پشتیبانی انجمن کیر تو کس برای سکس (1)

درود دوستان سکسی انجمن کیر تو کس
داستان زیر برگرفته از یک خاطره واقعی من هست . فقط اسمها و بعضی از مکان جهت … عوض شده است
ظهر بود گوشیم صدا کرد ! یه پیام از مسنجر یاهو داشتم دیدم نوشته بود سلام ! اولش فکر کردم پسری چیزی هست بی خیالش شدم . فردا باز همون ایدی بود مسیج داد منم جواب دادم گفت که اسمش ندا هست همونجا کمی راغب شدم که بیشتر آشنا بشم باهاش، ولی مطمئن نبودم که دختره . گفتم حالا ببینم که چی میگه اولش گفت که از سایت انجمن کیر تو کس ایدی تو برداشتم بعدش گفت که من فیلتر شکن میخوام و از این حرفا . پیچوندمش ! گفتم پسر میخواد اسکلم کنه که پروکسی اینا بگیره . خلاصه کنه شد و منم میگفتم تا نشناسمت نمیتونم بدم . چند روزی باهام تو یاهو چت کرد میگفت شوهرش مهندس و همیشه تو کارگاه هست و مشغول ،بدجور سکسیم و ولی بهت اعتماد ندارم و میخام بیشترآشنا بشیم و … . بالاخره چند روز دیگه هم بود و یهو رفت دیگه نیومد و منم حدسم درست بود که پسر میخاد تفریح کنه .
حالا نمیخاد نا امید بشین داستان از اینجا شروع میشه .
راستی من 28 سالمه و یه آدم معمولی . نه زیاد خوشتیب و نه پولدار . قدم 180 و وزنم 70 . اینا رو گفتم که بیشتر بتونین با داستان ارتباط بگیرین . از سکس های ضربدری خیلی خوشم میاد و یه زمانی که پاتنر داشتم تو سایت انجمن کیر تو کس تو انجمن سکس های ضربدری ایمیل گذاشته بودم واسه همین زوجهای زیادی پی ام میزاشتن تو یاهو ولی چون دیگه پاتنرم نبود نمی شد باهاشون ارتباط داشت . بعد اون ماجرا یه روز عصر بود که یه پی ام از یاهو برام اومد اسمش فرهاد بود زوج بودن و نزدیکای شهرمون بودن البته با 260کیلومتر فاصله . خلاصه اقا فرهاد خودش و پارتنرش و معرفی کرد و من هم خودم و معرفی کردم بعد از یکم چت گفتم که پارتنر ندارم و تنهام و اون گفت که ما زوجیم و نمیشه اینجوری ارتباط گرفت و بعدش خداحافظ ! فرداش شب باز همون ایدی پی ام داد و از من سن و قد و سایزم پرسید قبلش گفتم که فرهاد جان من که گفتم دیشب تنهام پس چرا دوباره میپرسی . جواب داد که اگه دوس نداری که زوری نیست خداحافظ ! احساس کردم که این دیگه فرهاد نمیشه بود ! و زود چیزای که پرسید براش فرستادم و دنبالش گفتم که شما چی گفت قد 169و وزن 78 و گفتم بعد ! گفت سایز سینه 75 اینو که فرستاد یه بشکن زدم گفتم زدم تو خال . بعدش یکم چت کردیم و گفتم میزنگی ؟ شمارمو نوشتم براش نزدیک ساعت 1 اینا بود گفت اره . بعد زنگ زد و خودش و نازلی معرفی کرد . اولش صداش زیاد چنگی به دل نمیزد وقتی یکم صحبت کردیم صداش جذابتر شد و بعد از یکم آشنایی که 1 ساعت اینا طول کشید و زدم توکار سکس تل هی میزدم جاده خاکی که بتونه راحت سکسی حرف بزنه روش نمیشد که کم کم راحتر شد و گفتم که حالا ماله فرهاد چقدره . البته من سایزمو گفته بودم گفت که یکم کوچکتر از ماله تو . گفتم حالا دوس داری بغلم باشی و گفت که دلم ضعف میره برا یه کیر جدید . گفت آخه تنوع یه چیز دیگه هس و دوس دارم یه کیر جدید تجربه کنم جای بچه های سکسی خالی تا ساعت 5 صبح داشتم از سکس و سیاست خاورمیانه و نشست های 5+1 و از اقتصاد باحال کشورمون و حقوق بشر تکمون و احمد شهید و ماندلا … صحبت کردیم

