کردن زنی که تو خانه سالمندان کار می کرد

سلام دوستان عزیز، این اولین باریه که تو انجمن کیر تو کس خاطرمو مینویسم پس اگه عیب و ایرادی داشت به بزرگی خودتون ببخشید. من محمد هستم 31 سال سنمه با 178 سانتی متر قد و 85 کیلو وزن، چهره نسبتا خوبی دارم، این خاطره برمیگرده به سال 93 اون موقع ما 10 سالی میشد خونمون اومده بود تهران، نزدیکهای عید یکی از عمو هام که هم سن خودمه به اسم اکبر از شهرستان اومده بود خونمون، عید که شد یکی دیگه از عموهام که اونم خونش تو همین شهرک ما بود با زن و بچش رفتن شهرستان و کلید خونشون رو دادن دست من و اکبر که شب اونجا بخوابیم، چند روزی از عید گذشته بود که یه روز اکبر گفت تو پارک نزدیک خونه عموم مخ یه زن میانسال رو زده و شمارشو گرفته، این خانمه که اسمش ملیحه بود مطلقه بود و تو یه خانه سالمندان کار می‌کرد خلاصه با اکبر قرار گذاشت که صبح ساعت 7 بیاد خونه عموم و بعدش بره سرکار، من و اکبر نقشه کشیدیم که وقتی ملیحه اومد من خودمو به خواب بزنم و اکبر ببرنش داخل اتاق وقتی کردش و تموم شد من برم و ملیحه رو بکنم، فرداش که ملیحه اومد من زیر پتو خودمو به خواب زده بودم و از شدت هیجان قلبم داشت میتپید، ملیحه با دیدن من به اکبر گفت این کیه اکبر هم گفت هیچکی فامیلمونه خوابیده، بعد ملیحه رو برد تو اتاق و شروع به کردن شد شاید 5 دقیقه نشده بود که من از شدت شهوت طاقت نیاوردم و گفتم اکبر کجایی و رفتم سراغشون، تو همون موقع آب اکبر اومده بود و از اتاق اومد بیرون و من رفتم تو اتاق ملیحه لخت توی اتاق بود یه زن حدود 40 ساله با اینکه قیافش خوب نبود و قد کوتاهی داشت ولی انصافا هم سینه های گرد و بزرگی داشت هم کونش بزرگ بود خیلیم چاق نبود، ملیحه با دیدن من لباسشو گرفت جلو خودش و داد زد برو بیرون، البته حق هم داشت بترسه من لخت بودم و فقط یه شرت داشتم و چون صورتمو نشسته بودم صورتم هنوز پف داشت و موهام ژولیده بود، خلاصه هر چی بهش گفتم مگه چی میشه بذار بکنمت و کیرمو درآورده بودم میگفتم ببین چقد قشنگه ولی عوضی اصلا اجازه نداد و تهدید کرد که شروع میکنه داد و بیداد که همسایه ها بیان، منم بهم برخورد و گفتم به درک، ملیحه لباساشو پوشید و رفت و من زد حال بدی خوردم پیش اکبر، از اون به بعد ملیحه با اکبر هم پشت تلفن دعوا کرد که تو نامردی کردی و دیگه جوابشو نداد، منم شماره ملیحه رو از اکبر گرفتم که شاید در آینده فرجی بشه. چند روز بعد که اکبر برگشت شهرستان و من که دانشجو بودم رفتم دانشگاه. یه سال از این جریان گذشت و دوباره خونه همون عموم خالی شد و کلیدشو داد دست من ولی چون مستجر بودن این بار خونشون جای دیگه بود، به محض تحویل گرفتن خونه به فکرم زد برم تو کار ملیحه، بهش زنگ زدم و الکی گفتم شمارتو اشتباهی گرفتم ملیحه هم که یه زن ساده که حتی سواد نوشتن هم نداشت باور کرد یا حداقل براش مهم نبود راست میگم یا دروغ، خلاصه چند روزی تلفنی صحبت کردیم و قرار شد برم دم آسایشگاه سالمندان محل کارش ببینمش، دم غروب هماهنگ کردیم حسابی به