پسری که عاشق دوستش شد
سلام
توی ۹ سالگی و البته 15سالگی بهم تجاوز شد
پسر داییم و کارگرمون ترتیبما دادن و داستانش مفصله
قضیه از اون جایی شروع شد ک بنده رفتم دانشگاه و تو خوابگاه تو اتاق افتاد ک 10نفره بود خلاصه من روز اول و دوم درگیر بودم با این بچه ها ک منا فرستادن ی اتاق دیگه ک خالی بود ی هفته گذشت و بعد ی پسری اومد قدش تقریبا 170 اندام فیتنسی از این ادمها ک تمام رگاش زده بود بیرون و ی چیزی بود خلاصه ما از اونجا فهمیدیم ک حسم به پسر زیاد تر از دختره و شب در ضمن من هیکلم نرم دخترونه سفید کون بزرگ ذاتا کم کو ولی شیو الانم ک دیگه لیذر خوش فیسم هستم
اقا من هر کار میکردم به چشم این نمیومد لباس تنگ میپوشیدم لباسای سکسی با هم میرفتیم حموم کیرشا میمالیدم اصن این ب پسرا حس ندات ک نداشت ک نداشت حالا ی خوابگاه دنبال کون من و خیلی ها منلک می انداختن خیلی ها انگشت می کردن چند دفته تو حموم نزدیک بود زور گیر بشم خلاصه ی وضعی بود من ب خودم میرسیدم فقط برای این ولی نگو داشتم کیر ادمای خوابگاه را فقط شق میکردم
تا این ک ترم تموم شد و من تو کف مونده اومدم خونه و ی دو روز بعد زنگ زد و حرف زدیم و گفت نمیای این وری بچه بندر عباسم بود من اصلا ی دهم درصدم فکر نکردم در جا گفت اره میام
خلاصه رفتم بندر و سلام و احوال پرسی این داستانا و این اسکل صب ک میشد منا رو موتر میبرد جاهای دیدی نشون میداد یا میرفتیم دریا و تاب خوردن اینا منم تو کف کیر تا این ک ی شب گفت اره عاشق شدم و فلان بمان منم ک حس اینا داشتم ک بهم خیانت شده حالم بد شد از لج رفتم خودما ب داداش نزدیک کردم چون کاملا متوجه شده بودم ک بهم حس داره و بد جور تو کفمه از داغ این ما شب رفتیم تو اتاق داداش و داداشم شروع کرد ما را مالوندن و جاتون خالی کرد توش و حالا نکن کی بکن خلاصه ی پنج شیش دیقه ک تلمه بزن ابم مبارک اومد البت تو کاندوم و تموم شد و بهم گفت فردا نرو باهاش بیرون تا بازم با هم حال کنیم خلاصه فردا داداشه رفته و خونه نسبتا خالی مادرشون بود و رفتیم تو اتاق و منا هفتی کرد و داش میزد تو ک دوستم اومد تو اتاق
وااای
از ی طرف خجالت می کشیدم ک الان پیش خودش میگه رفیقم کونی و فلان
از ی طرف خوشحال بودم ک اومد دید و حالش گرفته میشه اینا
خلاصه با داداشه دعواشون شد و منم سریع لباس پوشیدم و زدم از خونه بیرون شب بهم زنگ زد گفت کجایی و اومد دنبالم تا خونه ی کلمه حرف نزد و رسیدم خونه گفتم چته گفت چرا این کار و کردی منم رک و پوسکنده داستان گفتم .
گفت باور کن من تو خوابگاه می فهمیدم اولا ک دوستم بودی دوم ک دوس ندارم با پسر و این حرفا ک تو همین حین رفتم جلو لبا ازش گرفتم وااای جاتون خالی انقدر عاشقونه بود ک هنوز طعم لباش رو لبم و گرندما خورد و منم ی ساک مشتی براش زدم و شلوارم کشید پایین گفت بخدا اگه کیر نداشتی از پشت تشخیصش سخته با دختر فرق نداری و بهش گفتم سوراخما بخور و خورد و بعدم گذاشت بهم اون سکس انقدر بهم حال داد ک الان ی ک از اون روزا ی سالی میگذره هنوز ک هنوزه یادش کیرما شق و کونم گشاد میکنه
من دانشجو سال دومم و با همین دوستم دو ترمه خونه گرفتیم و من مث زنشم و اونم شوهرمه
نوشته: امیر