چه لذتی داره کون دادن

سلام حمید23سالمه.این داستان واقعیه میخوایدباورکنیدموخوایدنکنید.من قیافه خوبی دارم وسفید و بی موهستم گوشتی ام وباسن فچ دارم این خاطره مال 17سالگیمه تابستون شده بودرفتم تویه جوشکاری کارمیکردم صاب کارم منصور 32 سالش بود و مجرد…چن باری باهم مدرسه ای هام سکس دوطرفه داشتم وبیشتردوس داشتم کرده بشم.حتی چن باروقتی سفت میکوبیدبدون این که دس به جلوم بذارم ارضامیشدم…خلاصه روزای اول بودسرکارجوشکاری رفته بودم هنوزیخ رابطه اب نشده بودیکی ازدوستای منصور اومدچن فیلم گی دادش منصور هم یواشکی رف تواتاق ته جوشکاری دیدشون…منم کارمیکردم وقتی بیرون اومدکیرشودیدزدم وحشتناک بودحتی روزهای قبل وسوسه شدم یه باربکنه بادیدن کیرش بیخیال شدم منصور هم محل بم نذاشت فک کنم گف زیادی بچس…امابازازسرکنجکاوی دوس داشتم جلوشوببینم…یه باراخروقت بودتواتاق بودیم گف ماهی تابه روازپشت تخت اهنی بیارتخم مرغ سرخ کنیم منم دسموگذاشتم پشت تخت ناخواسته باسنم اماده روبرومنصور افتادمنم فمیدم ولفتش دادم شلوارلی تنگ پام بودودوفرورفتگی بالاباسنم بیرون افتاده بودسفیدوبی مو…من که اماده بودم بیادوبیارش زیروانجام بده ولی کاری نکرد.برگشتم دیدم نیشخندمیزنه…گف ماهی تابه روبذارکناربیابشین پیشم کارت دارم رفتم نشستم دیدم گف باراخرت باشه ازین کارامیکنی وگرنه باپس گردنی میندازمت بیرون گفتم چشم ولی من کاری نکردم…دیدم ساکت شدمنم مدام کیرشوزیرچشی دیدمیزدم که بفهمه…گف دوس داری ببینیش گفتم اره گف کاردیگ نمیکنیم هنوززوده برات بچه ای…گفتم باشه.رفت درمغازه روازداخل بست واومدنشست کیرشودراوردکلفتیش وحشتناک بوددیدمش خندیدم گف بسه دیگ.گفتم دس بزنم؟حرفی نزدبادس یه کم فشاردادم بش دیدم نفس نفس زدسرموبردم براکیرش گف نه اماکاری نکردمنم گوش ندادم سرصورتی کبودشوخوردم ومیمکیدم دستش رف به باسنم منم براش نزدیک اوردمش.گف بروهمون جورکه روتخت رفتی دوباره بمون منم خداخواسته رفتم وخودم اوردمش زیریه ترسی داشتم اونم اندازه کیرش بودکمرموقوس دادم طاقهام بازشدوسوراخ بالااومدچن بارداده بودم سوراخ نیمبازبود.گف چه سوراخ وباسن دخترونه ای داری.حرفی نزدم اماخوشم اومدباخودم گفتم باعث میشه شهوتی بشه سفت بزنه.گفت لاپایی میذارم توش نمیکنم…باپررویی گفتم نه نه توش بذار.گف دردداره گفتم نه انجام دادم حال میکنم فقط شمااروم بذار.گف چششششم وگل ازگلش شکفت.یه کاری کردم خیلی خوشش اومدبادستم یه کم تف به سوراخ زدم گف چن باردادی؟گفتم7باری میشه…سرشوکردتومشکلی نبودیه کم فشارداددادزدم درش اوردگفت چی شدگفتم یواش بذاربره.فک کنم نیم ساعت طول کشیدهی بذاره دربیاره منم شل شل گرفته بودم تاهمش بره.بعدنیم ساعت همش توبوداماسوزشوداشتم گفتمش شروع کن اونم اروم میزد.دردم دیگه نمیکردداشت بم میچسبیدبیشترازهمیشه.