کس کردن در آمریکا (۱)
اسم من یاشار و سال ۱۳۹۲ سه ماه بعد از اینکه لیسانسم رو گرفتم گرینکارت آمریکا برنده شدم و از سفارت تو آنکارا وقت مصاحبه گرفتم. کارهام زیاد طول نکشید. یکماه اول رفتم پیش پسر عمهام و زنش که هر دو تو لسآنجلس دانشجوی دکترا بودن. برنامه من هم این بود که درس بخونم ولی با توجه به نداشتن تافل تصمیم گرفتم سال اول تمام وقت و تمرکزم رو بذارم رو زبان که تافل رو قبول بشم.
بعد از یکماه یک اتاق اجاره کردم و تو یکسالی که لسآنجلس بودم وآماده میشدم برای امتحان تافل تو یک کافه که اینجا بهش میگن «دانکین دونات» شروع کردم به کار. کافهای که کار میکردم نزدیک بیمارستان بود و با یکی از مشتریها که زن ایرانی به اسم مرجان بود آشنا شدم که تو همون بیمارستان پرستار بود و داشت از شوهرش طلاق میگرفت. من اون موقع ۲۶ ساله بودم و مرجان از من پنچ سال بزرگتر بود ولی بعد از درخواست طلاق برای خودش آپارتمان گرفته بود و دستش هم تو جیب خودش بود من هم دیدم چی از این بهتر.
خلاصه تو یکسال اول وقتم با مرجان و زبان خوندن، کار تو کافه و اپلای کردن برای دانشگاه گذشت. داستان مرجان رو بعدا مینویسم.
تو ایران معماری خونده بودم و تو دانشگاه شیکاگو برای فوق لیسانس پذیرش گرفتم و رفتم شیکاگو. شکیاگو برعکس لسآنجلس بود، ایرانیهاش خیلی کم بودن و هواش یخ بندون. فقط دو سه ماه تابستون هوا خوب بود و میشد از ساحل لذت برد.
سه چهار ماه اول تو شیکاگو بدون هیچ فامیل یا دوست و آشنایی کلا گیج بودم تا کمکم چند تا دوست ایرانی و غیر ایرانی پیدا کردم. تو بچههای ایرانی با پسری به اسم پیمان آشنا شدم که هم سن بودیم ولی چهار سال زودتر از من اومده بود و اون هم دانشجو بود. پیمان یک دوست دختر تو ایران داشت که اسمش رها بود و برنامهاش این بود که بعد از اینکه سیتیزن شد بیارتش آمریکا ولی تصمیم گرفته بود تو این چند سال کون زمین و زمان بذاره. پیمان هر سال میرفت ایران یک دو ماه میموند و برمیگشت.
بیشتر روزها اگر سر کلاس یا سر کار نبودم با پیمان برنامه میذاشتیم اگر هوا زیاد سرد نبود میرفتیم ساحل یه علفی میکشیدیم یا میرفتیم خونه اون یا خونه من. فاصله خونه من و پیمان پیاده ده دقیقه هم نبود. یکروز پیمان بهم گفت اگه دلت برای جمع ایرانی تنگ شده جمعه شب تیپ بزن میخوام ببرمت مهمونی.
جمعه عصر رفتم پیش پیمان، قبل از رفتن دو تا شات ویسکی زدیم و یک کم علف کشیدیم و آماده شدیم برای مهمونی. یک دونه «جوینت-سیگاریِ علف» هم درست کردیم که اگر پا داد وسط مهمونی بزنیم. مهمونی تو بار یکی از هتلهای «داونتاون-مرکز شهر» شیکاگو بود. حدود صد و پنجاه تا دویست ایرانی اونجا بودن. چند تایی هم از بچههای دانشگاه خودمون رو دیدم و سلام و علیکی کردیم. بیشتر آدمهایی که اونجا بودن یا چند نفری اومده بودن یا دوست دختر دوست پسر بودن یا زن و شوهر خلاصه آدم آویزون مثل من کم بود و منم تو کف.