خیلی باحال بود بعد اینهمه صحبت ها گفت نمیتونی پارتنر جور کنی برا خودت تا فرهاد هم راضی بشه برا اومدنت گفتم واقعیتش پاتنر برا سکس ضربدری دوست دختر نیس که برم فردا یکی تور کنم بیارم . گفتم مشکله آدمش باید پیدا بشه تا پایه ضربدری باشه بعد کلی این در و اون در آخرش راضی شد گفت با فرهاد صحبت کنم شاید راضیش کنم تنهایی بیایی و قند تو دلم آب شد . فردا ظهر زنگید گفت برنامه جوره آخره هفته بیا . و من که بگی داشتم برا خودم پوزیشنهای مختلف سکسی رو تو افکارم با نازلی تجسم میکردم وفرداش هم تلی صحبت کردیم و بعدش شبش هم تلفنی صحبت کردیم و دیدم اونم کم طاقتی میکنه برا اینکه پنجشنبه برسه .دوشنبه بود که گفت فردا شب میتونی بیایی و من که از خدام بود . فردا رسید و نزدیکای عصر راه افتادم . یه بطری از ودکایی که خودم درست کرده بودم و با یکم سوغاتی زدم تو جاده تا به مراد دل برسم . البته دوش و شیو هم تو برنامه روزانه بود . نزدیک 3.5 ساعتی که تور راه بودم همش به این فکر میکردم که آیا می ارزه که اینهمه راه پاشدی میری!؟ تو که ندیدیش ! ولی یه حسی میگفت که پسر بی خیال برو . بالاخره نزدیک 10 بود رسیدم شهرشون . زیاد بزرگ نبود میشد مسیر رو راحت پیدا کرد زنگ زدم به نازلی و گفتم که رسیدم شهرتون و گفت بیا با فرهاد صحبت کن تا ادرس و بگه و البته اون روز تماس زیادی تو طول مسیر باهم داشتیم و تا که اونجا برسم . اولش یکم روم نمیشد باهاش بحرفم فرهاد و میگم ولی باید ادرس میگرفتم خب . بالاخره فرهاد یه مسیر رو گفت که پرسون پرسون رفتم دم کوچشون اخه تا بحال اون شهر نرفته بودم. اومده بود د کوچشون . از دور که دیدم ادم معقولی به نظر میرسد و البته کمی هم بی حوصله بود نمیدونم شاید با خودم پاتنر سکس نبرده بودم براش سوار ماشین شد رفتیم داخل کوچه و ضربان قلبم تند شده بود برا دیدن نازلی که ببینم که من و تا اینجا کشونده . با راهنمایی فرهاد داخل خونه شدم و درب ورودی و داخل خونه وایییییییییییییییی چی میدیم یه جیگر نسبتا با اندام خوشگل و لبای سکسی و از همه مهمتر یه کون خوش فرم که تازه یه روسری هم سرش بود با یه دامن تا زانوهاش و یه پیراهن خوشگل . سوغاتی رو دادم بهش که یه لبخند خوشگل سکسی هم تو لباش بود و داشت دیونم میکرد و سلام کردم و رفتم نشستم و فرهاد هم اومد و تعارف و اینا . داشتیم با فرهاد جون در مورد همه چی صحبت میکردم و چایی اورد نازلی جون . یکم که گذشت که نازلی رفت میز شام و چید که راهنماییمون کرد سر میز . خیلی گشنم بود و بوی غذا هم دیونم کرده بود. البته ودکامون هم همون اول تو فریزر رفت که برا شام اماده بشهو فرود اومدم سر میز شام . به به چه حسیی ، گشنه باشی و شام مفصل و نوشیدنی باحال و یه جیگر ناز که زیر چشمی نیگات کنه و تو هم هی تو فکر این باشی که بابا این جیگر چند لحظه بعد میخاد تو بغلت باشه . نمیشه این حس و توصیف کرد یاد حافظ افتادم که میگه :
گل در بر و مِی در کف و معشوق به کام است ——- سُلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب —————- در مجلس ما ماهِ رُخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است؛ ولیک ———–ن بی روی تو، ای سرو گل اندام، حرام است
گوشم همه بر قول نِی و نغمه‌ی چنگ است ——— چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر مَیامیز که ما را———— هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شِکّر —————– زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است

واقعا لحظه های نابی بود و که الانش هم یاد خاطراتش ادم و شارژ میکنه . خلاصه شام که تموم شد که بسیار لذیذ بود و مستی ودکای کشمش که دیگه همه چی خیلی بیست بود . پا شدم دیدم بله ودکا کارش و خوب انجام داده بشقابمو و برداشتم که تو جمع کردن میز شام کمکی کنم که فرهاد مانع شد گفتم که دوست دارم خودم انجام بدم . خلاصه فرهاد پاشد که بری دستشویی و منم بشقاب و لیوانم و گذاشته بودم اشپزخونه . همین که فرهاد پاشو گذاشت بیرون اتاق ،جلوی در اشپزخونه دستامو باز کردم نازلی که بشقاب و اینا دستش بود گذاشت رو اپن آشپزخونه و اولین لمس تن نازلی که با همون لبخند خوشگل سکسیش اومد بغلم . وایییی تنش داغ وبود و خیلی لطیف . یه بوس از لبش گرفتم و اومدم نشستم تو پذیرایی . مست بودم و دلم یه نخ سیگار میخواست . فرهاد اومد و نشست کنارم و کانال تلویزیون عوض کرد . پاشدم که برم حیاط یه سیگار بزنم که نازلی گفت کجا گفتم میرم سیگار بکشم که گفت همینجا بکش منم میخوام بکشم . من و که بگی دیگه توفیق اجباری شد و … . البته خود فرهاد نمیکشید و نازلی درست روبروم و دو نخ سیگار روشن کردم و باهم زدیم تو رگ . چشم تو چشم و لبخند های سکسی و عشق و صفا . اومدنی خسته بودم و حالا ودکا خیلی ریلکسم کرده بود . خیلی فضای رویایی شده بود .
فرهاد که داشت کم کم خوابش میومد البته نازلی اون شب گفته بود که فرهاد دو پک مشروب بزنه بیهوش خواب میشه . خلاصه داشتیم به لحظه های ناب داستانمون میرسیدیم .
ادامه دارد …
با سپاس از دوستای سکسی انجمن کیر تو کس . ببینیم دوستان نظرشون چیه تا بزودی اگه کامنتهای اکثریت مثبت بود قسمت دوم و البته اکشن آپ بشه

نوشته:‌ Azad

دکمه بازگشت به بالا