پرستار گل اندام

سلام دوستان گلم. یاسر هستم 21 ساله قدم 174وزن تقریبی 75 نسبت به مردای ایرانی متوسط خوشگل بگذریم داستان از جایی شروع میشه که بابا بزرگمو بیمارستان بستری کردیم جز منو داداشم نوه دیگری نداره برا همینم مجبور شدیم 2تاییی شیفتی مراقب و همراهش باشیم.دا داشم روزا منم شبا روز اول اتفاق خاصی تیوفتاد روز دوم وقتی رفتم بیمارستان یه پرستاره رودیدم که بعدا متوجه شدم اسمش راحله ست یه زن سنشو دقیق نبرسیدم اما حدود 26 رو میزد با موهای طلایی اندامی کاملا سکسی قدش حداقل 7سانتی کوچیکتر از من بدن پر با پوست سفیدی داشت واقعا خوشگل اندامش طوری بود که حاظر بودم کل روزو اونجا بشینم فقط نگاش کنم مخصوصا از بشت واقعا سکسی. سلامش دادم اونم جواب دادا خیلی معمولی کارشو انجام دادو از اتاقرفت بیرون . دیگه واقا بابابزرگم از یادم رفت بد جوری تو ذهنم بو قبلا دوست دختر داشتم چند باری هم سکس داشتم اما این واقعا تکونم داد مخصوصا اون روپوش ابی مانندش . اروم رو صندلی نشستمو تو فکر این بوم که چطور باش ارتباط برقرار کنم طوری که بدش اومد برا بابابزرگم یا دادشم یا بابام که گاهی سری میزد بد نشه تو همین فکر بودم که بازم اومد تو اتاق وقتی خم شد که برگه ی علایم حیاطی رو برداره نگاه کنه یه لحظه چشمم به کونش افتاد وای دیونه شدم کونی تقریبا بزرگ که از روی اون روپوش ابیش واقعا هر مردی رو می طلبید از اون به بد کار من شده بود سوالای عجیب قریب ازش بپرسیدن که به بهانه ای کمی باش حرف بزنمو کمی بیشتر بیشم باشه شیفت شب فرداش برگشتم خونه شب که خواستم برگردم کلی به خودم رسیدم وقتی رسیدم متوجه شدم که نیستشو یکی دیگس گفتم شاید دوتا هستن برا شب یکیشون استراحت میکنه اما نه خبری نود ازش فرداشبش سا عت 6 صبح بود که اومد منم فوری یه تل به داداشم زدم که امروزو کمی بیشتر استراحت کنه من هستم. طولانیش نکنم بهر حال تونستم شمارمو بهش بدم رفتم خونه خسته بودم اما ترس از اینکه زنگ بزنه خواب باشم خوابم نبرد 7 شب بود که زنگ زد بعد معرفی رد بدل کردن کسو شهرای اولیه برا فردا ظهر با هم قرار گذاشتیم شبو بیمارستان نرفتم که کمی استراحت کنم فرداش سویچ بابامو کش رفتمو رفتم جایی که قرار گذاشته بودیم اون زود تر منو دید تا اومدم جای پارک بیدا کنم سوار ماشین شده بود یه لحظه نشناختمش از رو صداش شناختم جوابه سلامشو دادمو راه افتادم واقعا تو لباس بیرون زیبا شده بود بعد ی کم پرسه زدن کم کم رومون باز شدو تونستم کمی تو ماشین سکسی باش بحرفم البته کم نزاشت رسوندمش خونه داشتم بر میگشتم که زنگ زد یاسر میل ی بیشم . قبلا برام گفته بود که از شوهرش طلاق گرفته و فعلا با یه دونه دخترش نگار تنها زندگی میکنه نگار یه دختر سه ساله خوشگل و مامانی که واقعا دختر نازی بود . ی کوچه بالا تر ماشیینو بارک کردم زنگ زد ادرسه دقیقو باسم گفت منطزر شدم کسی که تو کوچشون نبود رفتم تو خونه ی کوچولو اما زیبایی داشت تعارف کردو منم تو سالن نشستیم یه شلوار خونگی با یه بیراهن مردونه زرد بوشیده بود مردونه بودنشو نمیدونم چرا اما بش میومد کمی هم اریش برسیدم که فرصت کردی لباس عوض کنی گفت چیه لباسا من جالب تر از دکراسیون این خونست کلی براش زحمت کشیدم گفتم اره خونه قشنگسه اما خودت … مونده بودم باقیشو چی بگم که گفت خودم چی خودم چی حرفتو تموم کن مات