرد لبو خوردن گردنمو خوردن بدنمو . کیرمو . سوراخمو . پاهامو خوردن .
با این که ازش بدم میومد و ضد حال شده بود واسم ولی حال داد بهم
مخصوصا سوراخم خیلی حال داد
بعد بهم گفت بیا بخور گفتم چیو گفت هرجاتو که من خوردم
گفتم من نمیخورم . بیا بکن جون مادرت من برم دیرم شده . گفت حداقل کیرمو بخور .
من یه دفه گفتم نمیخورم و به شکم خوابیدم
اومد خوابید روم باز شروع کرد خوردنم
گوشمو از پشت میخورد . دم گوشم میگفت خیلی نازی اندازه صدتا دختری . بدنت چه بوی خوبی میده . عشقه خودمی .و هی قربون صدقم میرفت .
من خداییش نمیدونم چرا ولی حال میکردم با حرف زدناش کیرشو چرب کرد گذاشت لا پا یکم پایین بالا کرد . وای داشتم انصافا لذت میبردم و در اون لحظه پیش خودم میگفتم پس ببین دخترا واس چی اینقدر دوست دارن بدن .
تو همین فکر بودم که ورق برگشت .
کیرشو اورد گذاشت دم سوارخم دست انداخت دهنمو محکم گرفت که داد نزنم
منم از همه جا بی خبر همین طوری شل گرفته بودم اروم اروم که سرشو کرد تو فهمیدم دنیا دست کیه .
دستمو اوردم که دستشو ار دم دهنم بردارم که بگم پاشو غلط کردم . ولی زورم بهش نمیرسید .
اومم کم کم داشت میکرد توش . البته کیرش زیاد بزرگ نبود . ولی خیلی درد داشت چون اولین بارم بود.
دیگه وقتی دیدم کاری از دستم بر نمیاد زدم زیر گریه اینقدر گریه کردم که دستاش خیس شده بود .
یادمه میگفت دم گوشم الان خوب میشه یکم تحمل کن .
این دروغه همس گول نخورین اصلا خوب نمیشه .
خلاصه شروع کرد تلمبه زدن تازه درد اون موقع مشخص شد . ووقتی فشار میداد سوز میگرفت و کیرشو قشنگ تو دل روده خودم حس میکردم .
اخرش که داشت ابش میومد واقعا در مرض بیهوشی رفتم چون تلمبه میزد منم لاغر دهنمو گایید بعد که ابش اومد در گوشم گفت تا حالا تو عمرم مثل الان حال نکرده بودم
بلند شد . منم اومدم بلند بشم دیدم ای بابا نمیشه . بهش گفتم نمیتونم بلند بشم کمکم کرد بلند شدم بدنم شروع گرد لرزیدن . شدید میلرزیدم . اومد جلو گفت چیه چرا اینطوری شدی گفتم نمیدونم . خودشم ترسیده بود
شروع گرد بوس کردنم بقلم کرد . هی میگفت چیزی نیست اروم باش . رفت پتو اورد . دختره هم اومد بیرون گفت چکارش گردی بی شرف . اومد سمتم گفت خوبی . منم اصلا جوابشو نمیدادم . فقط نگاه میکردم .
دختره برگشت به پسره گفت پوله منو بده میخوام برم . بعد دیدم داداشش ی چشم و ابرو اومد . من فهمیدم اینا برادر خواهر نیستن . ولی دیگه چه فایده کار از کار گذشته بود . یکم اروم شدم بلند شدم رفتم دستشویی خودمو بشورم هم اب رسید به سوراخم سوز شدید گرفت . که همونجا گردیم گرفت بلاخره خودمو تمیز کردمو اومدم بیرون لباسامو پوشیدم اومدم برم پسره اومد گفت کجا اصلا جوابشو ندادم کفشامو پوشیدم که اومد دستمو گرفت گفت حواست باشه من بخوام همین الانشم زنگ میزنم ۱۱۰ . گفتم گوه نخور کس کش دستمو کشیدم اومدم بیرون .
دیگه هم ندیدمشون . بعد اون حسم به دادن زیاد شد با چند تا از دوستام سکس کردیم البته من فقط مفعول بودم

نوشته: رامین

دکمه بازگشت به بالا