پاره شدنم برای یک نمره (۴)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
سلام آرتین هستم. تشکر بابت خوندن داستان های قبلی و نظراتتون .
با صدای هشدار موبایلم بیدار شدم ساعت ۶ صبح بود به زور از تخت خوابم بلند شدم دیدم پرویز پیام داده خوندم که نوشته بود « بیداری عشق من ؟ تا صبح نتونستم از فکرت بخوابم. بیدار شدی پیام بده کوچولوی من. »
جوابشو نوشتم و واسش فرستادم « سلام صبح بخیر الان بیدار شدم حاضر بشم بهت زنگ بزنم ؟ » که همون لحظه نوشت « قربونت برم صبحت بخیر ، سر کوچتونم منتظرتم خانومی »
تعجب کردم گفتم چرا انقد زود اومدی که گفت یک ساعته اینجام نتونستم خونه بشینم یا بخوابم …
بلند شدم و رفتم حموم و حسابی خودمو برق انداختم کونمو چند بار شستم و اومدم بیرون . رفتم سر کمد لباس هام و شورای که پرویز بهم داده بود رو پوشیدم و بعد لباس هامو پوشیدم و تیشرت و سرهمی هم که پرویز بهم داده بود رو گذاشتم تو کیفم و با ادکلن مامانم هم دوش گرفتم و به مامانم هم که خواب بود گفتم که میرم و شاید درسمون زیاد طول بکشه و دیر کنم و رفتم بیرون . دویدم سمت خیابون که دیدم اونجا وایساده همینجور غافلگیرانه در ماشین رو باز کردم و نشستم که از جاش پرید و شوکه شد سریع بغلم کرد بوسید و گفت آخخخخخخ آخخخخ قربونت برم فرشته من حوری من که گفتم نکن اینجا یکی میشناسه بدبخت میشم که گفت چشششششم میبرمت خونه میخورمت کوچولو با این حرف ها یه جوری میشدم حرکت که کرد یهو وایساد و گفت لباس هاتو و برداشتی ؟ که گفتم بللللله برداشتم که گفت آخ آخ چه کیفی بکنیم امروز . گفت چی میخوری واست بخرم کوچولو که گفتم هیچی که گفت هیچی که نمیشه امروز خیلی باهات کار دارم از هوش میری بعد بلند خندید که منم محکم کوبیدم به بازوش و گفتم میخوای اذیتم بکنی که با شهوت گفت واای وای تو عشق منی آخه من دلم میاد تورو اذیت کنم بعد هم دم سوپری وایساد و رفت چند تا خرت و پرت خرید و اومد نشست گفت همینجوری که راه افتادیم دستمو گرفت و گذاشت رو کیرش و گفت حالا تا برسیم یکم با این بازی کن کیرش همیشه واسم تازگی داشت و هر وقت بهش دست میزدم یجوری میشدم و رنگم میپرید شروع کردم مالیدنش اونم فقط قربون صدقم میرفت و آخ و اوخ میکرد همینجور که میمالیدم گفتم یه سوال بپرسم راستشو میگی ؟ که گفت تو ده تا بپرس عشق من . گفتم چند سال داری ؟ که گفت چه فرقی میکنه مهم عشقه که من عاشقتم گفتم میخوام بدونم گفت ۴۴ سال گفتم اوووووو ۲۹ سال ازم بزرگتری و جای بابای منی که گفت عوضش عاشق تو ام کوچولوی من بعد گفت یه چیز بگم باور میکنی گفتم بگو گفت من تا حالا خیلی دختر و زن دیدم و کردم تا حالا هیشکی به اندازه تو منو اینجوری اسیر خودش نکرده بود کوچولوی من از وقتی باهام هستی شب و روز ندارم که منم خندیدم و گفتم پس بیا خواستگاریم که گفت ای جووونم من تورو میدزدمت کوچولو نمیام خواستگاریت …
رسیدیم همون خونه پدری پرویز بازم خواستم پیاده شم که دستمو گرفت و نذاشت و گفت صبر کن بعد پیاده شده دور و بر رو یه دید زد و در خونه رو باز کرد و اومد در ماشین رو باز کرد و منو بغلش برداشت و رفتیم خونه گفتم من مگه بچه ام خودم میام که گفت آهههههه پس چی هستی تو بچه کوچولوی خودم هستی همینجور که میرفتیم صورتمو میبوسید و لیس میزد گفتم کجا کفشامو دربیار که کفشای خودشو درآورد و گفت کفشای تورو هم میخورم کوچولو رفتیم دیدم از قبل اومده بخاری رو روشن کرده و خونه گرمه یه راست رفتم اتاقم خواب و منو گذاشت تخت و خوابوند و خودش هم افتاد روم صورت و گردنمو میخورد و میگفت لامصب یه هفتس منتظر این لحظه ام و … منم ناز و عشوه میومدم دیدم باز یه بوی بدی حالمو داره خراب میکنه که فهمیدم بوی جوراباشه که گفتم توروخدا جوراباتو دربیار و پاهاتو بشور حالم داره بهم میخوره که گفت کار خودته خودت باید دربیاری که گفتم توروخدا اذیتم نکن که گفت من حالیم نیست باید خودت دربیاری که منم ناز کردم و گفتم عمرا . کاپشنمو درآورد که لباسایی که کادو داده بود یادش افتاد یهو ایستاد و گفت پاشو برو لباساتو عوض کن بیا گفتم