پشت کوه های بلند

باسلام.
اسم من امیرعلی است.مال یکی از شهرهای استان اصفهان هستم.یه روز جمعه بادوستام قرار گذاشتیم بریم ملک آباد.جایی که سریال پشت کوه های بلند را فیلمبرداری کردند.خلاصه مارفتیم و وقتی وارد آنجا شدیم نسیم سردی زد.بارودخانه فاصله ی زیادی داشتیم.همین طور که آرام آرام میرفتیم یکدفعه چشممان به ی خانم خوش حیکل افتاد که کنار جاده ایستاده بود.نزدیک که شدیم علامت داد.ماجلوی پاش نگه داشتیم که ببینیم چی میگه که بهمون گفت که راه رودخانه را بلد نیست.ماهم گفتیم سوارشو و دنبال ما بیا.وقتی رسیدیم کنار زاینده رود اومد کنار ماشینمون و گفت ممنون.پس از پیاده شدن وسیله هاراخالی کردیم و یه جای خوب پیداکردیم و نشستیم.چیزی ننشسته بودیم که صدای دزدگیر ماشین بلند شد.رفتم ببینم چیه که چشمم افتاد به همون زن.رفتم جلو سلام کرد و گفت که شما کجانشستید گفتم چطور گفت که ماجای خوبی پیدانکردیم گفتیم حتما شماجای خوبی نشستید.بهش نشون دادم و گفت که اگه مزاحمتون نمیشیم من و دوستام بیاییم و نزدیک شمابشینیم.منم گفتم اختیار دارید بفرمایید.تارفتم پیش دوستام آنهاوسایلشون را آوردند و به فاصله دومتری کنار ما نشستند.دوستای اون خانم هم دست کمی از خود خانم نداشتند.ی ساعتی ازنشستنمون نگذشته بود که اومد و گفت آقا امیرعلی ممکنه ذغال گردونتون را به من قرض بدید منم گفتم باش.همین جور که بهش دادم گفتم اسم من را ازکجامیدونی گفت دوستات صدات کردند منم فهمیدم.گفتم اسم شما چیه گفت مریم.بعد از راه انداختن کباب و اینها یه بشقاب کباب و مخلفات برای مریم خانوم بردم و بعدازکلی خاهش توی چادرشون نشستم.اومدو کنارم نشست و گفت که امروز ناهار مهمون مریم خانومی.منم از خدام بود.دوستاش سفره را راه انداختند.بعدازخوردن ناهار تشکر کردم و رفتم پیش دوستام.دوستام از همه چیز باخبر بودند.بعد مریم اومدو گفت امیرعلی گفتم بله گفت یه کار خصوصی بات دارم.رفتم پیشش گفت شرمنده میخواستم ببینم سرویس بهداشتی کجاست.منم بهش نشون دادم و بهش گفتم میری اونجا مواضب باش چون اونجا دروپیکرنداره.بعد گفت میشه باهام بیای.گفتم چشم.وقتی رسیدیم رفت تو و من اونورتر ایستاده بودم که یک دفعه صدای جیغ آمد.گفتم چی شد گفت زود بیا.تارفتم دیدم شلوار و شورتش پایین و بادستاش چشماشا نگه داشته و میگه بیا این سوسک رابکش.منم داشتم کوس سفیدش رانگاه میکردم که گفت وقت برای نگاه کردن هست بیا این رابکش.وقتی کشتم گفت دستت درد نکنه.حالابرو بیرون تابقیه کارم را انجام بدم.وقتی اومدبیرون گفت که این ماجرابین خودمون بمونه و شماره من راگرفت.بعدازرسیدن دیدیم همه خوابند.من رفتم پیش دوستام و مریم هم رفت پیش دوستاش و خوابید.بعدازنیم ساعت یه اس اومد روی گوشیم که گفته بود خشکل بود یا نه.منم فهمیدم خودشه دادم حرف نداره.بعدازکلی اس بازی گفت که شوهرش موتادبوده و طلاق گرفته.بعد گفت خونشون اصفهانه.منم گفتم روزای زوج توی یه ویلا توی اصفهان نگهبان هستم و گفت فرداکه میای اصفهان ناهار مهمون من خونمون.فرداشد و من بهش زنگ زدم و گفت که بیا.آدرس راکه از قبل داشتم دادم به تاکسی و رفتم خونشون دررابازکرد.تارفتم تو دیدم که بایه شلوارک نارنجی و یه تاپ قرمز اومد جلو و گفت بفرمایید.رفتم و رو مبل نشستم و اومد کنارم و درباره شوهرش که چه کارهایی میکرده برام گفت.وگفت که خیلی بهت نیاز دارم و شروع کرد به مالیدن کیرم و بعد شلوارم راکشید پایین و از رو شرت کیرم رالیس میزد.بعد کشیدپایین و کامل خورد.منم تو حس بودم که شلوارش رادرآورد که دیدم شرت نداره.گفت عادت نداره بپوشه و بدون هیچ مقدمه ای بایه تف کیرم راکرد تو کسش.به دقیقه نکشیدکه ارضاشد.وگفت عقب مال خودت.منم بافشار کردم تو کونش.اینقدرتنگ بود که با2.3تاتلمبه آبما ریختم تو کونش.بعدازخوردن ناهار ازم تشکر کرد و گفت هروقت میای سرکار ناهار مهمون من
بعداز این ماجرا روزای فرد حالی میکردم.
ممنون که داستان واقعی منا خواندید.
بای

نوشته: امیرعلی

دکمه بازگشت به بالا