وسط مهمونی با پیمان رفتیم بیرون علف بکشیم. یک کوچه کنار هتل بود رفتیم اونجا دیدیم شش هفت تا دیگه از مهونها هم مشغول سیگار کشیدن هستن. ما هم به جمعشون پیوستیم و سیگار روشن کردیم که پیمان یهو جوینت رو درآورد گفت دوستان اگر کسی علف میزنه تعارف نکنه و روشنش کرد. همه زدین زیر خنده و یکی از دخترهای جمع که خودش رو میترا معرفی کرد و یک کم لهجه داشت گفت ما الان داشتیم می گفتیم کاش علف داشتیم. میترا قد بند و لاغر بود اما صورت گرد و زیبایی داشت. جوینت رو چرخونیدم و به جز یکی دوتاشون که نکشیدن بقیه با من و پیمان ته جوینت رو درآوردیم و برگشتیم تو مهمونی. تو همون شلوغی مهمونی با میترا یک کم حرف زدم گفت شش ساله شیکاگوئه و تو کار «ریِل اِستِیت-ملک و املاک» هست و از این حرفها. پیمان داشت با چند تا از دوستای قدیمیش گپ میزد، دوستای میترا هم کمی اونطرفتر ایستاده بودن و هی ما رو تماشا میکردن. میترا گفت اینستاگرام داری؟ گفتم آره. گفت باشه بعدا فالوت میکنم و رفت پیش دوستاش. وقتی داشت میرفت متوجه کون گرد و خوش فرمش شدم و گفتم لامصب کی تو رو میکنه آخه؟
بعد از مهمونی برگشتم خونه خودم و میخواستم بخوابم که دیدم میترا فالوم کرد منم فالو بک. دو سه روزی چت میکردیم و شمارهاش رو هم بهم داد گفت نمیخواستم جلو دوستام شماره رد و بدل کنیم منم بهش یک تکست دادم که شمارهام رو سیو کنه. سه روز بعد با میترا قرار گذاشتم. خونه من نزدیک دریا بود. پیاده کمتر از ده دقیقه طول میکشید. قرار شد عصر بیاد خونه من اگر دیدیم هوا سرد نیست یک سر بریم ساحل قدم بزنیم.
ساعت پنچ بعدازظهر میترا رسید اومد بالا براش شراب ریختم و سعی کردم هَوَل بازی در نیارم. نیم ساعتی گپ زدیم و دومین گیلاس شراب رو هم خورده بودیم که گفتم علف میکشی؟ گفت آره ولی زیاد نه. بیا بعدش بریم کنار آب. تو آشپزخونه کنار هواکش یک کم علف کشیدیم و پیاده راه افتادیم به سمت دریا. این اتفاق تو ماه آپریل افتاد میشه فروردین اردیبهشت خودمون. شیکاگو شهر سردیه و فقط سه ماه تابستون هوا خوبه. ساحل هوا سرد بود ولی روزها بلندتر شده بودن و کلی آدم اونجا بود (نه برای آفتاب گرفتن برای قدم زدن و نشستن و گپ زدن) بعضیها هم سگهاشون رو آورده بودن ساحل. هر دو مست و های بودیم و باد سردی که میومد یه حس تازه شدن در حال مستی و نشئهگی به آدم میداد که خیلی خوب بود. تو خونه بیشتر من حرف زده بودم و از خودم گفته بودم اینبار نوبت میترا بود. میترا سی سالش بود. ایران به دنیا اومده بود و از دوازده سالگی با خانوادهاش اومده بود آمریکا. خانوادهاش نیویورک زندگی میکردن و میترا هم تا قبل از اومدن به شیکاگو نیویورک زندگی میکرده. حرف از همه چیز زدیم گفت دوست دختر داری گفتم نه و تا الان تو آمریکا فقط با یکنفر خوابیدم که اون هم مرجان بوده و ماجرای مرجان رو براش تعریف کردم. گفتم تو چی؟ با کسی هستی؟ گفت من سه سال با یک پسر سیاه پوست بودم ولی الان دو ماهه کات کردیم. بهش گفتم تا حالا دوست پسر ایرانی داشتی؟ زد زیر خنده گفت یک بار تو دبیرستان داشتم ولی به این نتیجه رسیدم که بیشتر از پسر ایرانی احتیاج دارم و منم زدم زیر خنده.