کجا که حموم رو که گوشه اتاق خواب بود نشون داد و خودش نشست گوشه تخت و کیرشو از رو شلوار میمالید لباسارو برداشتم و رفتم حموم عوض کردم و خودمو تو آینه نگاه کردم با اون تیشرت سفید که روش عکس سفیدبرفی بود و شلوارک سرهمی شبیه بچه کوچولو ها شده بودم درو باز کردم یه قیافه ناز به خودم گرفتم و اومد بیرون پرویز تا چشاش بهم افتاد چشاش گرد شد و محکم کیرشو میمالید و زبونش بند اومده بود همونجا وایساده بودم و بوی جوراب هاش حالمو بهم میزد که پرویز گفت تورو فقط باید لیسید کیرم تو جدوعاباد هرچی زنو دختر و جنده هست من تورو با کل جنده های دنیا عوض نمیکنم بعد بلند شد و بغلم کرد و از جا بداشت و همونجور لبام رو میخورد و طوری روت هامو فشار میداد که دردم میومد بعد رفت روبروی آینه وایساد که چشم افتاد به آینه و با دیدن عکسمون یه احساس خاصی داشتم غرور لذت یا …
نمیدونم چشم افتاد به کیرش که داشت شلوارشو پاره میکرد چسبیده بود گردنم و ول نمیکرد که گفتم بشین جوراباتو دربیارم حال بهم خورد که چشاش گرد شد و گفت چششسم خانومی نشست لبه تخت و روبروش زانو زدم که خواستم دستامو ببرم جوراباشو دربیارم پاهاشو بلند کرد و چسبوند به صورتم که اوق زدم ایشششش ایشششش کنان رفتم عقب که اونم با این کار لذت میبرد و میگفت از پای مرد بو میاد و میخندید و این حرف ها که رفتم گوشه و گفتم من در نمیارم که گفت دیگه نمیکنه و رفتم ساق شلوارشو دادم بالا و با اکراه و نوک انگشتان در آوردم و بردم از پنجره انداختم حیاط که تا خواستم برگردم بهم حمله کرد پرتو کرد رو تخت و شروع کرد لخت شد گفت میخوام اینبار اول خودم لخت شم با این لباسات بکنمت بچه کوچولو لخت شد و فقط شورتش موند از رو شورت کیرشو گرفت و از سرم گرفت و چسبوند به صورتم از رو شورت انقد میمالید به صورتم که کل صورتم خیس و لزج شد اونم دادش به هوا میرفت که شورتشو کند انداخت یه گوشه کیرش داشت منفجر میشد . سریع برم گردوند چند تا سیلی از رو همون شلوارک به کونم زد و خم شد یکم از رو شلوارک بوسش کرد و بعد کیرشو میمالید به شلوارک و قربون صدم میرفت کیرشو تف زد و از لایه پاچه شلوارک میکرد تو و چون شلوارک تنگ بود کیرش بین گوشت روم هام و پارچه شلوارک تلمبه میزد و دادو هوارش بیشتر میشد بعد چند دقیقه بلندم و برم گردوند اومد نشست رو سینم و کیرشو گرفت سمتم و گفت باهاش بازی کن میمالیدم که میگرفت میکرد تو دهنم یکم میخوردم دوباره درمیآورد میگفت بمال چند بار که این کارو کردم لباسام رو درآورد فقط شورتم موند که گفت پاشو یکم جلوم برقص که ناز کردم و گفتم بلد نیستم که بلندم کردو گفت وقتی شوهرت میگه برقص باید برقصیم کوچولو خودش نشست لبه تخت و کیرشو گرفته بود دستش و میمالید و منم جلوش بودم که خواستم دیوونش کنم که پشتم رو کردم بهش کونمو تکون میدادم و خم میشدم و اینکارا که فقط قربون صدقم میرفت و همش به زنش و دخترا فهش میداد بعد همون جور که میرقصیدم پشتم زانو زد و شورتمو با دندونش کشید پایین همونجوری یکم مثل وحشیا کونمو لیس میزد و زبونشو میکرد تو که برم داشت پرتم کرد رو تخت یه تف انداخت به کیرش و همونجوری یکدفعه کرد تو کونم که درد عجیبی تو بدنم پیچید و باز گریم دراومد و جیغ میزدم اما اون انگار که نه انگار محکم تلمبه میزد و آه و ناله میکرد همونجور ده دقیقه اینا تلمبه زد بعد درآورد و گرفت رو سینه هام آبشو ریخت رو ممه هام بعد مثل ربات افتاد رو تخت منم گریه میکردم که بلند شد و آرومم کرد و گفت هنوز زوده واسه خسته شدن کوچولو تا ساعت دوازده خیلی مونده بعد من گریم بیشتر شد و اونم با شهوت ممه هامو میخورد و میخندید حتی نمیذاشت یکم از ارضاش بگذره نمیدونم قرص میخورد یا چی .
نمیخوام داستان خیلی طولانی بشه .
خلاصه اون روز تا ظهر سه بار دیگه هم منو کرد و یه بار خوردم و آبش اومد یه بار هم تو ماشین موقع اومدن مالیدم و خوردم آبش اومد …
اگه بخواین و دوست داشتین ماجرای کردنش تو مدرسه رو هم مینویسم .
ممنون از نگاه هاتون
عکس بدن این آقا پرویز رو هم تو تاپیک ها میذارم .
ادامه…
نوشته: Artin.bbbb87