کاکولدی فرهاد (۵ و پایانی)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
بازم سلام ، دوستان این قسمت اخر هست و کمی هم طولانی شده میبخشید دیگه. بریم سراغ بقیه ماجرای منو زنم :
خب بعد از اینکه با مهناز در مورد نفر دوم به توافق رسیدیم تصمیم گرفتیم که بریم و ببینیم چی پیش میاد ایا اون مغازه داره هنوز هست ؟نیست و اینکه ایا فقط همون روز بود که با پاهای زنم لاس میزد یا اینکه مرد عمل هم هست ؟هم من هم مهناز خیلی خوشحال بودیم و فکر کنم بیشتر مهناز خوشحال بود چون خب بلاخره با تائید شوهرش به آزادی رسیده بود که درصد خیلی کمی از زنها به این درجه از آزادی میرسند . دیگه روز موعود که میخاستیم بریم باغ سپهسالار مهناز تیپ سکسی زد و ارایش جیگیری هم روی صورتش کار کرد و عطری به خودش زد که راستش منکه شوهرش بودم براش راست کردم دیگه چه برسه به مردهائی که میدیدنش با این تیپ و آرایش میخاست بره تا دل یه مردو بدست بیاره . والا اگر من شوهرش نبودم اونقدر دنبالش میافتادم تا بهم راه بده حالا خودش میخاست برای کس دادن بره طرفو ببینه . اون روز جمعه بود و با ماشین خودم رفتیم و ماشینو توی یکی از پارکینگها گذاشتم و توی راه هم با مهناز صحبت کردم و ازش خواستم که اگر میشه خودش بره و با طرف صحبت کنه چون دوست نداشتم من برم و به یارو بگم بیا زنمو بکن . مهنازم یه خنده شیطنتی کرد و گفت تو کاریت نباشه من خودم باهاش حرف میزنم بعدشم فک رمیکنی منو با این تیپ و قیافه ببینه میتونه نه بگه ؟هردو زدیم زیر خنده بهش گفتم نه والا اگر زنم نبودی خودم میافتادم دنبالت تا بکنمت و دوباره خندیدیم و تا اونجا همش چرت و پرت میگفتیم و میخندیدم و رسیدیم . اول یه دوری توی اونجا زدیم و یکی دوبار از جلوی در مغازه اش رد شدیم و سرک کشیدیم ببینیم موقعیت چطوریه . خوشبختانه انگار همه چیز داشت بر طبق مراد پیش میرفت چون خودش توی مغازه نشسته بود و یکی دوتا هم مشتری داشت که رفتن بیرون و به مهناز گفتم الان موقعیت خوبه بریم داخل و با مهناز رفتیم توی مغازه ، مرده که مهناز رو دید معلوم بود جذبش شده ولی نمیدونست این همونی هست که یبار با پاهای خوشگلش لاس زده شایدم اینقدر با پاهای زنهای مختلف لاس زده که یادش نمیاد کی به کیه . خلاصه مهنازم با یه عشوه و لوندی داشت با مرده حرف میزد که یه مشتری اومد داخل و نتونست بیشتر براش عشوه گری کنه مرده هم مشخص بود از اومدن مشتری دومی چندان خوشحال نبود و دوست داشت با زنم لاس بزنه بلاخره مشتری رفت و دوباره تنها شدیم که مهناز بهم یه چشمکی زد و اشاره کرد که تنهاشون بزارم منم به مهناز گفتم عزیزم من بیرون منتظرتم مهنازم گفت باشه عشقم بهت خبر میدم یارو یجوری بهم نگاه کرد انگار یه چیزهائی دستگیرش شده بود بعد من رفتم بیرون و مغازه و روی یه نیمکت نشستم و حدودا شاید پنج یا شش دقیقه بیشتر طول نکشید که مهناز با لبی خندون اومد دم در مغازه بهم اشاره کرد برم پیشش منم فهمیدم مهناز با مرده انگار به توافق رسیدن ، خب بایدم میرسیدن مگر اینکه یارو احمق باشه از چنین زن خوش اندام و سکسی بگذره دست رد بهش بزنه . وقتی رفتم داخل یارو نیشش تا بنا گوشش باز بود انگار که دنیارو بهش دادن خیلی با من برخورد خوب و دلنشینی داشت مهناز بهم گفت عزیزم من با بیژن حرف زدم و بیژن جون هم قبول کردن منم گفتم باشه عشقم راستش نمیدونستم چی باید بگم در این جور موقعیت که فقط برام دوبار پیش اومده بود دست و پامو گم میکردم . اون از حسن که همه چیز یهوئی به سرعت پیش رفت و مهناز با دل بخواه خودش با حسن سکس کرد و من اصلا هیچ دخالتی نداشتم الان هم که دوباره زنم با بیژن به توافق رسیده بودن و من چیزی نداشتم که بگم . بیژن انگار سر از پا نمیشناخت و دوست داشت هرچه زودتر با زنم سکس کنه . مهناز بهم گفت عزیزم بیژن خان ازم خواست اگر میشه همین امروز باهم برنامه داشته باشیم تو چی میگی اجازه میدی عزیزم؟ منم گفتم خب اگر خودتم حالشو داری باشه مشکلی نیست میتونیم همین امروز برنامه رو بزاریم . بیژن گفت قربون ادم چیز فهم دمت گرم پس من مغازه رو ببندم و با هم بریم گفتم باشه . بیژن و من و مهناز از مغازه اومدیم بیرون و کرکره مغازه را داد پائین و گفت ماشین دارید یا با ماشین من بریم ؟ گفتم نه ماشین داریم بیژن گفت خب اگر اجازه بدی مهناز خانم با من بیاد ؟ تو هم پشت ما بیا گفتم نه منو مهناز پشت شما میائیم یکمی پکر شد ولی چیزی نگفت . البته انگار خود مهناز هم دلش میخاست با بیژن بره ولی وقتی دید من یکمی مخالفت کردم دیگه چیزی نگفت و به بیژن گفت اره من با شوهرم پشت سر شما میائیم فقط تند نرو اونم خندید و گفت باشه خانمی هرچی شما بگی ، معلوم بود قند تو دلش اب میشد . لعنتی خیلی خوب بود هم خوش تیپ هم خوش هیکل و چهار شونه ، توی دلم خدا خدا میکردم کیرش هم مثل قد و قواره خودش گنده و کلفت باشه مثل کیر حسن یا حتی بهتر از مال حسن ولی چیزی به مهناز نگفتم . دیگه بیژن ماشینشو از پارکینگ ارود بیرون و ما هم پشت سرش راه افتادیم و کم کم داشت به سمت شمال تهران حرکت میکرد به مهناز گفتم انگار یارو وضعش خیلی خوبه ؟مهنازم خندید گفت خب که چی ؟ گفتم هیچی همینطوری گفتم ، بعد مهناز گیر داد که حتما برای این میگی که اول با حسن سکس کردم اون راننده تاکسی بود ؟ گفتم خب اره دوست نداشتم با اون سکس میکردی مهناز گفت ببین عشقم من از حسن خیلی خوشم اومده بود وقتی دیدمش باورت نمیشه ولی اینقدر حشریش شده بودم هر وقت از اینه بهم زول میزد کسم مور مور میشد و خیس کرده بودم برای همین هم تصمیم گرفتم بهش کس بدم و خیلی هم از کاری که کردم خوشحال راضیم پس دیگه راجب حسن چیزی نگو ، دیدم اگر بخام ادامه بدم عصبانیش میکنم و دیگه هیچی نگفتم و پشت سر بیژن میرفتیم تا رسیدیم به خونه بیژن و ماشینو پارک کردیم بیژن هم رفت داخل پارکینگ ساختمون بعدشم اومد و با هم رفتیم تا واحدش . در را برامون باز کرد تعارفمون کرد داخل همش میخندید و خوشحال بود سر از پا نمیشناخت . وقتی وارد خونه اش شدیم مهناز شالشو برداشت و بیژن هم همینطوری بهش نگاه میکرد و لبخند رو لبش بود مهناز گفت خونه قشنگی داری بیژن هم گفت مرسی عزیزم قابلتو نداره مهنازم خندید و گفت مرسی بیژن جون بعد بیژن اومد سمت مهناز و اصلا بهم اهمیتی نداد مهناز رو گرفت توی بغلش و دستاشو گذاشت روی کون مهناز و لبشو گذاشت روی لب زنم و داشت کونشو چنگ میزد و ازش لب میگرفت مهنازم باهاش همراهی میکرد و حسابی داشت بهش حال میداد دیدن عشق بازیش باز زنم منو هم سر وجد اورده بود میدیدم چطوری با اون پنجه های قویش داره به کون زنم چنگ میزنه و معلوم بود چقدر براش حریص و حشری شده یکمی همون جا جلوی در با مهناز لب بازی کرد و بعد که لبشو از لب زنم برداشت به مهناز گفت بریم تو اتاق عزیزم ؟ مهنازم گفت بریم که منتظرم بعد بازم منو نادیده گرفتن و با هم رفتن سمت اتاق خواب . یه تخت شیک بزرگ دو نفری بود از اونائی که بالا سر تاج داره . منم که رفتم تو اتاق بیژن برگشت بهم گفت دوست داری زنتو موقع کس دادن ببینی ؟منم گفتم اره اونم خندید مهنازم رو کرد به بیژن گفت بزار بمونه بیژن جون ، بیژنم گفت بمونه من تورو میخام با اون چکار دارم بعد دیگه اصلا انگار من حضور ندارم اون دوتا با هم عشق بازی میکردن و همدیگرو لخت میکردن منم نگاهشون میکردم لذت میبردم . وای بدن بیژن خیلی خوب بود یه بدن مردونه و پشمالو سینه پهن مهناز از دیدن و لمس کردن بدن بیژن داشت کیف میکرد و هی قربون صدقه بیژن میشد و بیژن دیگه فقط شورتش پاش بود ولی مهنازو لختش کرده بود کسشو میخورد و هی میگفت قربون کس نازت بشم هی میبوسید و لیس میزد مک میزد مهنازم اه ناله میکرد سر بیژنو به کسش فشار میداد کیر بیژن معلوم بود کیر کلفتی هست چون شورتش خیلی قلمبه شده بود دیگه بیژن یه دور با خوردن کس زنم مهنازو ارگاسمش کرد جیغش دراورد بعد یه نگاهی به من کرد دست انداخت و شورتشو کشید پائین وای عجب کیری دیدم!؟ کیرش کلفت با یه انحنای رو به بالا و تقریبا اندازه کیر حسن شاید یکمی کوچیکتر ولی اینکه کیرش رو به هوا بود خیلی خوشگلترش کرده بود . بیژن با کیر شقش رفت روی سینه های زنم و پستوناشو گرفت فشار داد به روی کیرش مهنازم که در اوج لذت بود خودشم با دستاش پستوناشو به کیر بیژن فشار میداد بیژن هم لای پستونای زنم عقب جلو میکرد و کیف میکرد و از مهناز میپرسید خوبه خوشگل خانم ؟ کیرمو دوست داری؟ مهنازم سرشو بلند کرده بود و کیر بیژنو لای پستوناش میدید و اه میکشید و میگفت وای فدای این کیر خوشگلت بشم کیرت مال منه مال منه بیژن هم میخندید و میگفت اره مال توه جنده خانم کیف کن میخام با این کیرم کستو جر بدم مهنازم میگفت جوووووووووووووننننننننننننن جرم بده جرم بده کسمو جر بده بیژن دستش هم بیکار نبود و دستشو برده بود لای کس مهناز و داشت با چوچول کس زنم بازی میکرد دیگه مهناز با اه و ناله هاش خونه را گذاشته بود رو سرش منم واقعا از دیدنشون لذت میبردم خوشم اومده بود که بیژن داره به زنم حال میده . یکمی بیژن لا پستونی با مهناز حال کرد بعد خودش خوابید رو تخت و به مهناز گفت 69 بخواب روم مهناز برعکس خوابید رو بیژن . بیژن دوتا بالشت گذاشت زیر سرش و کس مهناز رو گرفت توی دهنش و مشغول خوردن کسو کون مهناز شد مهنازم کیر بیژنو براش ساک میزد . هردوشون در اوج عشق و حال بودن هی قربون صدقه هم میرفتن مهناز کیر بیژنو چنان ساک میزد که انگار از قحطی برگشته داشت برای کیر بیژن هلاک میشد هی میگفت جوووووووووننن جوووووووووونننننن این کیر مال منه مال منه بیژن هم داشت چاک کون و کس مهناز رو میخورد گاهی هم یه در کونی به کون مهناز میزد تا کیف کنه ولی مهناز بیشتر حال میکرد بلاخره بعد از حدود یک ربع که برای همدیگه میخوردن مهناز رو خوابوندش رو تخت و نشست جلوی کس زنم کیرش میکشید لای کس زنم هی میگفت جوووووووننننننن چه کسی بکنم من چه کسی بکنم من اینقدر حشری بود که نگو در اخرین لحظه که دیگه میخواست کیرشو بکنه تو کس زنم بهم گفت بیا ببین میخام زنتو برات جرش بدم بیا ببین کیف کن کیرمو میکنم تو کس زنت منم سریع رفتم جلو ، بیژن میخندید مهناز اه میکشید دستش رو کیر بیژن بود بیژن کیرشو میکشید لای کسش و لذت میبرد بعد با یه دستش کیرشو گرفت با دست دیگه یه لنگ مهناز رو گرفت تو هوا و کیرشو کرد تو کس زنم و مهناز یه اه بلندی از ته دلش کشید بیژن گفت جووووووووووووونننننننننننننننننن قربونت بشم جر خوردی ؟اره ؟مهناز اه میکشید و میگفت جون جون بکن منو فدای کیرت بشم بیژن جون بکن منو الهی قربونت بشم دیگه بیژن هم دو دستش لنگهای زنمو تو هوا نگه داشته بود و داشت تو کس زنم تلمبه میزد مهناز داشت از لذتی که میبرد غش میکرد فکر کنم بخاطر انحنای کیر بیژن بود که حتما نقطه جی داخل کسشو نوازش میکرد و بیشتر از وقتی که داشت به حسن کس میداد اه و ناله میکرد هی داد و میزد میگفت وای بیژن ای بیژن ، بیژن هم حسابی داشت میگائیدش و به من نگاه میکرد و میگفت ببین چجوری دارم زنتو میگام دارم کسشو میگام دوست داری ؟هان اره دوست داری ؟ بگو دوست دارم کس کش بگو دوست دارم و زنمو میگائید منم گفتم اره دوست دارم زنمو بکن کسشو بکن بیژن هم مثل اسب داشت کس زنمو میگائید تقریبا عرقش دراومده بود اخه خیلی تحرکش زیاد بود مهناز زیرش همش اه میکشید و جون جون میگفت و گاهی هم میگفت فدات بشم بیزن جون قربونت بشم وای داری جرم میدی داری کسمو جر میدی بیژن هم میگفت دارم جرت میدم جنده خانم دارم جلوی شوهرت میکنمت دوست داری هان بگو بگو؟ مهنازم میگفت اره جر بده کسمو جلوی شوهرم بکن بکن ، تو باید منو بکنی تو تو تو . از دیدن و شنیدن این صحنه ها و صداها دیگه نتونستم تحمل کنم و کیرمو دراوردم و داشتم جغ میزدم بیژن منو دید و خندید و مشغول گائیدن زنم شد افتاده بود رو بدن زنم پستونای مهناز زیر بدن بیژن داشت له میشد بیژن مهناز را محکم گرفته بود و داشت محکم تو کسش تلمبه میزد اینقدر زد زد زد تا اینکه ناله های بیژن بلند و بلندتر میشد و معلوم بود که ابش میخاد بیاد ولی هی تند تند میزد تو کس زنم ، مهناز هم زیرش ناله میکرد دیگه فکر میکردم الانه که ابشو بریزه تو کس مهناز هی منتظر ناله اخرش بودم ولی لعنتی مثل خرس رو بدن زنم خوابیده بود تلمبه میزد ناله میزد تا دیگه در اخرین لحظه که میخواست ابش بیاد کشید بیرون و رو زانو وایساد و ابش پرت شد روی بدن زنم بیشرف ابش چقدر جهش داشت سرتاسر سینه شکم و صورت مهناز رو اب پاچید مهنازم که با هر بار پاچیده شدن اب بیژن روی بدنش یه اهی میکشید که نگو بعدشم بیژن سست شد و نفس زنان افتاد کناز زنم و خوابید و نفس نفس میزد کیرشم بد مصب خیس از اب کس زنم و اب منی خودش بود هردوشن نفس نفس میزدن من هم ابم اومده بود دیگه هر سه تائیمون سست و بی حال بودیم . این اولین راند سکس بیژن و زنم بود .
بعد از اینکه بیژن یه دور زنمو خوب گائید و مثل اسب تو کس زنم تلمبه میزد و ابشو روی سینه و شکم و یکمی هم روی صورت زنم پاچید و بی حال افتاده بود کنارش منم که با جق زدن ابم اومده بود و دیدن بدن زیبای زنم که اب منی بیژن روش ریخته همچنان منو شهوتی میکرد و با کیرم جغ میزدم ، مهنازم که انگار حسابی زیر اون کیر خوشگل و کلفت لذت برده بود لنگهاش از هم باز بود و چشماشو بسته بود نفس نفس میزد ، نمیدونم ولی برای اونائی که دوست دارن سکس زنشونو بینند ارزو میکنم چنین صحنه زیبائی را ببینند و لذت فوق العادی را بچشند . یکمی هر سه تائی استراحتی کردیم و بیژن که حالش بهتر شده بود رو کرد به مهناز و دستشو گذاشت رو سینه اش داشت با سینه زنم بازی میکرد و ازش پرسید خوب بود عزیزم؟ کیف کردی؟ مهنازم چسبید بهش یعنی رفت توی بغلش و پاشو انداخت دور کمر بیژن و لب بهش داد گفت عالی بودی خیلی حال کردم ، بیژن پرسید دوست داری بازم بکنمت ؟ مهنازم گفت وای اره خیلی دلم میخاد بعدشم بیژن و مهناز همش توی بغل هم داشتن با عشق بازی میکردن مهناز همش با کیر بیژن بازی میکرد و میخواست هرجوری شده دوباره سریع سیخش کنه بیژن هم یه دستش لای پاهای زنم بود یه دستشم زیر سر و گردنش بود و همش لب بازی میکردن منم شلوار و شورتمو دیگه دراورده بودم داشتم از دیدن عشق بازی اونا حال میکردم و با کیرم بازی میکردم خلاصه نمیدونم چقدر طول کشید که هی هردوشون بیشتر و بیشتر داشتن حشری میشدن کیر بیژن دوباره کاملا سفت شده بود دیگه معلوم بود میخاد دوباره کس زنمو بکنه . بیژن به مهناز گفت یالا بلندشو قمبل بشین مهنازم سریع دستور بیژن را انجام داد و اون کون خوشگل و سفیدشو فمبل به سمت بیژن نگه داشت بیژن همش کیف میکرد و از مهناز تعریف و تمجید میکرد که اومده و داره بهش کس میده لای کون مهناز رو لیس میزد و از سوراخ کونش تعرف میکرد خبر نداشت یه کیر کلفتر و بزرگتر از کیر خودش قبلا گائیدتش ، مهنازم همش اه و ناله میکشید و منتظر بود تا دوباره کسش توسط کیر بیژن گائیده بشه . بیژن پوزیشنشو با کس زنم میزون کرد و کیرشو کرد تو کس مهناز و دوباره تلمبه زدنهاش شروع شد و اه و ناله های بلند زنم رفت بالا و تکون تکون خوردنهاش با هر ضربه بیژن تو کسش . بیژن هم هی میزد رو کون مهناز هی قربون صدقش میرف و میگفت مهناز چه کسی داری چه کونی داری میخام کونتو برات بگام جنده خانم میخام کونتو جر بدم برات جنده ، هی تلمبه میزد وای دیدن زنم وقتی داشت قمبل گائیده میشد و سینه هاش مثل مشک زیرش تکون میخورد و شلپ شلپ صدای برخورد بدن بیژن در کس و کون زنم اه کشیدنهای مهناز دیونم میکرد بیژن انگشتشو اورد جلوی دهن زنم و کرد تو دهنش مهنازم براش انگشتشو مک میزد هوم هوم میکرد بعد انگشتشو دراورد و برد کرد تو کون زنم . مهناز اه بلندتری کشید و گفت اخخخخ ااااییییی اهههههه بیژن هم کیف کرد و هی با انگشتش تو کون زنم تلمبه میزد بعد دوباره دراورد و اینبار دوتا انگشتشو کرد توی دهن مهناز ، مهناز هم با شهوت انگشتهای بیژن را براش خیس میکرد . بیژن گفت جون عجب جنده ای هستی باید بیائی هر روز بکنمت تا سیر بشی ، مهنازم میگفت اخ وای میام میام هر روز میام بهت کس میدم ، بیژن دوتا انگشتشو کرد تو کون مهناز ، مهناز دوباره اخخخخخخخ کشیدنش بلندتر شد راستش کلفتی دوتا انگشتش دست کمی از کلفتی کیرش نداشت هی دو انگشتی تا ته میکرد تو کون زنم هی میگفت دوست داری جنده هان دوست داری ؟ با اون یکی دستش میزد رو کون مهناز ، مهنازم که فقط اه و ناله میکرد و لذت میبرد بعد بیژن کیرشو کشید بیرون و بلند شد روی پا وایساد نیم خیز شد روی کون مهناز و کیرشو گذاشت دم سوراخ کون مهناز و گفت جوووووووووووونننننننننن میخام کونتو بگام لامصب و کیرشو تا دسته فرو کرد تو کون زنم . با اینکه قبلا هم کون داده بود ولی هنوز کون دادن براش درد داشت و جیغش دراومد مشت میزد به تخت چنگ میزد و فحش میداد منم داشتم از عقبتر و از لای پای بیژن کردن کون زنمو میدیدم وای یه کیر کلفت تا بیخ میرفت تو کون زنم و تا نصف میومد بیرون و دوباره میرفت توش صدای مهناز که هی اخ و اوخ میکرد و صدای بیژن که هی قربون صدقه کس و کون زنم میشد و صدای برخورد بدنش با کون زنم بینهایت شهوت برانگیز بود مثل ادم مسخ و مست داشتم گائیده شدن زنمو میدیدم و لذت میبردم و جغ میزدم همینطوری بیژن تلمبه میزد و مهناز هم فقط دیگه اهههههه میکشید . دیگه معلوم بود مهناز هم داره لذت میبره چون هی با اه و ناله میگفت جون قربونت بشم بیژن جون وای بکن عشقم اخ بکن منو بکن منو بکن منو ، بیژن هم معلوم بود خسته شده کیرشو دراورد مهناز رو برگردوند طاق بازش کرد پاهای مهناز رو داد بالا کیرشو با سوراخ کونش میزون کرد و کرد تو کونش و دوباره شروع کرد گائیدن کون زنم ، اینطوری براش عالی شده بود هم سینه هاشو چنگ میزد هم کسشو میمالید هم ازش لب میگرفت و کونشو میگائید خیس عرق شده بود ابشم نمیومد واقعا نمیدونم چقدر داشت زنمو از کون میگائید همش لذت محض بود هم برای مهناز و هم برای بیژن هم برای من . بیژن کیرشو کشید بیرون . دوباره رفت کرد لای سینه های مهناز ، مهناز هم اینقدر شهوتی و حشری بود که نه تنها هیچ اعتراضی نداشت معلوم بود از هر حرکت بیژن داره بینهایت لذت