کاظم و دخترای همسایشون (۲)
…قسمت قبل
سلام به همه من کاظم هستم همون که داستان کاظم و دخترای همسایشون قسمت اول رو نوشته اون هایی که قسمت قبل رو خوندن کامل با همه چیز رو میدونن و احتیاجی به توضیح ندارن پس بدون هیچ معطلی میرم سر اصل مطلب
۶ ماه از ازدواج منو صحرا گذشته بود و ساغر هم طبقه بالای ما زندگی میکرد و به دروغ گفته بودیم واحد بالایی رو اجاره کرده ولی در اصل اونجا هم خونه من بود برای اینکه خانواده ساغر بهش گیر ندن منو صحرا ساغر همیشه با هم در حال سکس بودیم و بیشتر وقتا ساغر خونه ما بود یه شب که سه تایی داشتیم شام میخوردیم ساغر گفت از وقتی که صحرا ازدواج کرده تو هم باید سرو سامون بگیری و هی بهم پسر اینو اون رو پیشنهاد میکنه و حتی یکی دوبار هم امدن خواستگاریش اما ساغر جواب رد داده و همیشه با مادرش سر این موضوع بحث دارن اما ساغر نمیتونست با کسی ازدواج کنه من از قبل پردش زده بودم بگذریم صبح دوشنبه بود تو نمایشگاه داشتم یه مشتری راه مینداختم که یه به پسر با یه هیوندا امد من مثل همیشه که یه مشتری ساده هست منتظر شدم وارد نمایشگاه بشه همینکه با هم دست دادیم و داشتیم سلام علیک میکردیم یه نگاه سریع بهش انداختم براندازش کردم یه پوست خیلی خوشگل و خوشتیپی بود (قدش تقریبا هم قد خودم با چشمای قهوه ای موهای نیمه بلند که به عقب حالت داده بود با صورت شیش تیغ و بدن لاغر اما ورزشکاری) من بدجوری رفتم تو کَفِش و میخواستم باهاش گی کنم اما باید حساب شده جلو میرفتم البته نمیدونستم اونم همچنین حسی داشته باشه گفت ببخشید ماشین دیگنیتی هم دارید گفتم یکی داشتیم به یکی فروختم اگه بخوایید مسئله ای نیست میگم یکی براتون بیارن گفت پس هر وقت امد بهم اطلاع بدین گفتم پس شمارتون رو بفرمایید گفت منم سیوش کردم اسمش پرسیدم گفت آرین هستم گفت فقط اسمتون گفتم کاظم هستم گفت باشه خیلی ممنون پس من میرم گفتم اکه بخوایید مورد های خوبه دیگه هم داریم نمیخوای یه نگاه بندازی گفت نه من باید برم جایی کار دارم دست دادیم خداحافظی کردیم رفتنی دم در بهم گفت اقا کاظم پس منتظرم منم گفتم حتما به روی چشمم شب باهاش تو واتساپ صحبت کردم براش چند تا مورد هم ماشین فرستادم صحبت کردیم درمورد ماشین بعد چند روز چت دیگه درمورد مسائل غیر ماشین هم با هم صحبت کردیم فهمیدم تک فرزنده و پدرش بعد اینکه سکته کرده تمام اموالش رسیده بهش منم داستان زندگیم رو براش تعریف کردم که نمایشگاه مال عموم بود چون بچه نداشتن دادنش دیگه به من بعد بهش گفتم پنجشنبه هستی با هم بریم استخر دیدم یه استیکر تعجب فرستاد بعد گفت باشه فقط من هر استخری نمیام گفتم استخرش با تو گفت باشه گفت ماشین نیار با ماشین من بریم منم گفتم باشه پنجشنبه شد من آماده شدم برم استخر دیدم آرین با همون ماشینش امد سر کوچه منم رفتم سوار شدم به هم دست دادیم سلام چطوری و چه خبر از این حرفا گفت آماده ای بریم گفتم معلومه که آماده ام بزن بریم رفتیم بعد نیم ساعت رسیدیم ماشین رو گذاشت تو پارکینگ ساکامون رو ورداشتیم رفتیم