چطور دوستم منو کرد

ﺳﻼﻡ .ﺍﺳﻢ ﻣﻦ مهدی هستش ﻭ 18 ﺳﺎﻝ ﺳﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻭﺍﺳﻢ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ …ﺍﻣﯿﺪ ﻭﺍﺭﻡ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻟﺬﺕ ﺭﻭ ﺍﺯﺵ ﺑﺒﺮﯾﺪ اوایل شروع شدن مدرسه ها ﺑﻮﺩ ﻭ من سال سوم میرفتم،ﻣﺪﺭﺳﻪ مون خیلی شلوغ بود. ﻣﻦ ﺍﺯ 2 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﮎ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺪﻡ با هیشکی صمیمی نبودم.اولین روز تو سرویس ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﻭﻝ 1 ﺩﻝ ﻧﻪ 100 ﺩﻝ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺷﺪﻡ … ﺍﺳﻤﺶ ﺍﻣﯿﺮ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻮﺩ،ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻧﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻣﻦ 1 ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺒﯿﻨﻤﺶ ﻭﻟﯽ ﺷﻖ ﻧﮑﻨﻢ .خیلی خوشگل بود ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮎ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺁﻗﺎ ﺍﻣﯿﺮ ﺣﺴﯿﻦ ﺭﻭ ﺑﮑﻨﻤﺶ ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ. ﺣﺘﯽ ﺍﻻﻥ ﮎ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﻭ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺷﻖ ﮐﺮﺩﻡ !!.

ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ مدرسه ﻣﻦ ﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮎ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺗﻮﯼ ﯾﮏ ﮐﻼﺱ ﺑﯿﻮﻓﺘﻢ،ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﮎ ﻣﻦ ﺁﺩﻡ ﺑﺪ ﺷﺎﻧﺴﯽ ﻫﻢ هﺴﺘﻢ.فهمیدم که اون دوسال از من کوچیکتره… ﻣﻨﻢ ﻫﻤﺶ ﻓﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺸﻪ با من دوس شه؟!؟!ولی زیاد مهم نبود چون بالاخره که زنگ های تفریح میدیدمش. ﺧﻼﺻﻪ ﮐﻠﯽ ﺗﺮﻓﻨﺪ ﻭ ﺣﻘﻪ ﺑﮑﺎﺭ ﺑﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ دوس شه . ﺍﻭﻧﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ . ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎﯾﯽ ﮎ ﻣﻦ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺷﻮﺧﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ،ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ … ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺯﺵ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﯿﮑﺸﯿﺪﻡ ولی اون یه کم بی جنبه بود گاهی وقتا ناراحت میشد یا قهر میکرد.

ﺧﻼﺻﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ماه رفت و امد بالاخره خونشونو پیدا کردم.یه چند وقت بهش اس می دادم ﮎ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﯿﺮﺗﻮ ﺑﺨﻮﺭﻡ … ﺣﺘﯽ چندباری ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺩﺍﺩﻡ ﮎ پاهاشو هم میلیسم ﻭﻟﯽ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩ . ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ سه چهار ماه هر روز یا بهش زنگ میزدم یا اس میدادم. زنگ های تفریح ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺑﮕﻢ ﮐﯿﺮﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﻖ ﺑﻮﺩ !..ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ … ﻫﯽ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﺪﻡ هر روز زنگ تفریح آخر برم تو دستشویی خود ارضایی کنم تا ﮐﯿﺮﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ …ﺁﺧﻪ شلوارم تنگه ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺪﺍﻡ ﺷﻖ ﺑﺎﺷﻪ ضایع میشه. دوشنبه زنگ اول ورزش داشت… منم ﻃﺒﻖ ﻣﻌﻤﻮﻝ از معلمم اجازه میگرفتم میرفتم تو حیاط تا باهاش بازی کنم و ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺮﻣﻮﺯﺍﻧﻪ ﺯﯾﺮ ﭼﺸﻤﯽ کونشو ﺩﯾﺪ ﻣﯿﺰﺩم … ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﯾﻬﻮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ،ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻻﻥ ﮐﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻗﻬﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ …ﺁﺧﻪ ﺍﺧﻼﻗﺶ ﯾﮑﻢ ﺷﺒﯿﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﺪ ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺕ ﺭﻭﺵ ﺷﻖ ﺑﺎﺷﻢ . ﺧﻼﺻﻪ ﯾﻬﻮ ﮔﻔﺖ : ﭼﯿﻪ؟ ﻧﮑﻨﻪ ﮐﯿﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟ ﻣﻨﻢ ﮎ ﻃﺒﻖ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﻓﮏ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﺷﻮﺧﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺭﻩ … ﺑﻌﺪ با یه لحن جدی ﮔﻔﺖ : ظهر تو سرویس نشونت میدم.منم خندیدم و واسه اینکه زیاد ضایع نشه برگشتم تو کلاس.تا ظهر تو این فکر بودم که میخواد چیکار کنه باهام؟اصلا دو ساعت آخر رو هیچی از درس نفهمیدم.امیر یه دوستی داشت به اسم سعید اونم خیلی خوشگل بود چشماش سبز بود پوستش هم سفید بود.یه جورایی ازش خیلی خوشم میومد ولی با امیر نمیشد مقایسه اش کرد.امیر هم خوشتیپ بود هم خوشگل ولی یه کم سبزه میزد …

