کردن دکتر همانا خواستن دوستش همان (۳)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
الی صبح از تو اتاق آمد بیرون و گفت دمت گرم خوب گاییدیش من که مات و مبهوت بودم گفتم تو کسخلی این کارا برای چیه گفت من میخوام کونی از این دوتا پاره کنم که بفهم یه من ماست چقدر کره داره گفتم احمق این فیلمی که تو گرفتی خب منم توش هستم گفت نگران نباش کاری به تو ندارم من دنبال این نیستم از فیلم استفاده کنم ولی اینا باید بفهمن چی به چیه . سمانه بهم زنگ زد گفت من عصر یکم زودتر میام خونه ای گفتم نمیدونم که الی گفت با این جوری که تو اینو کردی این دیگه ولکن تو نیست گفتم دیوث خودت گفتی گفت فدای سرت دوست دارم همشونو جر بدی لباساتو بپوش تا بریم . لباسامو پوشیدم و راه افتادیم برسیم سمت خونه خودش من نمیدونم بالاخره کدوم خونش بود خونه ها مال خودش بود چی بود ماجرا هنوزم نمیدونم ولی خونه ها یکی از یکی بزرگتر و غیرقابل تصور شیک وارد یه خونه شدیم رفتیم پارکینگ یه ساختمان ۳ طبقه بسیار بزرگ و شیک گفت اینجا سه طبقست یه طبقه رو کردم برای زندگی خودم یک طبقش باشگاه برای خودم و دوستام.
یک طبقه اش هم کلینیک برای جراحی و زایمان. وطبقه همکف هم استخر. وقتی من مراجع دارم اصلا طبقه اول نیا چون خانمها اکثرا لخت هستن و همسرشونم هست و دردسر میشه که گفتم اوکی خیالی نیست . من رفتم خوابیدم که دیدم بهم گفت ساعت ۹ باید خونه الی باشیم اگه میخوای بری سمانه رو بکنی برو ولی ساعت ۹ اینجا باش خونه الی به اینجا نزدیکه گفتم فکر نمیکنم برم گفت تو غلط کردی نری گفتم خدایی حسش نیست گفت نمیدونم هر جور میدونی گفتم چه مرگته چرا از دیشب تا حالا سر سنگین شدی گفت چیزی نیست آروم میشم فقط یکم زمان بده گفتم ناراحت کردمش گفت اصلا این حرفا رو نزن سکس یه غریزست اون احمق هایی هم که زرت و پرت میکنن مرد باید اینجور باشد زن باید اینطور باشد گوه خوردن مرد و زن باید از زندگیشون لذت ببرن اتفاقا میخوام امشب یه شب رویایی برات بسازم چون دیشب خیلی خوب دیدم که بلدی چجوری جر بدی طرفو پس خیالت راحت همون روز بهت گفتم مال خودمی الانم میگم فقط بدون پاتو کج بزاری با همون فیلمی که ازت گرفتم کونتو پاره میکنم چون نمیخوام این بار دیگه کسی فکر کنه من زرنگم. گفتم آهان پس این کارا برا این بود که به زور بخوای من کنارت باشم آره گفت نخیر آقا این کار برای این بود که این جنده هایی که دیدی تو باغ همه مثل سگ مثل سمانه بهت آمار دادن نری بکنی بعد بیای بگی نکردم هر کاری میخوای بکن فقط من بدونم متوجه شدی گفتم باشه بابا توام منو گاییدی عینه روسای زندان با من حرف نزن. ببین مهرشاد من کاری میکنم که از کس سیر بشی ولی منو دور نزن. گفتم باش بابا هزار بار گفتی منم گفتم چشم حالا میزاری بخوابیم. گفت بخواب گفتم همینجوری خشک و خالی گفت چی میخوای بیام بهت بدم گفتم نه بیا بوسم کن آخه این چه وضعشه گفت نخواب بیا کارت دارم گفتم چیکار گفت تو بیا . دیدم لباساشو درآورد با شورت و سوتین رفت سمت کمد اتاق گفت بیا یکم بریم زیر دوش هم من آروم بشم هم تو فقط حواست باشه بخوای باهام سکس کنی نکردیا سکس شب گفتم چته بابا چرا تو وحشی امروز گفت همینه که هست. رفتیم زیر دوش باورم نمیشد دوتایی همدیگرو بغل کردیم من عاشق آب گرمم با فشار زیاد تقریبا ۵ یا ۶ دقیقه زیر دوش بودیم بدون حرکت و بدون هیچ کاری نه من به سکس فکر میکردم نه اون از پشت بغلش کرده بودم سرمم رو سرش بود دوشم از بالا آب میریخت روی ما خیلی جالب بود که برش گردوندم دیدم تمام ریملاش پاک شده ریخته رو صورتش و چشماش سرخ سرخ و فهمیدم گریه کرده گفتم چته؟ با مشت میزد تخت سینه من میگفت من خودمو میکشم از دست تو. چرا آمدی تو زندگی من چرا بامن اینکارو کردی و هی دست و پاشو میکوبید رو زمین و مشت میزد به من. گفتم الی چته چرا اینجوری میکنی گفت من ۴ ساله فقط لز میکنم از همه ی مردا متنفر بودم اون شب نمیدونم چرا آمدن خونه ی تو چرا باهات سکس کردم من الان ده روزه هیچ جوری نمیتونم لز کنم حالم بده دلم میخواد ولی تا تو نیومده بودی داشتم میمردم امشب که دیدم تو مهمونی همه مثه سگ دارن برات پارس میکنن و سمانه که کیارش سه ماه نتونسته بود بکنتش چجوری به تو همین امشب داد هنگ بودم و الان خوشحالم تورو دارم مهرشاد جان الی بهم خیانت نکن برام مهم نیست کیو میخوای بکنی ولی من در جریان باشم و خیالت راحت باش اینقدر دور من هست که من اجازه میدم هرکاری خواستی بکن فقط با اطلاع من که گفتم هزار بار گفتی گفتم چشم . یعنی نمیدونم چرا اینقدر دوسش داشتم نه بخاطر سکس اون روز تو حمام قشنگ ضعف و ناامیدی تو چشماش دیدم کسی با این همه ثروت و مال و دارایی اینقدر ضعیف باش برام قابل هضم نبود ولی تو همون لحظه گفتم الی چقدر کیارش و دوست داری گفت داشتم خیلی داشتم ولی الان حالم ازش بهم میخوره ببین مهرشاد کیارش نون شبم نداشت بخوره من کیارشو کیارش کردم یه آدم یه لا قبای گشنه که کار تعمیر اسپیلت میکرد ۴ سال از طرف من و دوستام کشید و خورد و برد به جایی رسید که همین سمانه جنده ۵۰۰ سکه طلا بهش داد که باهاش تجارت کنه خورد یه آبیم به روش از تموم دوستای من کشید.
میکرد و میبرد میخورد تخمشم نبود فقط برای قیافش اینقدر دختر دورش ریختم که خودشم باورش شده بود یه گهیه ولی خوب مالید در من تا چند تا جنده مثه این سمانه دوستاش دوریال بهش دادن دیگه خدارو بنده نبود ولی نگران نباش دهنشو سرویس میکنم . خب از کجا معلوم تو فردا همین بلارو سرم نیاری تازه از اون فیلم نداری از من داری گفت تو مگه قراره منو دور بزنی گفتم نه گفت پس خفشو اگه دورم زدی دیگه فیلم تو نمیخوام خودم با ماشین از روت رد میشم اگه کیارش و دوست داشتم اینو بدون من دیوانه وار عاشقت شدم که با اینکه میتونستی هر کاری باهام بکنی چقدر بهم احترام گذاشتی. اینو بدون یه زن اولش دنبال رفتار درست و شخصیت از یه مرده. کردن و تیپ و سکس این اراجیف آخرین گزینست برای یه زن. یه زن تا وقتی دلش نلرزه محاله بره تو بغل یه مرد پس توام آدم باش قدر چیزی که بدست آوردیو بدون گفتم چشم . یکم لباشو خوردم که گفت تو الان کجایی ؟؟؟ گفتم یعنی چی اینجا گفت دیونه میدونم دقیقا کجا. گفتم تو حمام. گفت چند دقیقه تو حمامی. گفتم ۲۰ یا ۲۵ دقیقه. گفت من الان لخت لخت تو بغل توام درسته. گفتم آره. گفت فرق بین و تو بقیه میدونی چیه تو ۲۵ دقیقه تو حمام لخت تو بغل منی اما کیرت خوابه میدونی چرا چون شعور و درک اینو داری که من به تو گفتم برای سکس نباش وقتی باهات حرف زدم فکرت تو کیرت نبود به من توجه میکردی هول نیستی که فقط دنبال کردن باشی اینه که منو عاشق خودت کردی حالا فهمیدی چرا میخوامت. که من هنگ بودم خدایی تو حمام اصلا به سکس فکر نمیکردم فقط ناراحتش بودم.