مونده بودم نگا میکردم که گفت بهم بگو گفتم چی تکرار کرد بگو میترسی راستش تو خونش کمی دلهره داشتم تو ماشین خودم راحتر بودم چشامو بستمو گفتم خودت بیشتر جلب نظر میکنی اروم سینی چای رو که داشت برا پذیرایی می اورد رو میز گذاشتو کنارم نشست بدنم داغ شده بود از حرارت بدنش همینجوری داشت نگام میکرد و لباشو از هم باز کرده بود بی اختیار گلوشو گرفتم صورتشو طرف خودم کشوندم شروع کردم به خوردن لباش وای نمیتونم بگم چه مزه ای بود . کمی بعدش رفتم سراغ گردنشو میخوردم اروم اروم بیراهن و شلوارشو در اوردم اونم مال منو ی شرت و کرست سفید که واقعا به بوست بدنش میومدن کرستشو باز کردمو شروع کردم به خوردن سینه هاش سینه های اویزون اما نه زیاد بزرگی داشت باز رفتم سراغ لباش محکم تو بغلم فشارش میدادم لباش میخوردم کمی از اب دهنهش ریخت تو دهنم دیگه دیونه شده بودم شرتشو در اوردم شروع کردم به خوردن کسش یه کس سفید تپلی یه کمم مو داشت هر دومون دیگه کاملا لخت بودیم بعد از اینکه کیرمو تو دهنش خیس کردم به زور از تو دهنش در ر اوردم خوابوندمش زبونمو تا جایی که راه داشت تو کسش فرو کردم گفت یاسر بکن تو گذاشتم تو کسش اصلا کیر مارو به رسمیت نمیشناخت اینقده با خودش بازی کرده بود که کاملا گشاد شده بود نمیدونم برا خود ارظایی چی کرده بود اون تو که کیر من گم بود توش . کیرم تقریبا 16 سانتی هست خیلی هم کلفت نیست معمولی فکر کنم .به هر حال داشت حال میکرد از تو کسش در اوردم برش گردوندم گذاشتم تو کونش که جیغش در اومد گفت شوهرم یه بارم از عقب نکرده میگفت گناه گفتم شوهرت کار خوبی کرده اما من میکنم مانع نشد فقط گفت اروم لطفا. تازه یه خوده از کیرم رفته بو د تو گفتم یه خوده درد داره تحمل کن همینجوری که فشار میدادم جیغش بیشتر میشد هم از روی شهوت جیغ میکشید هم درد بش گفتم ادامه بدی همسایه هارو میکشونی ارومو اروم ترش کردم یکم طولکشید تا بش عادت کردو سرو صداش کمتر شد تو یه لحظه دیدم ابمو تو کونش خالی کردم کلا وقتی دارو مصرف نمیکنم زیاد طول نمیکشه که ارظا شم البته فکر کنم همه ی مردا اینطورن . فکر نمیکردم همین اولین روز قرارمون به سکس بکشه وگرنه حداقلش یه ترامادون میخوردم . بگذریم از تو کونش در اوردم گذاشتم تو دهنش یه کم که برام خورد دوباره تو کونش کردم این دفعه دردش براش کمتر بود به هر حال صداش کمتر شده بود منم میتونستم تندتر تلمبه بزنم همینجور که تلمبه میزدم با دست خیسم از کس می مالوندمش بدش در اوردم از جلو میکردم یه خوده بعدش تو دهنش گذاشتمو ابمو همونجا خالی کردم اونم ارظا شده بود بهم میگفت نزدیک بود بیهوش شم بعدش یه دوش گرفتمو رفتم بیمارستان شبش اونم اومد کلی باهم راحتر از پری شب بودیم البته کار خاصی نمیتونسیم بکنیم اونجا .الان که این داستانو براتون مینویسم حدود 2 ماه از اولین سکسمون میبگذره واقعا دوستش دارمو همیشه در کنارشم شاید هیچ وقتم زن نگیرم چون بدش نمیتونم به زنم خیانت کنم. راحله رو خیلی دوست دارم از همه لحاظ ارظام میکنه حتی مسافرت های بیرون شهر فقط ترسم از بزرگ شدن بچشه دوستش دارمو دوستم داره . ممنون که برا خوندن داستان مونو راحله وقت گذاشتی جون عزیزت فحش نده دادی برا خودتو خونوادت .اگه غلط املایی هم میبینی ببخش اخه دیبلمم و از بچگی املام ظعیف بود.

نوشته:‌ یاسر

دکمه بازگشت به بالا