کامپیوتر سیما خانوم
سلام
اولین داستانی هست ک مینویسم و نمیخوام تعریف بدم و با کنایه صحبت کنم ! داستانهای سایت رو دنبال میکردم و تصمیم گرفتم امروز عضو بشم و داستامو بزارم .
علی اسم مستعارمه و در یکی از شهرهای بوشهر زندگی میکنم ، من دانشجوی کامپیوتر و یک مغازه کامپیوتر دارم ک تمام وقتم اونجاست و یه جورای سعی میکنم دستم ب دهنم برسه و محتاج پدرم نباشم! تقریباً قشر فقیر جامعه ایم دیگه :دی
مشتری های زیاد دارم سیستم برای خیلی ها بسم ! ولی قطعاً تعمیرات سیستم با خودمه و گاهی خونه اونا میرم و اونجا تعمیر میکنم،
یکی از مشتری های من کارمند خارگ بود و یک خانوم داشت ب نام سیما ، خودش زیاد اینجا نبود و وقتی نبود خانومش زیاد مشکل داشت و همیشه سیستم اینجا بود و من ویندوز آنتی ویروس و از این قبیل نصب میکردم براش،
از قضا یک روز زنگ زد مغازه و گفت سیستم مشکل داره و نمیتونم اینترنت وصل بشم منم گفتم غروبی سر میزنم درستش میکنم ، ساعت حدود 6:40 بود یادم نیست دقیق چه ماهی بود ولی اون روزا این ساعت تقریبا هوا تاریک میشد ، رفتم زنگ درب زدم در باز شد و رفتم تو ، اونا یه کم مایه دار بودن از ورود و حیاط و خونه مشخص بود ،
نمیدونم چقدر با جنوب و شهرهاش اشنا هستید ؟ اینجا هنوز زیاد آپارتمان نشین نیستن و خونه ها بیشتر ویلایی شکله دوبلکس !!!
درب ورودی ب یه سالن وصل میشد و روبه رو آشپزخونه سمت چپ خواب و سمت راست یک اتاق دیگه بود ک من اصلن ندیدم چی ب چیه و نپرسیدم ! از ساختار خونه چیزی ب ذهنم نمیرسه و نیاز نیست بگم ، سیستم تو اتاق خواب بود ! یعنی تخت روبروی سیستم ! تنها بود و یه دختر داشت ک مدرسه میرفت حدود 8 سالش ب نام ریحانه ک اونجا بود! منم سیستم رو روشن کردم و کمی انگولک و اد ریموو حذف و اضافه اوکی شد ،
سما خیلی خانوم خوشگلی بود بلند با موهای پریشون و خوش هیکل بهرحال نمیشه ک نیگاه نکرد ! من فقط نیگاش میکردم و بدجور شده بودم ! راستش من تا حالا سکس نداشته ام ! و خیلی هوس سکس داشتم ! رو صندلی ک سرگرم بودم خیلی نزدیکم بود و حرارت عجیبی تو وجودم بود!
بگذریم داستان هم بلد نیستم بنویسم در حال نوشتن یادم میاد چی ننوشتم ! خدافظی کردم و رفتم ب امید روزی دوباره و راه و روشی دوباره!
چند روز بعد صبح حدود 5 زنگ زد گفت وقت داری سیستم بیارم گفتم نه خودم میام اونجا میبینمش کار زیادی نباید داشته باشه! و همینطور پرسیدم احمد ( شوهرش) کجاست ک گفت خارگ و هفته بعد میاد ، و خیلی دلم میخواست بپرسم دخترش کجاست صبح مدرس یا ظهر !! ک بلافاصله خودش گفت ریحانه ظهر میره مدرسه و من تنهام سرگرمی ندارم باید سیستم اوکی بشه منم گفتم حدود ساعت 1 میام و ماجرا شروع شد!