میبره . بیژن پستونای زنمو دوباره چسبونده بود به کیرش داشت لای پستونای زنم تلمبه میزد خود مهناز هم دستاش روی دستای بیژن بود و با هم پستوناشو به کیر بیژن فشار میدادن . بیژن کیرشو تا دهن مهناز میبرد و مهنازم کیرشو مک میزد و لیس میزد و میبوسید هی اه و اوه میکردن تا اینکه معلوم بود بیژن داره ابش میاد و ناله هاش داشت عمیقتر و بلندتر میشد دیگه اخرین لحظه کیرشو کرد توی دهن زنم و ابشو ریخت تو دهن مهناز لامصب انگار خیلی حرفه ای بود و میدونست باید با زنی مثل مهناز چطوری رفتار کنه . مهنازم اب منی بیژن را قورتش داد لب و دهن مهناز دورش منی چسبیده بود ابش سفید و غلیظ بود ، مهناز هی جون جون میگفت کیر بیژن را براش لیس میزد تا اینکه کیرشو حسابی تر تمیزش کرده بود . بیژن هم نفس نفس میزد و میگفت جون جون نوش جونت عزیزم هرچقدر بخواهی ابمو میدم بخوری بعدشم خوابید کنار زنم . قلبم از شدت هیجان چنین صحنه های فوق حشری محکم میکوبید اصلا حال عادی نداشتم ، داشتم از فشار هیجان میترکیدم . بدون هیچ فکری رفتم خوابیدم جلوی کس مهناز و شروع کردم لیسیدن کس و سوراخ کونش مهنازم اه میزد سرمو به کسش فشار میداد یکمی کس و کونشو براش خوردم بلند شدم رفتم لبمو گذاشتم روی لبهاش و داشتم با ولع لبها و زبون و دهنشو میخوردم مزه دهنشو بینهایت دوست داشتم خوابیده بودم روش کیرمم سیخ بود دیدم مهناز کیرمو گرفت توی دستش و داره میماله لای کسش فهمیدم دوست داره بکنمش منم کیرمو کردم تو کس زنم و داشتم جلوی بیژن زنمو میکردم وای وای واقعا حال میداد به بیژن نگاه میکردم و یه لبخند مسخره ای روی لبم بود و از اینکه میدیدم مردی که زنمو کرده داره سکس منو زنمو میبینه لذت میبردم دیگه شاید منم ده دقیقه یا کمتر تو کس زنم تلمبه زدم ابم داشت میومد که با اه و ناله بلندی ابمو ریختم تو کسش و افتادم روش میبوسیدمش مهنازم زیرم اه و ناله میکرد ولی نه اونطوری که زیر بیژن اه میکشید بلاخره کیرمو دراوردم و منم سمت دیگه مهناز خوابیدم . بیژن بلند شد رو کرد به منو گفت لامصب ابتو چرا ریختی تو کسش اینطوری دیگه ادم دلش نمیاد کس ناز خوشگلشو بخوره منم خندیدم گفتم خب میتونستی تو هم بریزی تو کسش ، بیژن گفت واقعا ؟ خب زودتر میگفتی هرسه تائی زدیم زیر خنده مهناز به بیژن گفت قرص میخورم اگر دوست داری بریز تو کسم بیژن هم لب مهناز رو بوسید و گفت پس بمون تا کستو برات سیراب کنم . یکمی توی تخت سه تائی با هم خوابیدیم بعدش بلند شدیم بیژن گفت منکه ازت سیر نمیشم مهناز جون ، مهنازم گفت منم از تو و این کیر خوشگلت هنوز سیر نشدم ، بعد بیژن یکمی فکر کرد یه نگاهی به من کرد و گفت فرهاد جان میشه یه پیشنهادی بهت بدم ؟ فهمیدم که میخاد زنمو پیش خودش نگه داره گفتم چه پیشنهادی ؟ بیژن یه لبخندی زد و گفت راستش دوستدارم اجازه بدی مهناز جون پیشم بمونه ، یه نگاهی به مهناز کردم از چشمهاش راحت میشد فهمید که دلش میخاد بمونه . گفتم خب یعنی چی ؟ یعنی میگی من برم زنم بمونه ؟ بیژن هم خندید و گفت اره دقیقا همین و دست انداخت دور کمر زنم و کشیدش توی بغلش قشنگ معلوم بود دوست داره زنمو حسابی جرش بده ، گفتم خب این وسط چی به من میرسه من برم و تو و زنم تنها باشید ؟ بیژن خندید و گفت نه تنها که نیستیم گفتم یعنی چی؟ بیژن رو کرد به مهناز و به مهناز گفت اگر تو دوست داشته باشی میخام دوتائی با دوستم بهت حال بدیم ؟ میدونم خیلی ازش لذت میبری ، مهنازم گفت وای تا حالا دوتائی حال نکردم بعد رو کرد به من و گفت عشقم خواهش میکنم لطفا بزار بمونم ؟ به مهناز گفتم معلومه چی میگی ؟ میخان دوتای بکننت میفهمی یعنی چی؟ گفت اره دوست دارم تجربه کنم ، گفتم نمیشه منم باید بمونم بیژن خندید و گفت یه پیشنهاد دیگه مخصوص خودتم دارم اگر گوش بدی؟گفتم دیگه چیه ؟ گفت راستش من دوست زن زیاد دارم اگر دوست داری میتونم در عوض مهناز که میزاری بمونه ت باهاش حال کنیم منم دوستمو میدم بهت تا ببریش و باهاش عشق و حال کنی قبوله ؟ یکمی ساکت شدم و داشتم دو دو تا چهارتا میکردم . قلبم راضی نبود که زنمو بزارم تنهائی با دوتا مرد سکس کنه قرارمون هم از اول این نبود ولی پیشنهاد بیژن هم بد نبود و منم میتونستم با یه زن جدید سکس کنم . رو کردم به مهناز گفتم تو نظرت چیه ؟ مهناز که مست کیر بیژن شده بود و هرچی میگفت نه نمیاورد گفت قبول کن توام . رو کردم به بیژن گفتم فقط یک روز میمونه پپیشت و فردا میام دنبالش ادرسو همه چیتو هم دارم اگر بخواهی بازی دربیاری ابروتو میبرم بیژن خندید وگفت مگه دیونم من تازه این نانازو پیدا کردم . بعد گفتم خب این که گفتی کیه؟ میخام ببینمش اگر خوب و خوشگلو سکسی نباشه همه چیز تمومه . بیژن رفت گوشیشو اورد از گالریش چندتا عکس اورد گفت هرکدومو دوست داری انتخاب کن تا بهش زنگ بزنم ببریش با هم حال کنید . وای لامصب گالریش پر بود از عکسهای زنهای خوشگل همه جوره بودن از بی حجاب و لختی تا مانتوئی و حتی چادری مخم داشت سوت میکشید هر کدومشو میدیدم مثل زن خودم خوشگل بودن مهنازم اومد و داشت عکسهارو میدید . چندتا عکس لختی هم بود لعنتیها همشون خوب بودن . به مهناز گفتم تو انتخاب کن ، مهناز هم گوشیو ازم گرفت و دوباره یه چرخی زد توی عکسها یکیو رو انتخاب کرد و بهم نشون داد خوب بود خوش هیکل و خوش فیس بود تقریبا هم سن خودم بود از مهناز یکمی بزرگتر نشون میداد مهناز به بیژن گفت این کیه من اینو میگم با فرهاد بره ، بیژن هم گوشیو گرفت خندید گفت انتخاب خوبی کردی خیلی داغ و سکسیه حسابی سیرت میکنه فرهاد جون البته اگر تو هم بتونی اونو سیر کنی ؟ گفتم یه کاریش میکنم تو نگران نباش . بعد گفتم بیژن ببین من خودم خواستم زنم باهات سکس کنه من تورو به مهناز پیشنهاد دادم میتونستم بریم و با یکی دیگه رابطه داشته باشیم فقط دوست ندارم از زنم مثل این زنها عکس و فیلم بگیری فهمیدی ؟ بیژن هم گفت باشه بابا نگران نباش بعد مهناز بهم گفت عشقم نمیزارم ازم عکس یا فیلم بگیره اگر هم خواستن بگیرن حتما با گوشی خودم میگیرم باشه عزیزم ؟ گفتم من نمیخام عکس و فیلم زنم توی گوشی کسی باشه ، بیژن گفت باشه بابا قبول کردم دیگه بعد زنگ زد به همون خانمی که مهناز برام انتخاب کرده بود یکمی خوش و بش کردن و بیژن یه جوری طرف رو راضیش کرد با من بیاد اولش خب دوست نداشت ولی بیژن کلی براش زبون ریخت تا راضیش کرد و بعدشم به دوستش زنگ زد که اونم معلوم بود خر کیف شده بود چون از پشت تلفن هی داد و هوار میزد و میگفت ایولا بیژن جون ایولا دمت گرم . خلاصه اول دوست بیژن اومد اسمش مسعود بود اونم مثل بیژن هیکلی و قد بلند بود وقتی منو دید یکمی جا خورد انتظار داشت بیژن با یه زن تنها باشه . بیژن ما رو به هم معرفی کرد و گفت قضیه چیه اونم خوشحال شد و براش مهم نبود من کیم و هدفم چیه . بعدشم دوست دختر بیژن یعنی هانیه اومد و دیگه بالا نیومد و من رفتم پائین . قبل از اینکه زنمو بسپرم به این دوتا بازم به بیژن گفتم درد سر درست نکنه و این فانتزیو خرابش نکنه و از مهناز هم خواستم زیاده روی نکنه ولی میدونستم کسی به حرفهای من گوش نمیده . دیگه اومدم پائین و با هانیه اشنا شدم . هانیه گفت تو فرهادی ؟ گفتم اره گفت قراره با تو باشم ؟ گفتم اگر افتخار بدی که خوشحال میشم اونم از این حرفم خوشش اومد و با هم دست دادیم و گفتم بریم ؟ گفت بریم ولی از همین اول بهت بگم من خیلی داغ و حشری هستم اگر نتونی راضیم کنی بد میبینی ، منم خندیدم معلوم بود داره با شوخی و مزاح اینارو بهم میگه گفتم باشه هانیه جون لازم باشه برات جونمم میدم خوبه ؟ هانیه لبخندی زد و با هم راه افتادیم سمت خونه خودم .
وقتی با هانیه رسیدم خونه خودم واقعا خیلی هیجان زده بودم از یه طرف به این فکر میکردم که زنم الان با بیژن و مسعود دارن چکار میکنند و از طرفی هم خودم با یه زن خوشگل داشتم وارد خونه ام میشدم که باهاش سکس کنم . بلاخره دیگه رفتیم تو خونه و بعد از یکم خوش و بش دیگه با هانه هم آغوش شدم و همدیگرو لخت کردیم وای واقعا اندام خیلی خوبی داشت هیچ دست کمی از زنم مهناز نداشت تازه برای من خیلی هم هوس انگیزتر بود هانیه واقعا زن داغی بود اینو از همون لب گرفتنهاش متوجه شدم که با همه هوس و شهوت داشت لبهامو میخورد و با کیرم بازی میکرد هی هوم هوم میکرد منم البته بیکار نبودم داشتم با کس نازش بازی میکردم بینهایت لذت میبردم بعد از چند دقیقه که روی مبل با هم لب بازی و همدیگرو نوازش های سکسی میکردیم هانیه گفت بریم تو تخت؟