همدیگرو شستیم و بدون اینکه من بخام حرکت سکسی بکنم خوب شسمتش حتی کسشو دست کشیدم شستمش رفت بیرون گفت صبر کن برات حوله بزرگ بیارم. زیر دوش به حرفاش فکر میکردم و جالب بود برام که آمدم بیام بیرون بوسم کرد و گفت آفرین که تو حمام کاری نکردی همین که هول کس نیستی دوس دارم مهرشاد بزار و بهم ثابت کن که کنار هم میتونیم عالی باشیم گفتم خیالت راحت تا آخرش پاتم تا ابد و یک روز که خندید و گفت خیلی شیطونی بوسم کرد و رفت بیرون از اتاق منم خودمو خشک کردم و خوابیدم و داشتم به حرفای داخل حمامش فکر میکردم.
من تقریبا تا ساعت ۲ خواب بودم که دیدم صدای در اومد بلند صدا کرد تنبل هنوز خوابی چرا گوشیتو جواب نمیدی گفتم سایلنت بود متوجه نشدم گفتم تو مگه مطب نرفتی گفت نه پایین بودم بعدم چند تا از بچه ها و دوستام آمدن باشگاه گفتم واااا تو ساختمون گفت آره بیا ببین زد رو مانیتور دیدم واااااااااای چ جالب انگار یه باشگاه ورزشی تو تلویزیون چند تا زنم با لباس ورزشی داشتن ورزش میکردن بزرگش کرد گفت این اسمش نیکی دختر خوبی سه ساله جدا شده اگه یکی دو بار ببینتت بهت میده من باهاش لز میکنم گفتم اینکه بچه ساله گفت باشه ربطی نداره من عاشق سن های پایینم هم بدنشون نازه هم خوشمزه ترن هم بیشتر بهت حال میدن و انرژی دارن گفتم چه باحال کی میشه ببینیمشون گفت هروقت بخوای فعلا بیا غذا بخوریم باید کلی کار کنیم و بعد هم بریم خونه ندا گفتم تو که گفتی ۹ گفت میدونم من میخوام برم استخر این دوتا دخترام هستن اگه دوس داری توام بیا گفتم چیزی نمیگن گفت غلط کردن که بگن مگه کسی جرات داره حرف زیادی بزنه مفتی میان اینجا عشق میکنن زرم بزنن خندیدم و گفتم ببخشین جناب سرهنگ . غذامونو خوردیم و یکم استراحت کردیم و گفت من میرم پایین هروقت دوست داشتی بیا تقریبا یه ربع بعدش یه مایو داشتم از این شرتایی که تو فوتبال می پوشند رفتم تو آسانسور با یه تیشرت فسفری رفتم همکف و دیدم دوتا دختر ۲۲ تا ۲۳ ساله تو استخر یکیشون لاغر بود یکیشونم نه لاغر نه تپل ولی هر دوتاشون موهای بلوند خیلی خوشکل و بدن وحشتناک سفید نشسته بودن دم استخر و با الی حرف میزدن یکیشونم رو صندلی خوابیده بود که قشنگ چاک کسش پیدا بود که تا آمد بلندشه سلام کنه با کون خورد از صندلی پایین که الی بهش گفت نمیری عمو بزار بیاد تو. خاک تو سر ندید بدیدت ، ندیده از صندلی افتادی پایین اون یکیم بهش خندید گفت الی جون ندیدست دیگه که الی بهش گفت خوبه توام حالا اینم زبون درآورده برا من که اونم خفه شد . حواستون باشه این مهرشاد دوست پسرمه بهتون گفت بمیر میمیرین بعد من حرفش حجته عمدا بهش گفتم بیاد پایین که ببینینش اگر جفتک اضافی دوتاییتون انداختین چیکارتون میکنم دوتاشون بلند بلند گفتن جرمون میدی. الی گفت نشنیدیم که بلند بلند میگفتن .