داخل دیدم مسئول اونجا گفت سلام آقا آرین خوش آمدید بفرمایید گفت این دوستم هم با منه گفت بفرمایید مثل اینکه مشتری ثابت بود رفتیم داخل استخر خیلی بزرگ خوب و تمیزی بود ما بعد چند دیقه تو استخر و جکوزی رفتیم تو سونا بخار و اونجا بود که داستان شروع شد نشسته بودیم ردیف بالا و گوشه طوری که دید نداشتن پایینی ها بهمون من به آرین گفتم داداش مشت مال بلدی یکم شونه هامو بمالی گفت آره داداش چرا که نه امد پشتم گفتم بزار دراز بکشم دراز کشیدم گفتم داداش تو که بلند شدی یه ماساژ کلی بهم بده شروع کرد ماساژ دادنم کل کمرم رو مالید تا رسید به کون کونم مالید وحتی حس کردم داره بعضی جاها دستش از قصد میبر لاپام یا روی لپای کونم برای همین من هم لای پاهام رو باز کرده بودم هم کاری نمیکردم تا کونم بماله یدفعه سرم رو که به چپ چرخوندم ریز که بهش نگاه کردم دیدم شق کرده و کیرش از رو شرت معلوم بود دستم رو دراز کردم کیرش از رو شلوار شروع کردم مالیدن یدفعه تا دستم به کیرش خورد یهو جا خورد تا خواست چیزی بگه یا کاری کنه دستمو به نشونه اینکه ساکت باشه گرفتم جلو دهنم که فهمید من صورتمو برگردوندم و با یه دستم شرتم رو کشید پایین تا کونم کامل معلوم بشه البته بی سر و صدا دیدم آرین خم شدم شروع کرد با کونم سوراخ کونم ور رفتن کونم میمالید لیس میزد زبون مینداخت تو سوراخ کونم انگشتم میکرد بعد چند دیقه ور رفتن کیرش از تو سرت درآورد اول سرش بعدم کلش کرد تو کونم خودشم خوابید روم تا تلمبه بزنه با استرسی که جفتمون داشتیم خیلی سریع با چند تا تلمبه سریع آبش امد ریخت تو کونم بعد بلند شدیم خودمون رو درست کردیم از سونا بخار رفتیم بیرون تا دوش بگیریم بعد اینکه استخر تموم شد رفتیم تا یه ساندویج با هم بزنیم درمورد هر چیزی صحبت کردی غیر از اتفاقی که تو سونا افتاد پول استخر رو هم آرین حساب کرده بود بهش گفتم ایندفعه رو تو حساب کردی شرمنده کردی منم باید لطفت رو جبران کنم که آرین هم گفت خواهش میکنم این چه حرفیه بهش گفتم پنجشنبه هفته بعد بیا باغ به دعوت من دوتایی با هم عرق و قلیون هم میارم قبول کرد هفته بعد شد چهارشنبه بود دیدم یکی از بچه تلفن زد گفت دیگنیتی که خواسته بودی الان آماده اس بیاریم نمایشگاه که گفتم بدون معطلی بیاریدش ۱ ساعت بعد ماشین رو آوردن تو نمایشگاه منم به آرین زنگ زدم گفت بله گفتم آرین جان داش مژده بده ماشینت رسید گفت ۱ ساعت دیگه اونجام امد ماشین قبلیش رو معامله کرد دیگنیتی رو هم خرید بهش گفتم فردا باغ رو که یادت نرفته گفت نه خیالت راحت با همین ماشین بریم دیگه گفتم باشه پس فردا هم سر جای قبلی همو ببینیم گفت باشه رفت فردا شد من از قبلش کلید باغ رو از رفیقم گرفته بودم وسایل و جوجه و ذغال همه چی گرفته بودم آماده بود آرین هم کلی چیز گرفته بود سوار شدیم از شهر خارج شدیم رفتیم رسیدم باغ رفتیم داخل وسایل رو همه رو آماده کردیم نشستیم قبلش رفتم از جاساز رفیقم عرق رو پیدا کردم ۲ بطری آوردم شروع کردیم با آرین خوردن حرف زدن بعد کلی صحبت حرفامون