پاهای گندیده خاله فروزان

من نیما ۱۸ سالمه و میخوام یه داستان زیبا و واقعی رو براتون تعریف کنم.
من یه خاله دارم اسمش فروزانه.حدود ۴۲ سال سنشه و مدیر داخلی یه شرکت تولیدیه.خیلی وقته تنها زندگی میکنه و وضعش خیلی خوبه.
من همیشه دوست داشتم به پاهای خالم دست بزنم و اگه میتونستم لیسش بزنم.اخه واقعا پاهای زیبا و گوشتی داشت.که هیچ وقت اتفاق نیفتاد تا اینکه…

یه روز گرم تابستون خالم بهم زنگ زد و ازم خواست تا یه تعمیرکار بیارم که کولر خونشو درست کنه.
منم یه روز نزدیک ظهر یه تعمیرکار بردم و ردیفش کردم و منتظر موندم تا خالم بیاد خونه که خرج و مخارجشو بهش بگم.
ساعت ۲ بعدازظهر بود که اومد.به خودم گفتم که موقعیت خوبییه.هر طور شده باید پاشو لیس بزنم امروز.بادا باد هر چی میخواد بشه بذا بشه.
درو براش باز کردم دیدم دستش چندتا پلاستیکه.
اومدم دم در سلام کردیم بهم و منو بوسید و
گفت: به به آقا نیما.حتما باید کارت داشته باشم تا به خالت سر بزنی.
منم ازش عذرخواهی کردم و گفتم یه خورده درگیر امتهانام بودم.
ازم خواست که پلاستیکارو از دستش بگیرم تا کفششو در بیاره.
ولی من بهش گفتم: خاله اگه میشه من کفشتو در بیارم.
گفت : واااا
چه کارییه. نه بابا خودم در میارم تو فقط اینارو از دستم بگیر.
گفتم نه خاله من برات در میارم دیگ.
گفت باشه اگه زحمت نمیشه درش بیار.
واااااااای داشتم به ارزوم میرسدم.
بند کفششو باز کردم.پاهاشو اورد بالا.اروم کفششو در اوردم. یه جوراب نازک پاش بود.
وقتی درش اوردم بوی گند پاش خورد به مشامم.
واااااای.واقعا عالی بود.
پاهای نرم و زیبا.
وقتی کفششو در اوردم خالم بهم گفت ببخشید اگه پام بو میده. اخه از صبح تا حالا تو پام بود.هوا هم گرم بود عرق کرده
گفتم نه بابا. این چه حرفیه خاله.
خلاصه مرحله اولو خوب پشت سر گذاشتم.
خالم اومد تو خونه کولرو چک کرد و خرج و مخارجشو حساب کرد.
منم گفتم دیگه کاری ندارم و برم.
گفت کجااااااا؟؟
امروز پیش من میمونی.یه شیشه مشروب گرفتم با هم بخوریم.

