کارشناس شهوت انگیز آزمایشگاه
سلام از امروز میخوام خاطرات شهوت برانگیز خودمو با خانم باسن نژاد همکارم که کارشناس ازمایشگاه شرکتمونه رو براتون بزارم از وقتی که تازه وارد شرکت شد تیپ خفن میزد باسن گندش و مانتو کوتاه و تنگش طوری تو چشم میومد که همه رو خیره میکرد سینه های بزرگش پشت مانتو داشتن له میشدن از کارگر و مهندس بگیر تا بچه های حراست هرکس که میدیدش دوست داشت یکبار بکنتش خلاصه یه روز ما توی سایت مشغول کار بودیم که بما گفتن برق ازمایشگاه مشکل پیدا کرده ما هم از خدا خواسته پریدیم و وسایل رو برداشتیم رفتیم داخل ازمایشگاه اون روزا هنوز کارخونه رسما” شروع به کار نکرده بود و هنوز شلوغ نبود دیدم راحله خانوم با یه رپوش سفید پشت میزش نشسته و داره کتاب میخونه سلام کردم گفتم مشکلی دارید بلند شد و گفت اره اینجا خیلی نور کمه و چشام اذیت میشه اگه امکان داره یه لامپی چیزی اینجا نصب کنید همینجور که داشت حرف میزد من نگاهم به سینه های تپلش بود یه تاپ قرمز از زیر رپوشش پیدا بود استینشو تا نیمه بالازده بود عجب دست سفیدی داشت کیرم داشت اروم اروم مور مورش میشد گفتم باشه ما مشغول نصب لاپ بودیم بهش گفتم میشه این چهار پایه رو واسه من نگه داری زود گفت اره چه اشکالی داره یکی دوبار عمدا” پیچگوشتی رو از دستم رها کردم تا خم بشه ورش داره وااای چه کون بزرگی داشت خلاصه کار ما که تمام شد بهش گفتم هر وقت کاری داشتی به شماره من زنگ بزن دیدم فوری گفت اشکالی نداره گفتم نه چه اشکالی اونم شمارمو داخل موبایلش سیو کرد یه روز مرخصی بودم که دیدم زنگ زد جواب دادم گفت اقا رضا اون لامپه دوباره سوخت میشه بیاید عوضش کنید گفتم خانوم باسن نژاد من امروز حالم خوب نبود مرخصی گرفتم دیدم با دلسوزی گفت خدا بد نده ما که سلام کردنمونم با فحشه گفتم خدا بد نداده خودم بد دادم دیدم زد زیر خنده گفت کی؟ تازه فهمیدم که چی گفتم اومدم درستش کنم گفتم چی کی؟گفت کی بد دادی گفتم هاااااااااااااااااااااااااا خلاصه دیدم بدجوری نخ میده
اون روز دیگه حیا میا رو گذاشتم کنار و تا عصر کلی پیام سکسی واسش فرستادم دیدم نه بابا اونم جواب میده فرداش یکی دوبار رفتم پیشش و با هم لاس زدیم آخر هفته خونمون خالی شد زنگ زدم بهش گفتم مرضه خانوم حال داری بیام دنبالت بریم یه دوری بزنیم اخه امروز خیلی کسلم گفت باشه بیا ما هم لباس پوشیدیم و رفتم اوووف عجب دافی شده بود تیپش اینهو جنیفر سوار ماشین که شد اومد جلو نشست رفتیم و یه بستنی خوردیم و کلی دور زدیم گفتم مامانم اینا رفتن سر خاک داداشم میخوای بریم خونه ما دیدم با کمی من و من گفت باشه کیرم که نیمه خواب بود با شنیدن این جواب انگار یه جک زدن زیرش که شلوارم داشت جر میخورد نگاه راحله هم به کیرم بود دیدم با جسارت تمام گفت انگار رضا کوچولو هم دلش گرفته تو قفس منم گفتم اره بیچاره و دو تایی زدیم زیر خنده شوت گاز رفتم خونه تا اومد داخل گفت چه هوا گرمه و شروع کرد به در اوردن مانتوش من که دیگه عقلم هنگ کرده بود از این همه رو گفتم بشین یه چیزی بیارم بخوریم گفت بیا نمیخواد اگه مامانت اینا بیان درست نیست منو اینجا ببینن دیدم راست میگه گفتم خوب چه کارکنیم گفت بیا اینجا کنارم بشین من که از شق درد داشتم میمردم کنارش نشستم دستشو انداخت دور گردنم و گفت تو خونه همیشه با جین میگردی دوزاریم افتاد گفتم نه بابا الان عوضش میکنم رفتم تو اتاقم شلوارم رو که در اوردم دیدم یهو با یه سوتین مشکی و یه شورت مشکی اومد تو اتاق من دیگه تحمل نکردم یه تبسم و یا علی مدد همدیگه رو تو بغل کرفتیم شروع به ماچو موچ و لب گرفتن چه لبلی داغی داشت هنوز 10 ثانیه نگذشته بود که اه و اوه هاش بلند شد دختر به این حشری تا حالا ندیده بودم رفتیم رو تخت و درازکش دستم رو بردم تو شرتش باسن نرم و گوشتیش رو میمالیدم بهم گفت سوتینم رو باز کن منم بازش کردم سینه هاش انگار سنگ شده بود نوک سینشو گذاشتم تو دهنم و هی میلیسیدم دلم میخواست دندونش بگیرم شورتم خیس خیس شده بود گفتم راحله جان اون شرتتو درار تا ببینم اون زیر میرا چیداری؟با اه گفت خودت درار رضا منم شرتشو غلافی کشیدم بیرون دیدم اون از من بد تره شرتش خیس خیس شده بود فکر کنم یه نیم لیتری اب کسش اومده بود کسش پف کرده بود لبهای کسش به هم بود یه که لای کسشو باز کردم دیدم که چقدر خیسه داخلش به رنگ قرمز نازی بود اومدم کسشو بخورم که دست گذاشا رو کسشو گفت نه رضا میترسم کار دستم بدی از عقب بکن من دیگه برام فرقی نمیکرد از جلو یا عقب گفتم باشه یه که کرم مالیدم سر کیرم و دم کون راحله سر کیرم که رفت داخل گفتم الان کونش جر میخوره ولی با تعجب دیدم راحت رفت تو کونش راحله هم ناله های شهوتیش بالا گرفت یادم نمیاد چقدر طول کشید فقط یادمه که کیرم رو تا دسته میکردم تو کونشو اونم لذت میبرد زیاد طول نکشید که دیدم داره ابم میاد نتونستم جلوشو بگیرم همشو خالی کردم تو کونش و بی حال روی تخت دراز کشیدم راحله هنوز ارضا نشده بود داشت با چوچول کسش ور میرفت دستشو زدم کنارو حسابی کسشو مالیدم دیدم دادی کشید و بدنش شروع کرد به لرزیدن و راحت کنارم خوابید چند دقیقه بعد سریع لباساشو پوشید و رفت از اون روز به بعد ما با هم هستیم تا حالا 8 بار کردمش که تو داستانهای بعدب مطلبشو واستون مینویسم.
نوشته: رضا جقی