ج
ر
م
و
ن
م
ی
د
ی
دقیقا همینجور کلمه به کلمه. منم مرده بودم از خنده یکم شنا کردم که الی به یکیشون گفت نازی بیا اون روغن بیار منو ماساژ بده دیشب نخوابیدم الانم حالم خوب نیست که گفت چشم الی جون که اونم گفت جونم فدای اون هیکل ماهت که فرشته ی خودمی. عجیب بود انگار با بچه هاش حرف میزد که او یکی که اسمش شهره بود گفت خدا نکنه الی جون سایت بالاسرمونه گفت جون به تو زبون باز پدر سوخته .
هردوتاشون ماساژش میدادن الی لخت لخت بود که به نازی گفت فقط ماساژم بده دستمالیم نکنیا اصلا حسشون ندارم که شهره گفت الی جون دو هفتست معلوم نیست چتونه ها گفت به وقتش میفهمی عجله نکن گفت بله فقط مارو یادتون نره ها گفت پدر سوخته کی میتونه اون هیکل ناز و اون سینه های گرد تو رو یادش بره اینقدر زبون نریز که میگفت نوش جونتون ماله خودتونه .
هر دوتاشون به من نگاه میکردن و میخندیدن و کرم میریختن اون عمدا با نازی ور میرفت نازیم با شهره که الی میگفت ماساژتون را بدین اینقدر بهم ور نرین که میخندیدن یه جام شهره عمدا مثلا بند سوتینش باز بشه یه حرکتی زد با نازی کلا بند سوتینتش که گره ای بود از بالا باز شد و سینه هاش پیدا شد خیلی با حال سینه های گرد و کوچیک که اندازه یه نعلبکی باد کرده از سینش زده بود بیرون که نازی زد تو سرش و هر هر بهش خندید آروم بهش گفت حقا که هول کیری که الی شنید و بهش گفت نازی درست حرف بزن باهاش که رید به خودش و خودش و جمع کرد.
تقریبا یه ساعتی تو استخر و جکوزی بودیم که گفت من خستم میرم بالا مهرشاد تو کی میای گفتم منم خستم الان میام گفت باشه بیا یکم استراحت کنیم بعد بزنیم بیرون من یکم خرید دارم هدیه باید بخرم برا الی و بریم آنجا گفتم باشه. به نازی و شهرم گفت برین باشگاه و تمیز کنین غذاتونم بالاست تموم شدین بیاین بالا ناهار بخورین ما غذا خوردیم که رفتن و الیم رفت یه دوش گرفت و بدن خودشو شست و رفت بالا . آمدم بالا دیدن این دوتا کس فنچ دارن غذا میخورن دوتا نیم تنه و یکی یه شلوارک کوتاه که قشنگ اینقدر چسبیده بود بهشون که خط کس دوتاشون قشنگ پیدا بود. مهرشادم عشقم بریم بخوابیم من خیلی خستم که منم آروم آروم آمدم تو تختخواب الی یه تاپ پوشیده بود یه شرت سفید. بغلش کردم و یکم لبای همدیگرو خوردیم و بهش گفتم دلم میخواد جرت بدم چرا دو روزه دهن منو سرویس کردی چرا نمیزاری سکس کنم گفت اینقدر عجول نباش امشب به آرزوت میرسی گفتم واااااااااا عمدا به این دوتا گفتی بیان بالا که من با تو سکس نکنم گفت چی میگی اینا ۲۴ ساعت اینجا برا من کس لیسی میکنن حالا من ازشون بترسم دیوونه نه نترس امشب برات سورپرایز دارم الانم اگه هول کسی بیا بکن توش شرتشو درآورد و گفت بکن اگه میخای. گفتم دهنت سرویس که حرف حرف خودته بپوش شرتتو نمیخام گفت شب حالی بهت بدم که تو رویاهاتم تصورشو نکنی. گفتم آره دوروزه همینو میگی دیشبم همینو میگفتی. گفت اگه امشب سورپرایزت نکردم هرچی میخوای بگی بگو گفتم باش بخواب که گفت کیرتو بچسبون به کونم عشق میکنم وقتی میچسبونیش بهم گفتم خدایی تو خلی از اینور میگی نکن از اینور میگی بچسبون بهش.
