پوکر

زندگی داخل یک شهر کوچک مذهبی بیشتر از هرچیزی منو آزار میداد مذهب .چادر .اعقاید حرفای چرند دعا کردن ها اعقاید پوچ و نا بجا. مردمی که برای رفع مشکلاتشون میرفتن پیش دعا نویس. و اعقاید و خرافات مذهبی مثل اینکه نباید با پای راست بری مستراع و غیره. داخل این شهر پسرا بخاطر محدود بودن همیشه بفکر تخلیه بودن تخلیه روحی و جنسی منم یکی از اون پسرا، بیشتر داخل خونه ای بودم که زیاد وسعت نداشت و کارمم شده بود قمار انلاین پوکر که قطعا هم همیشه بازنده بودم وقتی دیگه چیزی برای باختن نداشتم از چندجا قرض میکردم و باز باخت بعد از باخت خودمو با محیط های مجازی سرگرمم میکردم تا با کسی بتونم در ارتباط باشم داخل دنیای واقعی پسری بودم بداخلاق و غیر قابل مهار به حدی لجباز که مهم نبود این لجبازی چی رو میخاد ازم بگیره حتی اگر اون چیز جون ادم باشه…به همین خاطر داخل دنیای واقعی با کسی نمیتونستم در ارتباط باشم با توجه به غرور کاذب و شاید قیافه ای هم نداشتم پول درست حسابی هم نداشتم که بشه باهاش کسی رو از جنس مخالف خودم جذب کنم .

