کس دادن تو سفره ابوالفضل
پانیز هستم.
دختری زیبا و عاقل و بالغ با سنی ۲۴ سال.
چی بگم که داستانه جالبیه اما الان میبینم که تجربه احمقانه ای بود و یا شاید انگار باید میشد که شد !
من با مامانم رفته بودیم سفره حضرت … خونه همسایه . مردارو ریخته بودن پایین و زنها بالا . البته مردا کم بودن و فقط منتظر که زناشون بیان و ببرنشون . من هم با مامان رفتیم بالا ,خانوم جلسه هم شروع کرد به سخن رانی . منم که انقدر شربت و هندونه و میوه خورده بودم که داشتم میترکیدم واسه داستشویی به خانوم … گفتم که دستشوییتون کجاست و گفت که !!! بالا خرابه آب بالا نمیاد فشار آب ضعییفه و برو پایین. منم که رفتم پایین ، صدایه هر هر و خنده هایه مردا میومد. خلاصه از یه پسره سوال کردم که دسشویی کجاس گفت اونجا . داشتم میرفتم که چپ چپ آی نگاه کردا . اووف نگاهه ناجورا . از دستشویی برگشتم که یهو هولم داد تو حیاط خلوت و شروع به التماس که تورو خدا من کاریت ندارم و از این التماسا. راستیاتش پسره صورته جذابی داشت و حسابی عطر هم زده بود ، منم گفتم نه چیکارم داری نه ، که بغلم کرد و گفت اینجا هیچکس نمیاد !!! که شروع شد دیگه . منم سبنه هام سفت شده بود و بوس و تند تند هی بوس که یهو دولش رو در اورد و منم گفتم نه نه اصلا . اما مگه ولم میکرد !! از رویه شلوارم از پشت هی مالوند که آبش اومد ریخت رو شلوارم . که یهو غیبش زد !!! من موندم با آب کیرش و هاج و واج. تا الانم دیگه ندیدمش و نمیدونم کجاست اصلا. اما خاطره هم خنده دار هم باحال هم خاصی بود. نتونستم بهش نه بگم. آهای پسرا ، عطر عطر خیلی مهمه واسه ما دخترا . گود بای تا حیاط خانجمن سکسی کیر تو کس دیگه اما با دوست پسری که هنوز ندارم !!!
نوشته: پانیز