ساعتای ۷ بود بیدار شدیم این دوتا فنچم تو بغل هم خوابیده بودن تو پذیرایی الی رفت بالا سرشون گفت نازی مامانم پاشین قربونتون برم من الهی چرا اینجا خوابیدین چرا نرفتین تو اتاقتون که گفتن ما بدون تو خوابمون نمیبره تو مارو دوست نداری که رفت وسطشون خوابید و شروع کرد جدا جدا بوسیدن و خوردن لبای این فنچا. بهشون می گفت پدر سوخته ها دوباره لوس شدین بسه دیگه پاشین من باید برم خونه ندا امشب مهمونم باید بیاین موهامو درست کنین خوشگلم کنین ها که بلند شدن پتو و اینارا زدن اونور با الی سه تایی رفتن حمام یه نیم ساعتی تو سر مغز هم میزدن و شیطونی میکردن همدیگه رو بغل میکردن ولی معلوم بود خبری از سکس نیست.
الی گفت مهرشاد جان حوله هارو از تو کشو بده بهم لطفا عزیزم در کشو را باز کردم که حوله بردارم دیدم زیر یه حوله سه تا دیلدو هست یه دستگاه ویبره و سه تا دستبند پلیس و یه عالمه وسیله برای شکنجه و دستبند کلی آت و آشغال که هنگ کرده بودم این چیزا چیه تو همین حین بودم که الی گفت مهرشادم یخ زدم چی شد حوله منم سه تا حوله را برداشتم دادم بهش انگار نه انگار که این چیزا رو دیدم. همش تو ذهنم این بود اینارا میخواد واقعا چیکار ولی به خودم گفتم احتمالا با این دخترا اینجوری لز میکنه که خدایی خودمم حالم بد شد گفتم دهنش سرویس چه کیفی میکنه با اینا . نسکافه خوردیم ساعتای 8:30 بود که رفتیم یه فروشگاهی شکلات بخریم برای الی. الی یه لباس سکسی سفید مجلسی پوشیده بود برق برقی و قشنگ بالای سوتینش پیدا بود تقریبا عینه همون چیزی که شب قبلش پوشیده بود ولی این دو تیکه بود دامن کوتاهتر و چاک بغلشم باز تر شکلات خریدیمو رسیدیم در خونه ندا اینا زنگ زد براش درو باز کرد رفتیم تو پارکینگ از همونجا پیاده شدیم و رفتیم به سمت خونه ندا یادم رفت یه چیزی و بگم وقتی می خواستیم از خونه بیایم بیرون به این دوتا فنچ گفت آمدم خونه مرتب و تمیز باشه ها که من به خودم گفتم وااااا مگه الان کثیفه که نمیدونستم چه خوابی برام دیدن .