بعد یک باخت سنگین تانگو رو باز کردم ببینم اطرافم کیه بیشتر خانوم هارو سرچ میکردم فقط هم بخاطر این بود که از نظر جنسی کمبود داشتم در حال سرچ که بودم به هر بهانه ای به خانوم ها پیام میدادم تا شاید یکشون جواب بده یکی از اون بهانه این بود که داخل یک پروفایلی دیدم یکی نوشته( خدایا زود اذان بگن دیگه طاقت ندارم)ماه رمضان بود و مردم روزه میگرفتن منم یکم عصبی شدم براش پیامی فرستادم که چه روزه گرفتنی که منتظر اذانی …سریعا اونم پیام داد مجبورم بعد از کلی پیام رد و بدل کردن در طول روزها فهمیدم از شهری که من زندگی میکنم نیست شوهری داره که مذهبی و شغل شوهرش پزشکه خودشم معلم بود و بخاطر شوهرش چند روز اومده بود به این شهر کوچیک من با کلی التماس و خواهش که ادم خوبی هستم و چرت پرت و دروغ شمارشو گرفتم ازش خواستم که باهاش در ارتباط باشم .
روزها میگذشت بین ما فقط پیام رد و بدل میشو اونم رفته بود شهر خودشون بخاطر این حس جنسیم تصمیم گرفتم برم پیشش شاید بتونم خودمو ارضا کنم در صورتی اون حد و حدود رابطه رو مشخص کرده ولی من بازم در فکر سکس با اون بودم .بعدها فهمیدم که درست میگفت اون که روزه گرفته مجبور بوده ذاتش ادم معتقدی نبود .بیشتر وقتها که باهم در ارتباط بودیم میفهمید که مشروب میخورم و مستم برامم مهم نبود رمضان باشه صفر یا محرم چون تفکر من یک پیزه دیگه بود اونم دوست داشت مشروب رو مزه کنه مشروبی که من میخورم یک الکل دست ساز که مزه اش شراب بود بهش قول دادم که براش ببرم و اخرش تونستم با گرفتن پول از پدرم چون خودمم که بدبخت بودم پولی نداشتم برم شهری که اون بود .داخل اتوبوس همش به این فکر میکردم چطوری باهاش سکس کنم…فقط و فقط به همین فکر میکردم.وقتی رسیدم خودش اومد دنبالم بعد ها که نظرشو در مورد خودم پرسیدم گفت وقتی دیدم با خودم گفتم خاک بر سرت با این انتخابت …حتما بخاطر قیافه ام و لباس پوشیدنم این حرفو به خودش زده .چون یک ادمی که از یک شهر کوچیکه از از کوچیکترین حرکاتش مشخصه چه برسه به لباس پوشیدن و طرز صحبت و برخوردش من هیچ وقت در برخوردم مشکل نداشتم فقط لباس پوشیدنم رو نمیتونسم جلف کنم بیشتر سنگین بودم ولی اون مارک میپوشید .بعداز سوار کردن من داخل ماشینش منو برد به یک منطقه تفریحی شام سفارش دادیم و منم مشروبی که قول دادم اوردم بیرون همون جا خوردیم اون خیلی کم میخورد ولی از شراب خیلی خوشش اومده بود وقتی گونه هاش گل انداخت گفت اول ازت خوشم نیومده و با خودم گفتم ی شامی میخورم باهاش و تموم ولی الان نظرم عوض شد و میخام باهات باشم من بهم برخورد ولی به روی خودم نیاوردم چون احتیاج جنسی داشتم با اینکه ازمن هفت هشت سالی بزرگتر بود ولی بازم با من ادامه داد .روزها بچه هاشو میذاشت خونه و میومد پیش من شوهرشم که شهر خودم بود منم خونه یکی از اقوامم بودم که اونجا مجرد بود رو روزها میرفت سر کار وقتی پیشم بود اون سیگار میکشید من فقط مشروب هیچ وقت نتونستم سیگار بکشم تمام نزدیک شدن من بهش فقط در حد لب گرفتن بود …بیشتر اجازه نمیداد همیشه روم فشار بود…روزها همنطوری میگذشت و اون میومد پیشم یک روز از این روزها بس که بهش اصرار کردم برای سکس راضی شد گفت یک لحظه صبر کن تا صحبت کنم .منم صبر کردم گفت پاشو مشروب بیار بخورم منم براش اوردم اونم خورد تا مست شد و گفت اگر الان میخام ارضات کنم بخاطر اینکه شاید روزی که داشتی از شخرت میومدی پیشم هزار فکر کردی در مورد سکس با من نمیخام ضد حال بخوری با توجه به اینکه بهم برخورد ولی بازم هیچی نگفتم رفتیم داخل اتاق باتوجه به اینکه همیشه بهم میگفت اعتماد داره بهم ولی کل اتاق رو زیرو رو کرد که دوربینی جا نذاشته باشم منم ادمی بود تا طرف پیشم لخت میشد و لمسش میکردم ارضا میشدم و میدونستم با اینکارم ن خودم لذت میبرم و ن اون بهش گفتم میرم دستشویی و بر میگردم دور از چشمم رفتم و اسپری زدم زیاد زدم که بهش طوری خودمو نشون بدم که یعنی تویه سکس قوی هستم ولی اینطور نبودم .وقتی وارد اتاق شدم لخت لخت بود و منتظرم والبته بعد بازرسی اتاق که کرده بهش گفتم خیالت راحت شد گفت اره گفتم اعتمادت جالب بود برام .ما فقط تویه رابطه هامون فقط بهم دروغ میگیم من اونو بخاطر سکس میخاستم اونم به من اعتماد داشت من ادم با معرفتی نبودم و بیشتر وقتها خودمو گول میزدم که هستم …بعد رد شدن این افکار از ذهنم رفتم بالا شو پاهاشو گذاشتم رویه شونه هام با اینکه احساس میکرد ادم با کلاسی هستش و به تناسب اندامش و ورزش و اینها اهمیت میداد ولی بنظرم بدنش زیاد جالب نبود با یک فشار التم احساس کردم که اون شکلی من دوست دارم نیست ولی بازم بخاطر اینکه فقط خودمو ارضا کنم چشامو بستمو شروع کردم به ادمه دادن عقب جلو کردن ادامه دادم تا اینکه خواستم برگرده و از پشت سکس مقعدی باهاش داشته باشم اونم بدون هیچ اعتراضی برگشت زمان سکس بهم گفت شوهرم التش از تو بزرگتره بازم بهم برخورد و ناراحت شدم و وهیچی نگفتم راستم میگفت یا بخاطر بچه دار شدنش یا بخاطر الت شوهرش وقتی باهاهش سکس میکردم الت من هیچ حسی نداشت ولی بازم مقعد بهتر بود و ارضا شدم .ادمی بودم مغرور که گوچکترین حرفی منو ناراحت میکرد و عکسعمل نشون میدادم ولی این شهوتم کاری با من کرده بود که تمام توهین هایی که بهم میشد رو نادیده میگرفتم بخاطر سکس از پدرم که باسنی که من داشتم واقعا کاره افتضاحی بود ولی بازم اینکار هارو میکردم و نادید میگرفتم .اون روز که تموم شد رفت دوباره بفکر پوکر افتادم و به ذهنم رسید ازش پول بگیرم هزار تا دروغ گفتم بهش در واقع همیشه یک قمار باز بازنده اس ولی نمیتونستم بهش فکر نکنم هزارتا دروغ گفتم تا بتونم ازش مقداری پول بگیرم و بهم حقوقم نزدیکع برات میریزم و وقعا هم واریز کرد به حسابم من دوباره رفتم پوکر من خودمو به اون یک ادم بامعرفت جلوه میدادم که روزگار باهام یار نبوده ولی درحقیقت این نبود این بار هم بخاطر پول غرورمو زیر پاهام گذاشته بودم .پول و سکس اینا باعث شد من خوده واقعیمو بشناسم بعضی وقتها بخاطر پول گرفتن از دیگران قسم میخوردم از مادرم که فوت شده بود اونم به دروغ هیچ وقت در بچکی نمیدونستم همچین ادم کثیفی میشم که بخام ازقسم خوردن به خاک مادرم برای پول مایه بذارم .وقتی برگشتم شهرستان خودم باهام تماس گرفت بعد چند مدت گفت شاید بخاطر اینکه به شوهرم بخاطر تو خیانت کردم دکترا قبول شدم و کارام دکترام با مشکل روبه رو شده بهم گفت اون پولی که بدهت دادم نوش جانت نمیخامش فقط تمومشش کنیم و واقعا هم تموم کرد از بعد گذشت چند سال هر زمان با خطش تماس میگیرم خاموشه ولی هیچ وقت بامعرفتی که در حقم کرد که بهم گفت اگر الان دارم باهات سکس میکنم بخاطر اینکه که شاید وقتی میومدی به خودت قول سکس دادی نمیخام بخوره تویه ذوقت …هیچ وقت ما ادم ها اونی نیستیم که فکر میکنم اونیم نیستم که دیگران فکر میکنن باید شرایطش پیش بیاد تا خودمون رو بشناسیم خودمون رو گول نزنیم من دوباره برگشتم به پوکر و خیلی سریع باختم پولشو و دوباره خوردن مشروب فکر دوست شدن با یکی دیگه…

نوشته: Harpag

دکمه بازگشت به بالا