گفتمش منصور دارم حال میکنم سفتش کن یه پاشوگذاشت بالاباسنموگرفت صدای تق تق باسن وچلقچلق سوراخ ناجوربلندبوددستام به میله جلوی سرم بودبدنم سربودگفتمش تندتردارم ارضامیشم منصور گف منم دارم میشم چسبیدبهم کیرم خوابیده بودوارضاشدم وابم ریخت زمین اونم کشیدش بیرون وروی اب من ابشوریخت وابهاقاطی شد…رف جلوشوشست برگشت گف چراهنوزاینجوری؟چن شکمم روتخت بودپاهام زمین.بازهم دوست داشتم انجام بده چن اگ ادم یکی رو بکنه ابش بیاددیگ نمیتونه امااگ کرده بشه ارضابشه هی میتونه وکرختی ودلزدگی نداره.منم که نمیتونستم بلندشم سوراخ روبازبازکرده بودم که تحریک بشه.اماخیلی لفتش دادوداشتم سردمیشدم گفتم نمیای دیگ گف چرا.اومدباسنموگرفت منم اینقدکمرموقوس دادم که داشت میشکست داشتم میمردم خواستم بگم د بذاردیگ اون لعنتی رو چقددیرحشری میشدتانیمچه سیخشوکردتو.گفتم روم بخواب تااستخونی که شدشروع کن گردنمومیمکیدنفس داغش به گوشم میخوردولباهمومیبوسیدیم چن حرف سکسی هم زدم که یادم نیس.فک کنم گفتم اونقدبکن تاحامله شم یه چرت پرت اینجوری.خلاصه باردوم کمرش سفت ترشده بودم منم بیشترحشری شده بودم بازبازبود وای لذتش رونمیتونم توصیف کنم واونم گرفته بوددارم میمیرم ازحال سفت ترمیزدومن یه کم ازم اب اومدوارضاشدم وچن باری هی دوسه قطره ازم میریخت زمین.تا دیگ داشتم ارضایی که ازاول منتظرش بودم میشدم.بدنم سرشده بودنای اه اه کردنم نداشتم فقط ی پتوبودگازش گرفته بودم نمیدونم چرااینجورشدم شایدبرااین بودکیرش علاوه برکلفتی کجی داشت.چشام بسته بودگفتمش دارم میشم دارم میشم اقامنصور.منصور دستشوگذاشت روشونه هام همشوزدتو زیادعقب جلونمیکردیه کم درش میاورد مثلایه سانتشواونوقت یه سانتوباتمام قدرت میکردتو.یه بلایی سرم اوردکه هرچی اب توبدنم بودریخت ومردم ازحال نمیش توصیف کنم.ابم که ریخت دیگ نمیتونستم گفتمش درش بیارنمیتونم خودمواماده کرده بودم که اگ گف نه درنمیارم بمونم سرجام عاشقش شده بودم احساس میکردم مال اونم.درش اوردروتخت نشست اومدم راس وایسم افتادم زمین دراثرسفت کوبیدن پیاپی پاهام بی حس بود…ویه کم که باش بازی کردم منصور هم ارضاشدورفتیم شستیم…زمین پر بود از آب من و اون که قاطی شده بود…تاسه ماه هرروزحال بم میدادتا متاهل که شدگف اینقد که توبم حال میدی زنم نمیده.و تویه باغ رفتیم وباگریه انجام دادیم چون مغازه روفروخته بودوقرارشدبره شهردیگ…این واقعی بودهمه چیزش سعی کردم موبه موبنویسم…ازتون خواهش میکنم اگ توپسردوس داریدبکوبیدیکی روپیداکنیدکه حال کنه کسی رواذیت نکنید.خدامن روهم اینجورافریده دس خودم نیس.وقتی ی کیرتوپشت میره اولش درد امابعدش حال وحشتناکش شروع میشه که قابل مقایسه باهیچی نیس.دوستون دارم خواستیدبازم مینویسم هنوزخاطره دارم…دنیاپره سوراخ منتظر…بای

نوشته: حمید

دکمه بازگشت به بالا