برگشتیم خونه من. تو راه هر دو کره کرده بودیم، آنلاین سفارش پیتزا دادیم و بعد از برگشتن خونه یک کم دیگه شراب خوردیم تا پیتزاها رسید.
با حرفی که میترا تو ساحل بهم زده بود که بیشتر از پسر ایرانی احتیاج داره و دوست پسرش سیاه بوده یک کم مردد شده بودم که اصلا باید باهاش سکس کنم یا نه. دو تا موضوع رو تو آمریکا فهمیده بودم یکی اینکه اگر زنی با مرد سیاه بخوابه کیر بقیه براش دودول محسوب میشه و دوم اینکه برخلاف توهمی که ما ایرانیها داریم و تا وقتی حرف از کیر میشه از بیست سانت و سی سانت مایه میذاریم چرته، ما ایرانیها جزو متوسط قامتان محسوب میشیم. با عرض شرمندگی.
بعد از شام میترا موزیکی که در حال پخش بود رو عوض کرد و یک چیز آروم گذاشت رفتیم آشپزخونه دوباره یککم علف کشیدیم و چون جلوی هواکش بودیم به هم خیلی نزدیک بودیم. به چشمهای سیاه میترا نگاه میکردم و دلم میخواست لبهاش رو ببوسم ولی هنوز مردد بودم. بعد از اینکه علف کشیدنمون تموم شد میترا اومد نزدیکتر و لبهاش رو گذاشت رو لبهام. من هم با ریتم میترا شروع کردم لب گرفتن و بعد از یک کم بازی کردن با موهاش و سرش دست راستم رو فرستادم پایین. از کمرش رسیدم به کونش. میترا یک جین آبی تنش بود و کون گندهاش از عصر تو اون جین تنگ حشریم کرده بود. بعد از دو سه دقیقه که تو آشپزخونه لب میگرفتیم و میمالیدیم همو میترا لبش رو آورد نزدیک گوشم و به انگلیسی گفت میخوام ببینم امشب مرد ایرانیم باهام چیکار میکنه. راستش این حرفش دوباره باعث شد که من به این فکر کنم که آخه کسکش تو به کیر سیاه عادت داری من الان چه گهی باید بخورم که میترا دستش رو برد پایین و از رو شلوار کیرم رو گرفت و با همون ته لهجه شیرینش گفت جون بابا و هر دو زدیم زیر خنده.
دستش رو گرفتم و بردمش به سمت اتاق خواب. چرخوندمش به سمت خودم و دوباره لب تو لب شدیم. همزمان که لبهامون درگیر بود با دست راستم کونش رو میمالیدم و با دست چپم کمرش رو فشار میدادم به سمت خودم. بعد از کمی میترا رو هل دادم رو تخت و دکمههای پیرهنم رو باز کردم و پریدم روش و شروع کردم دوباره لب گرفتن. پیرهن میترا رو هم از تنش درآوردم و با دست چپ از پشت سوتینش رو باز کردم، رفتم سراغ سینههاش. سینههای میترا کوچیک بود ولی کون گندهاش جبران مافات میکرد.
بعد از بازی و خوردن چند دقیقهای سینههاش رفتم سراغ کسش. شلوار میترا رو از تنش در آوردم. وقتی داشتم شلوارش رو از پاش میکشیدم بیرون چرخید و رو شکم خوابید و حالا من میتونستم اون کون خوشگلش رو ببین. هنوز شورت پاش بود. رفتم به سمت کونش شروع کردم به بوسیدن. همینطور که کون میترا رو از پشت بوسه بارون کرده بودم و میمالیدم میترا هی کونش رو به اینطرف و اونطرف میکشید که این منو بیشتر حشری میکرد.