وارد خونه ندا شدیم ندا یه لباس قرمز پوشیده بود پشتش کاملا لخت با یه دامن کوتاه سر لباس که قشنگ چاک کونش پیدا بود با من دست داد منو بوسید و شوهرشم فقط دست داد و خوش آمد گویی کرد الیم هیچی بهش نگفت که منو بوسید تو راه به خودش گفت جون به جونش کنن هوله منم شنیدم یه خنده ریزی کردم. نشستیم برامون اول یه آب پرتقال و یه آب آلبالو آورد گفت هر کدومو دوس دارین بفرمایین که من پرتقال خوردم و شروع کرد همسرش به صحبت کردن که ندی قشنگ نشسته بود روبروی من و جالب بود نمیدونم حواسش بود نبود که شرت صورتیش قشنگ خطش پیدا بود که فقط من میدیدم چون الی و ندی کنار هم بودن و شوهرشم سمت راست الی و جالب بود فقط من دید داشتم و منم هیچی نمیگفتم و نشسته بودم که کیک آورد و چایی و گفت بفرمایین از خودتون پذیرایی کنین . الی و سیاوش شوهر ندا در مورد پزشکی حرف میزدن و ندا هم گفت آقا مهرشاد شما از لب تاپ چیزی سر در میاری گفتم بله چطور گفت این لب تاپ من بالا نمیاد هرکاری میکنم لود نمیشه اولش فکر کردم میخواد منو ببره تو اتاق که گفتم میشه بیارینش گفت بله بیاین اینجا من میارم براتون روی میز اپن که رفت لب تاپ و آورد من داشتم بهش ور میرفتم که روشن میشد میومد بالا خاموش می شد که گفتم شارژرشو میشه بیارین گفت تو اون اتاق گفتم بی زحمت میارین بالای کمد الان میارم رفت تو اتاق که شارژر بیاره دیدم خیلی طول کشید گفت سیاوش شارژر کجاست گفت بالای کمد گفت دست من نمیرسه که گفت الان میام که الی به من گفت مهرشاد جان تو قدت بلند دستت میرسه برو بیارش گفتم باش رفتم دیدم ندا رو یه صندلی وایساده بلند حالت چهارپایه میگه اینجا بود نیست که قشنگ کون و چاک کسش از رو شرت پیدا بود که فهمید من شرتشو چاک کسشو دیدم عمدا هی میداد عقب من بهتر ببینم گفتم میشه بیاین پایین من بردارم گفت آره مشکلی نیست . شارژر برداشتم آمدم پایین گفت مهرشاد من به الی گفتم دوست دارم با تو باشم همسرمم مشکلی نداره ولی الی گفته تو باید قبول کنی و تو باید اوکی بدی دوست داری با هم باشیم. گفتم من که از خدامه هم هیکلت و دوست دارم هم خیلی هات و داغی اما من تا حالا جلو شوهر کسی باهاش سکس نکردم گفت مشکلی نداره اول من و تو با هم سکس میکنیم اونم بعد که سکس کردیم میاد بینمون گفتم نمیدونم بزار روش فک کنم ولی امشب نه چون من دفعه اول میام پیشتون زشته گفت آفرین و بوسم کرد که تموم رژای صورتیشو مالید به لبای من که خود منگولشم فهمید گفت وایسا برم دستمال بیارم زشته بیای بیرون. دستمال آورد من خودمو تمیز کردم و آمدم بیرون .
شام خوردیم حرف زدیم ندا هم ۲۴ ساعت لای پاش باز بود مانور کس میداد تو حین شام خوردن پاهاشو میمالید به پاهای من کلی دیوونه بازی درآورد که یه تیکه پاش خورد به پای الی که بهش گفت اتوبانو داری برعکس میری فرمونو بگیر چپ نکنی. که ندا سرخ شد که سیاوش گفت ماجرای اتوبان چیه که الی گفت ماجرای چراغونی پارسال سیم کم آمد دیوارارا بهم نزدیک کردیم که شوهر اسکلش گفت واقعا که همه ترکیدیم از خنده.