زنگ در رو زدم و رفتم تو ریحانه تنها خونه بود و من اصلا نمیدونستم اومدم چیکار کنم هنگ کرده بودم و فقط نیگاش میکردم اونم شک کرده بود! من رفتم رو صندلی نشستم و همینطور ک روشن کردم گفتم با کامپیوتر چیکار میکنی ک سرگرم میشی گفت والله هیچی من ک چیزی بلد نیستم گوگل سرچ میکنم و یه چیزایی پیدا میکنم و میخونم! منم نامردی نکردم و گفتم صندلی بیار کنارم بشین بهت یاد میدم اونم خوشش اومدو و اومد کنارم نشست! اینترنت داشتند از خلیج فارس!!! ولی بلد نبود بیچاره کانکت شدم و وارد یاهو شدم ، یاهو ک همه میرید ؟ ماشالله عجب جووی داره و من مطمئن بودم الان یا دنبال خانومن و یا دختر برای سکس و فارسی با فونت درشت مینویسن و خلاصه میشه سر صحبت رو باز کرد! وارد روم شدم و همینطور بهش میگفتم از اینحا و از اینجا اینکارو میکنی و غیره ! راستی قبلش بهش گفتم بعد بهت یاد میدم ایدی بسازی ! ایدی خودم انلاین سده بودم!
تو روم زیاد حرف بد و نوشته بد مینوشتن و یکی بزرگ با فونت نوشته دنبال خانوم متاهل برای سکس میگرده! اینو ک خوند خنده اش گرفت ، سیما بلند خندید منم نیشخند زدم و گفتم چیه ! گفت بهش بگو من اینجام با طعنه گفت! گفتم اینا چرت میگن فقط جوو اینجا رو بهم ریختن ! اونم گفت شاید مث من دوری از همسر روشون اثر کرده !
اونروز کلی باهم حرف زدیم و کلی تعریف از سکس و … منم بدجور هوس کرده بودم ولی نمیتونستم کاری کنم میترسیدم بهش بربخوره و از این حرفا ! ولی خب وقتی صحبتا تموم شد و من رفتم دبلیو سی و برگشتم صورتم خیس بود حوله نبود و وقتی آورد دستم ب دستش خورد :دی و فکر میکنم خودش اینکارو کرد ! قول قرار گذاشتیم فردا بیام یه کم بهش یاد بدم و سرگرمی و … و خدافظی کردم و رفتم !
قبل از ادامه دادن بگم ! یه کم جنبه داشته باشیم همه جنده نیستن همه هم بکن نیستن که روز اول بپرن رو مردم و بکنن پس همینجا میگم فحش ندید :دی
خلاصه شیفت دختره رو فهمیدم و ورود اقاهه هم فهمیدم آقاهه 14 ب 14 بود و دختره 7 ب 7 ! و حدودن آمارای دیگه داشتم ک طرف نه کلاس میره نه درس میخونه و هیچ سرگرمی نداره جز تی وی و چند کتاب …
و یه چیز دیگه هم میدونستم ک خانوما از دروی شوهر چ زجری میکشن :دی
خلاصه خیلی طولانی شد ! بریم سر ماجرای اصلی !