خاله فروزان خیلی اهل مشروب و عیش و نوشه ولی به اندازش.
خلاصه منم قبول کردم ز زد به کبابی سر خیابون تا چند سیخ کباب برامون بیاره. اونم بساطشو پهن کرد.
پیش خودم گفتم زیاد نخورم تا بتونم پاهاشو لیس بزنم.
تا غذا برسه خاله فروزان لباسشو در اورد و اومد رو مبل جلوی تلوزیون نشست و پاهاشو رو میز دراز کرد.
گفتم باید مقدمه رو بچینم.
از من خواست تا سیگارشو براش بیارم.سیگار براش اوردم و روشن کرد.
بهش گفتم خاله اگه مایلی و اجازه بدی پاهاتو ماساژ بدم.
گفت نه عزیزم این چه کارییه؟
گفتم خاله اجازه بده من اصلا سختم نیس.
اونم که مشتاق این کار بود گفت باشه عزیزم فقط پاهامو نشستم فک کنم بو بده باز اذیت نشی.؟
گفتم نه بابا. این چه حرفیه.
وااااای بالاخره به خواستم رسیدم.نشستم جلو پاهای زیبای خاله فروزان.
اون سیگار میکشید و گوشیشو چک میکرد منم شروع کردم به ماساژ دادن. اروم کف پاشو ماساژ میدادم و انگشتای نرمشو فشار میدادم.بوی گند پاش واقعا بد بود ولی من دوس داشتم چون منتظر این صحنه بودم.
خلاصه در حال ماساژ بودم که یهو زنگ خونه رو زدن منم رفتم کبابو گرفتم.
خاله فروزان بابت ماساژ کلی تشکر کرد و گفت اگه میشه یکم دیگه ماساژ بده بعد بریم سر سفره.منم گفتم چششششم.
ایندفعه صورتمو نزدیک کف پاش کردم و اروم زبونمو زدم به کف پاش
یهو بهم گفت نیما چیکار میکنی؟؟
چرا پامو لیس میزنی؟؟ پام بو میده و عرق کرده.
منم گفتم اشکالی نداره شما به کارت برس منم دارم ماساژ میدم ایندفعه با زبونم.
گفت بیخیال عزیزم من راضی به این کار نیستم خاله جون.
ولی گفتم من راضی هسم شما کاریت نباشه.خلاصه شروع کردم به لیس زدن.
از بالا تا پایین کف پاشو لیس میزدم.وااااااای چقد نرم و گوشتی بود.لای انگشتاشو لیس زدم.دونه دونه میذاشتم تو دهنم.
پاشنه پای خاله فروزان یکم ترک داشت
اروم لیسش میزدم و خیس خیسش کردم.
ازم کلی تشکر کرد و گفت بریم پای سفره تا مشروب بخوریم.
واقعا حال کردم.هیچ وقت فکر نمیکردم انقد راحت بتونم پاهای خالمو لمس کنم و لیس بزنم و اونم گیر نده بهم و راحت قبول کنه.

نشستیم پای سفره
خودش ساقی بود و مشروب میریخت.چند پیک جانانه زدیم و مست مست شدیم.
یهو خاله فروزان بلند شد.واقعا مست بود.
یهو دیدم از جلوش یه چیزی سیخ شده.‌
تعجب کردم و ازش پرسیدم که این چیه.؟؟
اونم اومد جلو موهامو کشید و منو پرت کرد رو زمین.
گفتم خاله چیکار میکنی؟؟
گفت حرف نزن بعدا میفهمی.
موهام تو دستش بود و میکشید.از بس مست شده بود،هوش از سرش پریده بود.
منم خیلی مست بودم.
منو به زانو در اورد و یهو شلوارشو کیشید پایین.
خیلی تعجب کردم.دیدم به خودش کیر مصنویی بسته.
چشام در اومد.گفتم خاله چیکار کنم،…؟چرا یهو خشن شدی؟؟
شوکه شده بودم از اینکارش
اونم همینطور که موهام تو دستش بود گفت ساک بزن.‌
گفتم خاله موهامو کندی.
گفت زر نزن فقط حرف منو گوش کن.
انگار کاری نمیتونستم بکنم.
منم اروم اروم شروع کردم به ساک زدن.
بعد اینکه ساک زدم منو پرت کرد رو زمین.
پاهای گندیدشو گذاشت رو صورتم و فشار میداد.
منم خم شدم.چندتا محکم زد دم باسنم.بعد تف کرد رو سوراخش تا نرم بشه.اروم گذاشت تو کونم.
یکم درد داشت ولی دیگ عادی شده بود.
اروم شروع کرد به تلمبه زدن.
واااای پاهاشو محکم رو صورتم فشار میداد و میذاشت تو کونم.چند دقیقه ای منو کرد.هر دومون خسته شدیم.
بعد اینکه کارش تموم شد سیگار روشن کردو کشید بعدشم هر دومون انقد مست بودیم خوابمون برد.
بعد اینکه بیدار شدیم و سر هوش اومدیم ازم کلی عذر خواهی کرد و گفت واقعا مست بود.منم گفتم اشکالی نداره خاله جون.بهم گفت خاله اگه خوشت اومد بعدا دوباره بیا تا کارمو انجام بدم روت.منم قبول کردم.
خلاصه دوباره نشستم و پاهاشو لیس زدم.
دیگه هر وقت رفتم خونه خاله فروزان همین برنامه رو داشتیم
فقط من یه بار گذاشتم تو کونش.
اونم به زووووور.واقعا کونشم عین پاهاش نرم و گوشتی بود.
نیم ساعت کردمش و ابمم ریختم تو کونش.

نوشته: نیما

دکمه بازگشت به بالا