بعد شام چراغا را خاموش کرد نور کم و لایت آهنگ گذاشتن دو نفری میرقصیدیم که من با الی ندا با سیاوش که یکم رقصیدیم که ندی گفت شاه دامادو به ما قرض میدین که منو دستامو گرفت و با هم میرقصیدیم سینه های ندی میخورد به دست من از عمد آروم آروم صدای آهنگ و زیاد میکرد و بهم گفت مهرشاد نمیدونی خیس خیسم گفتم ندا تورو خدا زشته جلو الی گفت بابا تو دیونه ای من و الی روزی صدبار با هم سکس میکنیم تنهایی با سیاوش ما با هم راحتیم تو باید اوکی بدی گفتم من امشب اصلا حسشو ندارم بزار برای یه شب دیگه گفت باش هرچی تو بگی لبامو آروم بوسید که دیدم الی و سیاوش تو کون همن دارن باهم لب بازی میکنن تاریک بود ولی قشنگ مشخص بود که الی به ندا گفت حریفش نشدی که ندا به الی گفت حریف بد چغر و بد بدنه ایشالا سری بعد میرسیم خدمتشون که الی بهش گفت گفتم بهت وا نمیده تو گفتی با من بیا دیدی پس دیگه حرف بی ربط نزن اونم خندید گفت یخش وا نرفته نگرانش نباش بالاخره میارمش تو راه ندا گفت بیا کارت دارم رفتیم سمت اتاق خوابشون منه گوشه دیوار نگه داشت گفت ببین اینا حشر حشرن الی داشت جر میخورد لباشو گذاشت رو لبام دستشم به کیرم خواست کمربندها باز کنه گفتم جون خودت ندا یه شب دیگه اصلا حسش نیست لبامو میخورد مثل وحشیا گفت دست بزار بهش گفتم نه گفت بهت میگم دست بزار نمیخام بکنی دستمو بردم سمت کسش واااااااااااااای خیس که چه عرض کنم دریا بود گفت مهرشاد این کیر میخاد امشب بری من تا صبح دیونه میشم الی به من قول داد کاری نداره راحت باش گفتم نه اصلا حسشو ندارم بزار برا بعد که دید واقعا من بدنم یخ کرده و یه جوری شدم گفت باش ولی خیلی ناراحت شد آمدم از اتاق بیرون دیدم الی و سیاوش لب تو لب همدیگن داشتن لب میگرفتن که تا من آمدم خودشونو جمع کردن انگار نه انگار چراغا روشن شد منم رفتم تو دستشویی یه آبی به صورتم زدم و از اینجا حرف های ندا و الی تو اتاق که بعد برام گفت . بابا این چ سگیه الی نذاشت هرچی باهاش حرف زدم انگار نه انگار چقدر سفته . دیوونه من که بهت گفتم این اینکاره نیست اونم جلو شوهرت گفتم احمق بیا خونه ی ما راحت بکنین با هم این روش نمیشه جلو شوهرت . الی سیاوش دوست داره ببینه وقتی منو میکنی خیلی خوشش میاد چند بار منو کردی با دیلدو خوشش آمد مگه من میتونم بهش بگم نباش حرفا میزنیا…
چی گفت حالا گفت بزار برای دفعه بعد . خب ندا صبر کن یکم یخش وا بره نگرانش نباش .
اه گوه تو این شانس کلی خودمو آماده کرده بودم باشه هرچی تو بگی . الی آمد دم دستشویی گفت عشقم خوبی گفتم ریدی با اون سوپرایزت گفت کدوم سورپرایز گفتم همین رفیق جندتون گفت اینکه سورپرایز نبود مونده حالا گفتم آره احتمالا الان سیاوش میخواد منو بکنه خندید گفت نه دیوونه سورپرایز تو خونست نه اینجا. این خرم من بهش گفتم تو بهش راه نمیدی هی اصرار تخمی کرد چشمش کور شه الانم کس درد میگیره تا صبح حقشه گفتم بیا بریم من حالم خوب نیست دارم بالا میارم .حس خوبی نداشتم ندا زن خیلی خوشگلی بود جوون و خوش هیکل ولی تا بحال زنی را جلوی شوهرش نکرده بودم و احساس تنفر داشتم وقتی منو می بوسید بماند که دو روز بعد بالاخره این اتفاق افتاد که براتون تو داستانای بعدی میگم . رسیدیم خونه دیدم این فنچا خونه را با شمع درست کردن تو اتاق اسم m ♥️ L با شمع درست کرده بودن لباسای سکسی و بادی خیلی خوشکل که من تا دیدم اصلا حسو حالم عوض شد که تو داستان بعد سورپرایز مافوق تصور الی را براتون میگم که همش سرشار از سکس و ترکوندن کس الی و این دوتا فنچاست .
ادامه…
نوشته: مهرشاد