گفتم بریم عزیزم با هم بلند شدیم و رفتیم توی تختی که تا اون موقع فقط تخت منو مهناز بود دیگه همش عشق حال بود و خوردن کس و کون و سینه های هانیه و صدای اه کشیدن شهوتناک هانیه که فکر کنم همسایه ها هم فهمیده بودن داریم سکس میکنیم . دیگه خلاصه اش میکنم سکس خودم با هانیه را ولی همینقدر براتون بگم هانیه شیره جونمو از تنم کشید بیرون . واقعا تا صبح سه بار ابمو اورد و خودشم که دیگه نگم براتون که چقدر اه و ناله و جیق و هوار میزد دیگه صبح واقعا مثل یه جنازه شده بودم و هر دومون بیهوش بودیم توی بغل هم . هاینه دمش گرم واقعا حسابی بهم حال داد هم از کون هم از کس منو در حد جنون دیونه ام کرد . دیگه فکر کنم ساعت یک یا دو ظهر بود که بیدار شدیم . اول من بیدار شدم انگار از یک خواب عمیق مثل بیدار شدن از یه بیهوشی عمیق بیدار شده بودم گیج و منگ و خسته و کوفته بودم نگاهم افتاد به هانیه که لخت کنارم خوابیده بود و در کسری از ثانیه تمام اتفاق دیروز که با مهناز رفتیم خونه بیژن و بیژن زنمو حسابی گائیده بود و بعدشم بهم پیشنهاد داد که زنم پیشش بمونه بعدشم که مسعود اومد و منو هانیه هم اومدیم خونه و دیشبو با هاینه گذروندم از ذهنم رد شد نمتونم حس اون موقع را درست بگم واقعا گیج کننده بود مثل همون زمانی شده بودم حسن برای اولین بار زنمو جلوم میکرد و هم خوشحال بودم هم ناراحت . فقط نگران حال مهناز بودم میخواستم بلند بشم برم به مهناز زنگ بزنم که برم دنبالش و بیارمش که هانیه هم بیدار شد و با دستش منو گرفت و همونطور که خواب الود بود گفت کجا میری عشقم منم دوباره خوابیدم بغلش گفتم بیدارت کردم عزیزم گفت وای فرهاد دیشب منو جر دادی لعنتی از بس گائیدی منو بیهوش شدم خندیدم گفتم ولی فکر کنم برعکس باشه ها تو اینقدر داغ بودی که یه بار دوبار راضیت نمیکرد . بعدشم دیگه هانیه سرحالتر شد منو محکم بغلم کرد و لبمو بوسید گفت خیلی بهم خوش گذشت راستش اول که دیدمت فکر نمیکردم بتونی منو راضیم کنی ولی حسابی حالمو جا اوردی ازت خیلی خوشم میاد فرهاد جون منم بوسیدمش گفتم خیلی خوشحالم که تونستم برات لذتی بوجود بیارم . هانیه منو بغل کرده بود منم هانیه رو و معلوم بود بازم دلمون میخاد که باهم سکس کنیم و همین هم شد بازم برای یک ساعت یا شایدم بیشتر باهم عشق بازی میکردیمو بعدشم دوباره سکس باحالی کردیم و دیگه رفتیم دوش گرفتیم و اومدیم بیرون . تازه نشستیم با هم حرف زدن و درد دل کردن که هانیه برام تعریف کرد که چطوری با بیژن اشنا شده و بیژن مخشو زده البته به هانیه حق میدادم چون زنه واقعا سکسی و حشری بود بیژن هم که مرده جذاب و خوشتیپ و سکسی بود بعدشم من برای هانیه تعریف کردم اونم میخندید و میگفت واقعا خودت زنتو بردی دادی دست بیژن ؟گفتم اره همینطوره بعدش رفتم سراغ گوشیم تا به مهناز زنگ بزنم . دیدم کلی برام توی واتساپ پیام اومده وقتی باز کردم دیدم از طرف مهناز هست زدم رو اسم مهناز تا باز بشه دیدم همش انگار ویدئو هست هانیه هم کنارم نشسته بود گفت ببینم چیه با هم منتظر بودیم ویدئو ها دانلود بشه اولین ویدئو که دانلود شد پلی زدم دیدم مهناز در حال گائیده شدن زیر بیژن هست و انگار مسعود داشت ازشون فیلم میگرفت مهنازم زیر بیژن چه اه ناله هائی میکرد مسعود هم میگفت جون جون چه کسی چه جنده ای بعد گفت فرهاد جون دمت گرم که زنتو اوردی دادی بکنیمش ببین چطوری داریم به زنت حال میدیم بعد به بیژن گفت بلندشو نوبته منه کس زن فرهادو بگام بیژن بلند شد گوشی رو از مسعود گرفت و مسعود بود که رفته بود رو زنم و داشت زنمو میگائید وای مسعودم خیلی خوش بدن بود بیژن میگفت فرهاد جون واقعا کس زنت فوق العاده است سیر نشدم ازش از وقتی رفتی داریم میکنیمش ولی جنده خانمت سیر نمیشه بعد گوشیو برد خیلی نزدیک و کیر کلفت مسعود نشون داد که داره توی کس زنم میره و میاد و زنم اه و ناله میکنه مسعودم سینه های مهناز رو مک میزنه و هی جون جون میگه . هانیه گفت وای ببین دارن چطوری میکننش بعد رو کرد به من گفت تو ناراحت نیستی دارن زنتو اینطوری میکنند ؟گفتم نمیدونم چی بگم هانیه هم ناراحتم هم خوشحال هیچکی نمیتونه حال منو درک کنه بعد فیلمهای بعدی بعدی که از مهناز گرفته بودن را یکی یکی با هانیه دیدیم و دوباره تحریک شدیم و بازم با هم سکس کردیم دیگه بعد از سکس با هانیه زنگ زدم به مهناز یکی دوبار برنداشت هی زنگ زدم بلاخره جواب داد انگار خواب بوده باشه به زور حرف میزد معلوم بود خواب بوده بیدار شده اونم کی عصر؟ ازش پرسیدم چرا گذاشتی ازت فیلم بگیرن مگه بهت نگفتم حق ندارن ازت فیلم بگیرن مهنازم با غر زدن گفت با گوشی خودم گرفتن گفتم دارم میام دنبالت بیارمت خونه مهناز گفت نه نیا گفتم چرا مهناز گفت راستش بیژن گفت پارتی داره گفت بمونم خوش بگذرونیم دیگه عصبانی شدم از دست مهناز واقعا انتظار نداشتم اینقدر پر رو شده باشه گفتم نه خیر بی خود کرده دارم میام بیارمت مهناز گفت عشقم من خودمم میخام بمونم یه شبه دیگه بزار حال کنیم دیگه بهت قول میدم مراقب خودم هستم گفتم نه نمیشه بعد قطع کردم واقعا از عصبانیت داشتم منفجر میشدم دلم نمیخواست زنم دیگه در این حد جندگی کنه . عصبانی بودم هانیه هم که دید از دست مهناز عصبانیم منو بغلم کرد و دلداریم میداد که گوشیم زنگ خورد بیژن بود . اینقدر عصبانی بودم که همون اول کلی بد و بیراه بارش کردم که اولا چرا از زنم فیلم گرفته بعدشم که چی که زنمو نگه داشته پارتی گرفته ؟