همیشه تو اتاق خواب بودیم از قضا اون روز یه کم تحویل گرفت، زیاد اهل آرایش نبود و خودش همینطوری خشگل بود و اونروز تابلو بود حموم کرده چون موهاش یه کم خیس نظر میرسید ، و یه کتاب از پائلو بهم داد گفت دارم اینو میخونم خوندی ؟ (( کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم) نخونده بودم و گفتم نه ، گفت جالبه بخون ! (در /اخر کتابو بردم ک بخونم و برای سری بعد برنامه بریزم :دی)
اینبار رو تخت نشتم و کتاب تو دستم بود اونم اومد کنارم نشست از قبل رو میز چند آناناس باز کرده بود تعارف کرد و منم خوردم
همینطور داشتم چند صفحه رو میخوندم ورق میزدم حواسم بهش بودو بطرفش خم شدم گفتم کجاش جالبه گفت ماجراش و انایی ک خوندن میدونن و منم بعدن خوندم و فهمیدم ! کتابو گذاشتم و گفتم امروز چی میخوای یاد بگیری گفت چند فیلم دارم تو سیستم نمیخونه فقط صدا دار !! حالا فیلم چی بود !!! درمرس ( همون داستان خواهر پسر امریکایی ک یه خارجی میاد پیششون و همیشه بغل همن)
منم تو فلش خودم کا ام پلیر داشتم نصب کردم و گفتم باید اینو داشته باشی یه جا ریختم و فیلمو باز کردم و صحته های خفنی داشت ک یهو بستم ولی گفت چیه ؟ باز کن بابا دیگه از ما گذشته ! دختر ک نیستیم ! منم گذاشتم و صحنه ها رو دیدیم و منم بجای فیلم نیگاه سیما کردم و حسابی هوس کردم ! سیما گفت چیه تا حالا ندیدی ؟ منم گفتم تا حالا پیش یه خانوم متاهل نه! واونم خندید، منم بهش نزدیک شدم ! و بهم گفت حتمن دوست دختر نداری! منم گفتم دارم ولی تلفنی و از این حرفا ! و اونم گفت پس میخوای چی باشه! منم گفتم ک منظورم اینه ک باکسی نخوابیدم و …
خلاصه کم کم بهم نزدیک شدیم و خودمونی ! اونم کلی برام تعریف کرد ک شوهرش خونه نیست تنهاس هیچ سرگرمی نداره دپرسه و … خلاصه همینطور اشکش کم کم داشت میمود ک من سرمو گذاشتم رو شونش و گفتم هیچی نگو!
کمی ک اروم شد دستمو دور کردنش کردم و سرشو دور دادم طرف خودم و بهش گفتم از این بعد دیگه تنها نیستی دپرس نیستی سرگرمی و هر وفت دلت گرغت خودم میام پیشت سرشو انداخت پایینو گفت نمیشه آخه تا کی؟ اونم اینجا ؟ مردم ؟ و …
دوباره سرشو اوردم بالا اینبار با پیشانی خودم زدم ب سرش و صورتش و گفتم همه جا باهاتمو نمیزارم ایطور باشی! و بعد اروم بوسیدمش ! جا خورد و گفت چیکار کردی ؟ منم یه بوس دیگه کردم ! گفت نکن و من یکی دیگه کردم ! بازم گفت خر نشو و من اینبار از لبش بوس گرفتم گفت میزنما و من دوباره گرفتم و اینبار یه کم طولانی ! گفت برو گم شو ، منم گفتم هسسسسسسسس و لبشو خوردم ، وفتی فهمیدم ک گردنمو گرفت و هولم داد اونور و گفت نکن ! معلوم بود زورش زیاده قوی بود! منم چیزی نگفتم و ناراحت شدم و اخم اوردم ک خودش گفت ببخشید؛ همینجا بود ک همین ک دستشو انداخت دوباره بوسش کردم و خندیدم اونم خندش گرفت و یهبار دیگه لباشو گرفتم و اینبار دیگه هر دوتامون لب گرفتیم و ادامه دار و آبدار ! رو تخت بودیم نیم خیز صورت بصورت پاها بیرون از تخت !