شورت میترا رو از تنش در آوردم، کونش رو داد بالا و من از پشت شروع کردم به خوردن کس و کونش. زبونم رو میکردم تو کسش و بعد از یککم بازی تو کسش میومدم بالا رو سوراخ کونش و سوراخ کونش رو میخوردم. سوراخ کون میترا تنگ نبود و قشنگ معلوم بود که از کون هم میده. میترا رو برگردوندم و اینبار از جلو شروع کردم به خوردن کسش. چند بار زبونم رو فرستادم تو کسش و بعد میکشیدم بالا تا چوچولش. هر از گاهی هم یه نگاه به میترا میکردم ببینم در چه حاله. با دست چپ سینههاش رو میمالید و با دست راستش با موهای من بازی میکرد و گاهی سرم رو بیشتر فشار میداد به کسش. میخواستم تو خوردن براش کم نذارم که اگر کیرم براش کوچیک بود تو این قسمت نمره خوب بگیرم.
همینطور که به خوردن کسش مشغول بودم انگشت دست راستم رو فرستادم تو کوسش و دست چپم رو رسوندم به سینههاش. پای راست میترا رو شونهام بود و پای چپش رو باز کرده بود. هم ترشح کسش هم آب دهن من کس میترا رو خیس خیس کرده بود. انگشت وسطم به راحتی رفت تو کس میترا و انگشت کناری رو هم بهش اضافه کردم. حالا دو تا انگشتم تو کس میترا بود و با لبها و زبونم با چوچولش بازی میکردم. دو تا انگشتی رو که تو کسش بود به سمت بالا خم کردم و انقدر با انگشتهام تو کسش بازی کردم که جیغ کشید و آبش پاشید بیرون. یک کم مزهاش شور بود ولی دوستش داشتم. من از وقتی یاد گرفتم چطوری آب پارتنرهام رو بیارم به خوردن آب کس معتاد شدم. اگر یکبار امتحان کرده باشید میفهمید چی میگم. به کارم ادامه میدادم و صورتم رو آورده بودم پایینتر که دفعه بعدی بیشتر بتونم آبش رو بخورم. دوباره میترا آبش اومد و یک جیغ بلندتر از قبل پاشید بیرون. انگشتهام رو آروم از تو کسش در آوردم و کسش رو بوسیدم که پاهاش رو بست و
گفت بیا بالا.
با پتو صورتم و ور دهنم رو که خیس بود خشک کردم و رفتم کنارش به پهلوی چپ دراز کشیدم و بغلش کردم. سرش رو بلند کرد ودستم رو گذاشتم زیر سرش دوباره لب تو لب شدیم. امیدوار بودم کار بلد باشه و سکسمون هیجان انگیز باشه. بعد از یک کم لب گرفتن من چرخیدم به راست و میترا رو کشیدم رو خودم. این یعنی اینکه حالا نوبت توئه برو ببینم چی بلدی.
میترا رفت پایین شلوار و شورتم رو از پام در آورد. داشتم دیوونه میشدم. هفت هشت ماه بود منی که تو تهران از شونزده سالگی کس کرده بودم تو این شیکاگو سرد خراب شده کس گیرم نیومده بود. حس میکردم کیرم از همیشه شقتره. میترا از پایین کیرم زبونش رو کشید اومد بالا به سر کیرم که رسید تو دهنش. همزمان که ساک میزد با دست چپش با کیرم بازی میکرد و با دست راستش با تخمام. کارش عالی بود. دوباره به انگلیسی گفت «نات اِ بد کاک-کیرت بد نیست» طول کیر من معمولیه، شونزده سانت ولی اینطور که از پارتنرهام شنیدم کلفته و این کلفتیشه که بیشتر بهشون حال میده.
چند دقیقهای به خوردن ادامه داد و اومد بالا که بشینه رو کیرم ولی دلم میخواست دوباره کسش رو بخورم. به اندازهای که کسش آماده کیر بشه خوردم و اومدم بالا. دوباره شروع کردیم به لب گرفتن و کیرم رو فرستام تو کسش. اونقدری که توهم زده بودم گشاد نبود ولی بگم تنگ و فلان بود هم نه. تو همون حالت که رو میترا بودم و داشتم میکردمش سینههاش رو هم میمالوندم و گاهی با ناخونهام میشکیدم رو کمرش که دیدم خوشش میاد. چند دقیقه تلمبه زدم و آه و ناله هر دومون رو هوا بود. میترا برگشت گفت نمیدونی چقدر دلم مرد ایرونی میخواست. بهش گفتم پس شیطون چرا به سیاه کس میدادی؟ گفت تا وقتی این کیر مال من باشه به کس دیگهای نمیدمش.