خودم رسیدم و راه افتادم تمام استرسم این بود که منو نشناسه ولی دلو زدم به دریا و رفتم دم خونه سالمندان با دیدن من خداروشکر انقد گیج بود که نشناخت‌. دست داد و سلام کرد و حتی یه دقیقه هم نشد و خداحافظی کردیم از فرداش هماهنگ کردم با ملیحه که صبح قبل رفتن سرکار بیارمش خونه فامیلمون به ملیحه گفته بودم خونه خودمون یه جای دیگه هستش و خونه فامیلمون اینجاست، صبح رفتم دنبال ملیحه و اون پیاده عقب تر از من اومد دنبالم و رسیدیم خونه عموم ملیحه رو بردم داخل یه اتاق و خودم لخت شدم و ملیحه یه مقدار خجالت می‌کشید خودم کمک کردم و لختش کردم واقعا سینه های بزرگ و قشنگی داشت ولی قیافش خوب نبود دلم نمیومد بخورم سینه هاشو، یه کم سینه هاشو مالیدم و کیرمو گرفتم سمت دهنش ملیحه هم دمش گرم بدون ناز کردن شروع کرد خوردن کیرم چند دقیقه که خورد حس کردم نزدیکه آبم بیاد از دهنش کشیدم بیرون و یه کاندم که از داروخونه گرفته بودم کشیدم سرکیرم و پاهای ملحیه رو دادم بالا وکردم تو کسش و محکم میکردم کس ملیحه یه کم گشاد بود ولی خیس و داغ بود صدای ناله ملیحه میومد و اونم داشت لذت می‌برد چند دقیقه بیشتر نشد که آبم اومد ملیحه حرفی نمیزد و لبخند میزد فقط. ازش تشکر کردم و فرستادمش رفت، اعصابم از خودم بهم خورد که چرا انقد زود آبم اومده و تصمیم گرفتم یه سکس طولانی مدت داشته باشم با ملیحه، به همین خاطر رفتم قرص ویاگرا گرفتم از داروخونه و یه گرم هم تریاک از یه ساقی که می‌شناختم گرفتم برا فردا بعد ظهر با ملیحه قرار گذاشتم و یه ساعت قبلش تریاک رو با چایی خوردم و بعد نیم ساعت یه دونه قرص ویاگرا هم انداختم بالا حسابی خودمو آماده کرده بودم که ملیحه رو جر بدم ملیحه رو آوردم خونه و رو مبل لختش کردم دادم بخوره از اونجایی که تریاک اثر خودشو گذاشته بود آبم به این زودی نمیومد حدود 10 دقیقه که خورد خودم خسته شدم و پاهای ملیحه رو انداختم رو شونه هام و شروع کردم به. کردن کسش البته کاندم هم کشیده بودم رو کیرم، با قدرت تمام تلمبه میزدم تو کس ملیحه و آه و نالش بلند شده بود، حدود یه ساعت و نیم ملیحه رو کردم به روش های مختلف ولی نمیذاشت کونشو بکنم منم که تو حسرت کون ملیحه بودم به انگشت کردنش راضی شده بودم، بخاطر چیزایی که خورده بودم آبم خیال اومدن نداشت تمام بدنم عرق کرده بود و سرم گیج میرفت دیگه دست از کردن کشیدم فکر کنم ترکیب تریاک و ویاگرا خوب نبود. ملیحه هم با دیدن وضعیت من ترسیده بود لباساشو پوشید و رفت بعد یه ساعت که رو زمین دراز کشیده بودم به خودم اومدم، بعد از اون تا وقتی عموم برگرده از شهرستان تقریبا یه روز در میون می‌آوردمش و ملیحه هم خدایی پایه بود همیشه و هیچ انتظاری نداشت تا چند سال هر وقت خونه خالی گیر می‌آوردم ملیحه هم میومد، وقتی چیزی گیرم نمیومد ملیحه در دسترس بود حتی اگه بعد یه سال بهش زنگ میزدم باز میومد گله نمی‌کرد که تا حالا کجا بودی. بعد چند سال دیگه چون میخواستم زن بگیرم بیخیالش شدم و شمارشو حذف کردم.

نوشته: محمد990

دکمه بازگشت به بالا