بیژن هم گفت عصبانی نباش اگر فیلم گرفتیم به خواسته خود مهناز بود بعدشم من به مهناز گفتم پارتی دارم میخواهی بمونی یا زنگ بزنم فرهاد بیاد ببردت ؟که مهناز خودش با خواسته خودش دوست داشت بمونه حالا هم اگر فکر میکنی من ازش خواستم بمونه خوب بیا دست زنتو بگیر و ببرش که مهناز گوشی رو از بیژن گرفت و گفت عشقم نگران نباش دیگه بخدا بهت قول میدم دیگه هیچ کاری بدون هماهنگی تو انجام ندم بزار یه شب دیگه پیش بیژن بمونم دیگه توهم که با هانیه هستی دیگه ، نمیدونستم چی بگم از عصبانیت داشتم میترکیدم که هانیه بغلم کرد یه چشمکی بهم زد که یعنی بهش اجازه بده یکمی به هاینه نگاه کردم واقعا فقط اون بود که اون لحظه منو اروم کرد . به مهناز گفتم فقط همین یکباره و دیگه کلا فراموش کن این چیزارو دیگه دوست ندارم با هیچ مردی رابطه داشته باشی فهمیدی ؟مهنازم گفت مرسی عشقم خیلی دوست دارم بعدشم قطع کرد . هانیه گفت میدونم عصبانی هستی ولی خب دیگه خودش خواسته مثل من که الان پیش توام . گفتم پیشم میمونی هانیه؟گفت اره عزیزم ، گفتم شوهرت چی نگرانت نمیشه گفت اون بیخیاله اصلا نمیدونه من کجام گفتم خوشحالم که پیشم میمونی اگر و نبودی دیونه میشدم . هاینه گفت منم خوشحالم که با تو اشنا شدم گفتم واقعا اینو از ته دلت میگی یا همینطوری برای اینکه منو خوشحال کنی میگی؟گفت نه بخدا از ته دلم بهت گفتم بعد گفت راستش من خودمم میخواستم رابطمو با بیژن کم کنم به تو هم حتما توصیه میکنم نزاری زنت بیشتر از این با بیژن بمونه گفتم چرا؟گفت بیژن مرد خوش تیپیه ولی واقعا خیلی هرزه هست با خیلیها رابطه سکس داره و تا وقتی با زنت میمونه که براش سود داشته باشه بعدش روی واقعیشو نشون میده گفتم روی واقعیش چیه گفت از زنت سوء استفاده میکنه گفتم از تو هم سوء استفاده کرده گفت اره چند بار منو به دوستاش داده بود و ازشون کلی به جیب زده بود گفتم چطوری فهمیدی گفت یه بار یکیشون موقعی که داشت منو میکرد بهم گفت من کلی بابت تو به بیژن پول دادم باورم نمیشد ولی راست میگفت بعد از اون بود که دیگه بیژن رو برای همیشه گذاشتم کنار گفتم خب چرا بازم قبول کردی با من باشی ؟گفت بخاطر فیلمهائی که ازم داشت قبول کردم تا فیلمهارو بهم برگردونه پاکشون کنه . گفتم بیشرف ادم خیلی کثیفیه چه اشتباهی کردم حالا حتما نوبت مهنازه که ازش سوء استفاده کنه ، هانیه گفت از من میشوی زودتر زنتو از دستش نجات بده نزار بیشتر از این رابطشون طولانی بشه . از هانیه تشکر کردم که چشم و گوشمو باز کرد ولی دیگه از دستم بر نمیومد که همون روز برم و زنمو بیارم گذاشتم اون شب هم مهناز باهاشون بمونه بعدش رفتم زنمو اوردم و گوشی بیژن رو چک کردم دیدم فیلم نگرفته گفتم بیژن دیگه همه چیز تمومه من از همه چیزت خبر دارم فقط کافیه فیلم زنم را توی اینترنت ببینم چنان بلائی سرت میارم که ارزوی مرگ کنی . بیژن هم که یکمی جا خورده بود گفت هرکار یدوست داری بکن زنه خودت جنده است و خودت اوردیش دادی برات گائیدمش یادت که نرفته ؟واقعا دیگه خیلی بهم برخورد . با عصبانیت دست مهناز رو گرفتم بردمش توی ماشین . همه چیز را بارش تعریف کردم هانیه هم بود اونم برای مهناز تعریف کرد که بیژن با دوستاش چقدر اذیتش کردن مهناز باورش نمیشد ولی بهش گفتم اگر میخاد بازم با ادمی مثل بیژن رابطه داشته باشه طلاقش میدم ، که دیگه مهناز هم ساکت نشست و چیزی نگفت . فقط منتظر یه اتفاق بودم که همه زار زندگی بیژن رو بریزم به هم . درسته که من فانتزی کاکولدی دارم ولی اینقدر هم بی عرضه نبودم که بزارم یکی از زنم سوء استفاده کنه . خب دوستان این بود قسمتی از داستان زندگی من . بعد از ماجرای بیژن کنترلم روی مهناز خیلی بیشتر شده بود که یه موقع خطائی نکنه دور از چشمم که خدارو شکر با دوستی هانیه و مهناز هیچ اتفاق بدی برامون رخ نداد. الان با هانیه و مهناز اف ام اف میکنیم و بیشترین لذتو از زندگیم میبرم و به مهناز فقط اجازه دادم با حسن گاهی وقتا سکس داشته باشه ف فکر کنم این وسط مرغ سعادت روی شونه های حسن نشسته که میتونه هنوز با زنم سکس کنه . امیدوارم از خوندن داستانم لذت برده باشید .
نوشته: فرهاد