وارد مسائل سکسی بعد فهمیدم بیشتر فانتزی هاش شبیه خودمه بهش گفتم تو واقعن گی هستی گفت بخاطر اینکه در برابر زنا خجالتی بودم خیلی کم دوست دختر رابطه داشتم برای همین بیشتر با پسرا میچرخیدم همین که حرف میزد دستم گذاشتم رو رون پاش و شروع کردم به مالیدن پاش بعد همین که دستم به سمت کیرش میرفت خودمم هم نزدیکش میشد تا از هم لب بگیریم من کیر اونو میمالیدم اونم کیر منو میمالید بعد چند دیقه لب شروع کردیم جفتمون به درآوردن لباسامون بعد اینکه لخت شدیم سر آرین رو گرفتم و بردمش به سمت پایین اونم خم شد تا برام ساک بزنه یه چند دیقه ساک زد چقدر هم خوب میخورد بعد به ۶۹ درامدیم من به کمر خوابیدم آرین هم امد رو من من کیرش میخوردم با سوراخ کونش ور میرفتم اونم از اونور همین کارو میکرد بعد چند دیقه تو همین پوزیشن بعد بلند شدیم آرین رو به کمر خوابوندم پاهاش دادم بالا کیرم گذاشتم دم سوراخش کیرم هل دادم تا رفت داخل خم شدم از آرین لب میگرفتم تلمبه میزدم آرین هم آه آه میکرد بعد از روش بلند شدم تو هم حالت تلمبه یکی از پاهاش رو گرفتم شروع کردم لیس زدن بعد چند دیقه آبم امد خالی کردم تو کونش بعد نوبت آرین شد من خم شدم تا کیرم یکم بخورم بعد بهم گفت داگی بشم منم داگی شدم آرین شروع کرد لیس زدن کونم درست مثل تو سونا و ور رفتن با کونم بعد کیرش تف زد کیرش کرد تو کونم شروع کرد تلمبه زدن از پایین هم داشت با دستش کیرم میمالید تا دوباره راست بشه که راست هم شد بعد چند دیقه تلمبه زدن آب آرین هم امد خالی کرد تو کونم بعد منی که کیرم دوباره راست بود به زودی ها قرار نبود بیخیال بشم کیرم دوباره تف زدم ایندفعه نوبت آرین بود که داگی بشه داگی شد بهش گفتم یکم برو پایین تر قمبل کون تا کونت بیاد بالا همین کار رو هم کرد شروع کردم به تلمبه زدن منم هم تلمبه میزدم هم کیرش هم خودم به صورتش نزدیک کردم و ازش لب می گرفتم بعد چند دیقه تلمبه زدن دوباره آبم امد خالی کردن تو کون آرین و جفتمون تو بغل هم ولو شدیم بعد چند دیقه پاشیدیم رفتیم دستشویی خودمون رو تمیز کردیم و امدیم رفتیم تو باغ تو تخت و کنار هم خوابیدیم تا صبح فردا خواب بودیم من پاشدم برم دستشویی وقتی برگشتم پیش آرین دیدم خوابیده دست کشیدم رو صورتش شروع کرد ازش لب گرفتن بعد چند ثانیه با لب گرفتن من بیدار شد جفتمون بخاطر مستی دیروز سر درد داشتیم بهش گفتم پاشو بریم با هم یه دوش بگیریم جفتمون لخت رفتیم تو حموم همونجا زیر دوش هم کلی از هم لب گرفتیم هم همو مالیدیم هم اول آرین برای من ساک زد هم من برای آرین بعد حموم رفتیم نشستیم صبحونه بخوریم من گوشیم دیروز بخاطر تموم شدن شارژش خاموش شده بود بعد اینکه زدم شارژ شد روشنش کردم دیدم بالای ۱۰ تا میس کال دارم تازه صحرا هم بهم زنگ زده به آرین گفتم صبحونه رو بخور بریم که کلی کار داریم و این بود از شروع داستان من با آرین حال قسمت بعد قسمت آخر هست حتما قسمت بعد رو هم مینویسم.
بازم مثل همیشه مرسی که وقت گذاشتید امیدوارم خوشتون اومده باشه خداحافظ.
نوشته: کاظم