من اومدم رو تخت چهار زانو نشستم همینطور ک دهنم ب دهنش بود و زبونشو میخوردم اونم همینکارو میکرد از من تجربش بیشتر بود من فقط تو فیلما دیده بودم اما اون عملاٌ تجربه داشت@
بعد دستم درو کمرش کردمو کم کم بردم پایین باسنش و همینطور لباشو میمکیدم ! اونم همینکارو میکردو لب میگرفتیم! کم کم .و آروم
آروم رفت م سراغ گردنشو در گوشش گفتم لخت بشیم ؟ ک اول گفت نه و چند بار ک گفتم رازی شد ! خیلی حشری بود ! (بعد از اینکه تموم کردم و رفتم درمورد خودش گفت پرید بودن دوهفته سکس نداشته و الان دوباره فردا پرید میشه و یه هفته دیگه همینطوره و از این حرفا ) و من اینو حس میکردم ! همینطور لباسشو در اوردمو بعد سیتو وای نگو جه سینه های داشت ! نرم و تقریبا@ افتاده ولی خوشفرم بود و بقول خودش خیلی کم داده دهن دخترش ک بد فرم نشه@، خلاصه کلی ب ا سینه هاش بازی کردمو خوردم اونم همینطور لباساشو در اوردم و لباسای منم ک یه پیرهن بود اون دکمه ها رو باز کرده بود در اوردم!
دراز کشیدیمو همینطور لب و گردن همو میخوردیم و میبوسیدیم فقط با شورت بودیم! من دستمو بردم طرف کسش و اروم رو شرت بهش دست میکشیدم ! باورم نمیشد خیس خیس بود شرتش !!! آروم دستمو بردم داخل و بهش میکشیدم و انگشتای وستمو یه کم به داخل فشار میدادم و لباش ب لبم بود و زبونشو میخوردم! بدجوری حشری شدخ بود منم بدتر!
اون دستش دور کمرم بودو منو محکم ب خودش چسبنده بود و منم دستم روی کسش بود و لبامم روی لباش با اونیکی دستم شورتمو کشیدم و در اوردم
اون نمیدید! و وقتی داشتم شورتشو در میوردم فهیمد و کیرمو گرفت و اروم دست میکشید ! و یه کم همکاری کرد ک شرتش کامل در بیاد! ( راستش از کس لیسی و ساک زدن بیزارم و اصلا خوشم نمیاد و همه اینجا تقریبا@ همین طورن خیلی کم پیش میاد این مورد یا من ندیدم و نشنیدم و دنبالش نبودم و تحربه ندارم )
خلاصه همینطور اروم گذاشتمش تو کسش و فشار دادم و کمی برو بیا و تلمبه اون اه اه میکرد من آه آه ، و اینجا بود ک دور زدیم و اون اومد رو و نشستو بالا پایین میشد ! البته آخر نفهمیدم این تکه ک اون اومد روی من خودم خواستم یا اون ! فکر کنم حسی دوطرفه بود :دی کمی ک احساس کردم خسته شده بلند شدم و خابوندمش و یکی از پاهاشو گذاشتم روی شونه ام و کردم توووو ، چه حالی میداد ، ب حدود 15 دقیقه بیشتر نشد ک آبم میخواست بیاد ک فهمید گفت صبر کن ! از کشو کنار میز یه کاندوم در اورد و خودش با مهارت خواستی زد! و دوباره خوابید و منم شروع کردم تلمبه زدن چند دقیقه طول نداد ک آبم اومد گفت بیرون بیار و زیاد تکون نخور دیگه ، همینطور اروم وایسادم و دیدم اون عرق کرده و حسابی گرم شده همینطور دستمو گذاشتم رو کسش و ماساژ دادم و انگشت وسطی کردم تو و محکم تکون میدادم میدونستم داره کم کم آبش میاد و حال میکنی طولی نداد ک با یه اهه اهه و تکون خوردن آبش اومد ! و اندکی بعد بلند شد نوک کاندوم ک پر از آب بود گرفت و با مهارت خاصی در اورد گره زد و باخودش برد انداخت سطل زباله ! اینجا بود ک شک کردم جنده باشه! بعد لباس پوشیدم و رفتم ،
خلاصه این اولین سکس من بود خواهش میکنم فحش ندید! خداشاهده 99% این خاطره حقیقت داره بجز اسامی
موفق باشید
نوشته: علی