به هر حال …
ظهر که شد من با یه خوشحالی رفتم تو سرویس انگار نه انگار که چیزی شده.امیر هم اومد سعید هم باهاش بود؛دوتایی داشتن یه چیزایی به هم میگفتن و زیر چشمی به من نگاه میکردن من درست نفهمیدم که دقیقا چی بهم گفتن.کم کم بچه ها پیاده میشدن و سرویس خلوت تر میشد ما سه تا تقریبا آخریا بودیم.هنوز به ایستگاه نرسیده بودیم که سعید بهمون گفت پایه اید بریم چایی خونه؟ما هم قبول کردیم من و سعید و امیر پیاده شدیم رفتیم تو محله امیر تو چایی خونه محلشون.سعید و امیر قلیون میکشیدن ولی من اهلش نبودم چون خوشم میومد باهاشون باشم همراهشون اومده بودم.دو سه تا طمع کشیدن بعد بلند شدیم بریم خونمون که بابام زنگ زد منم گفتم که دو سه ساعت دیگه میام خونه.رفتیم در خونه امیر باهاش خداحافظی کردم که برم که یه دفعه گفت کلید ندارم هیشکی خونه نیست به سعید گفتم برو از رو دیوار بالا درو باز کن زد زیرش گفت نمیتونم قدم نمیرسه مچم درد میکنه لباسام کثیف میشن منم گفتم بسه دیگه چرت نگو خودم میرم چون امیر یه کم تپل بود نمیتونس بره بالای دیوار.خلاصه پریدم اون طرف امیر گفت برو تو اتاق کنار آیینه کلید رو بردار منم اونقده پرت بودم که اصلا نیگا نکردم ببینم در قفله یا نه…رفتم تو اتاقشون خونشون دوبلکس بود داشتم دنبال آیینه میگشتم که صدای در اومد گفتم یه کم صبر کنید الان میام اینقدر در نزنید…داشتم تو یکی از اتاقاشون رو نیگا میکردم یهو یه نفر از پشت یه تیکه طناب رو پیچید دور گردنم داشت محکم میکشید گفتم تو کی هستی زد زیر خنده گفت کیر میخواستی ها؟!؟فهمیدم امیره…یه کم عقب عقب رفتم خوردم زمین ولی اون ول کن نبود بهش گفتم چرا این کار رو میکنی من که خودم میدادم سعید هم از اونطرف یه طناب پیچید دور پاهام و پاهامو بست.دیگه حس کردم اگه الان کارز نکنم باید دو دقیقه دیگه دوتا کیر رو بخورم…جیغ زدم گفتم ولم کنید ولم کنید کمک کمک…سعید دستشو گذاشت جلو دهنم بعدش دوتایی دستامو بستند حالا دیگه کاملا در اختیارشون بودم امیر شلوارمو کشید پایین گفت عجب کونی داری مهدی!!منو خوابوند رو زمین گفت میخوای پاهامو بلیسی؟!؟پاهاشو با جوراباش که سفید بودن کرد تو دهنم همینجور داشت با پاهاش با لبام بازی میکرد یه دفعه سعید گفت ول کن اینارو بیا بکنیمش.منو برد رو تختش یه تف کرد به کیرش شروع کرد به کردن کیرشو تا ته میکرد تو کونم بعد سعید شروع کرد به کردن من امیر اومد جلوم میخواست کیرشو بکنه تو دهنم من مقاومت کردم اون دوتا زد تو گوشم گفت پاره ات میکنم اگه ساک نزنی منم ﺟﻠﻮﺵ ﺯﺍﻧﻮ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺍﻭﻝ ﺁﺭﻭﻡ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﻣﺎﻟﯿﺪ رو صورتم ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺘﻮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ،بعد ﺧﻮﺩﺵ ﺳﺮ ﻣﻨﻮ ﮐﺸﻮﻧﺪ ﻃﺮﻑ ﮐﯿﺮﺵ … ﻭﺍﯼ ﭺ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﺤﻤﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺮﯾﻊ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﺩﻫﻨﻢ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺏ ﺳﺎﮎ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺑﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﻓﺮﻭ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺗﻮﯼ ﺣﻠﻘﻢ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ ﺍﺻﻼ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ،ﺳﺮﻩ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﺗﻪ ﺣﻠﻘﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﺳﺘﺎﻣﻮ ﺣﻠﻘﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﻭﺭﻩ ﺭﻭﻥ ﻫﺎﯼ ﮐﻠﻔﺘﺶ ﻭ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ ﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﺶ … ﺑﻌﺪ ﺍﺯ چند دقیقه احساس ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﺁﺑش ﻣﯿﺎﺩ،ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺘﻮﻧﺴت ﻧﮕﻬﺶ ﺩﺍﺭه ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﯿﺮشﻮ ﻋﻘﺐ ﻭ ﺟﻠﻮ ﮐﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﺁﺑش ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﺭﯾﺨﺘﺶ ﺗﻮﯼ دهنم. ﺑﻌﺪ ایندفعه سعید ﺑﺮمﮔﺮﺩﻭند وبه ﭘﺸﺖ ﺧﻮﺍبوند منو ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺏ ﺳﺎﮎ ﺯﺩﻥ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 2-1ﺩﻗﯿﻘﻪ ﯾﻬﻮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻪ ﺁﺑﺸﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﻮﯼ ﺩﻫﻨﻢ ﺍﻭﻝ ﭼﻨﺪﺷﻢ ﺷد ﻭﻟﯽ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺶ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺎﻧﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﻤﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﻗﻮﺭﺗﺶ ﺑﺪﻡ …
ﺍﯾﻦ ﺑﻮد ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﮔﯽ ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﮑﻼﺳﯿهای ﺟﯿﮕﺮﻡ .ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻡ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﻗﻠﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﺣﻘﯿﺮ ﻧﻈﺮﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻪ،ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻈﺮ ﺑﺪﯾﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻢ

نوشته: مهدی

دکمه بازگشت به بالا