خیلی دوست داشتم ببینم اون کون خوش فرم میترا تو داگی استایل چطوری میلرزه.
میترا رو برگردوندم چند تا بوس از اون قنبل گرد کردم و کیرم رو از پشت فرستادم تو کسش. یکی دو دقیقه اول با دستهام کمرش رو گرفته بودم و تلمبه میزدم که شلش کردم. ایندفه میترا شروع کرد به عقب و جلو کردن. دستها و سرش رو تشک بودن و کونش رو عقب جلو میکرد. تازه کارها تو این حالت کل بدنشون رو عقب جلو میکنن ولی کاربلدها با حرکت کمرشون کون رو عقب جلو میکنن. همینطور که میترا داشت کس و کونش رو عقب و جلو میکرد انگشت شصت دست چپم رو گذاشتم رو سوراخ کونش و باهاش بازی کردم که دیدم خوشش اومد. انگشتم رو فرستادم تو کونش که آه و نالهاش از قبل بیشتر شد. انگشت شصتم کامل تو کون میترا بود و کیرم تو کسش. خودم هم همیشه وقتی این کار رو میکردم دیوونه میشدم. حالا دیگه مطمئن بودم میترا کونش هم مال منه. چند دقیقه بعد میترا متوقف شد و دوباره نوبت من بود که تلمبه بزنم. انگشتم رو از تو سوراخ کونش در آوردم و با همون دست کمرش رو گرفتم و با دست راستم میزدم در کونش. میترا فریادش بلند شده بود و میگفت محکمتر بزن. بعد از چند دقیقه تلمبه زدن میترا گفت بسه دیگه سواری میخوام. حسابی عرق کرده بودم و از خدام بود که یه نفسی تازه کنم. رو تخت خوابیدم و میترا قبل از اینکه بشینه رو کیرم یک کم برام ساک زد. فکر میکردم طوری میخواد بشینه که صورتهامون رو به هم باشه ولی به سمت پای من نشست و در حالی که من محو تماشای اون کون سکسی گردش بودم کیرم رو گرفت تو دستش و نشست روش. دلم نمیخواست این سکس تموم بشه. میترا رو کیرم داشت بالا پایین میرفت که یک لحظه متوجه تبلتم رو عسلی کنار تخت شدم بهش گفتم میتونم تو این حالت که صورتت پیدا نیست چند تا عکس بگیرم؟ گفت آره بگیر منم نامردی نکردم و به جز عکس فیلم هم گرفتم البته به میترا گفتم. اون هم حواسش بود که سرش رو نچرخونه سمت من و استادانه داشت به کارش ادامه میداد حتی با عشوه بیشتر.
بعد از اینکه سواری گرفتن میترا و فیلم گرفتن من تموم شد بهش گفتم حالا میخوام پرواز کنی و بهش لبخند زدم. میترا از روم بلند شد و خوابید رو تخت. رفتم کنار تخت و کشیدمش به طرف خودم و پاهاش رو دادم بالا و کیرم رو کردم تو کسش. پاهای میترا رو اندختم رو شونههام و جمعشون کردم تو هم. دستهام رو بردم پشت میترا و همونطور که میترا رور از رو تخت بلند میکردم رو پاهام ایستادم. میترا تو بهترینم حالت نصف من وزن داشت. ایستاده تو هوا داشتم میکردمش که دیگه جیغ و دادش بلندتر از قبل رفته بود رو هوا. یک لحظه تو آینه اطاقم خودم و میترا روردیدم که چطور دستهاش رو انداخته بود دور گردنم و داشت رو کیرم بالا پایین میپرید که گفتم من نامردم اگر دفعه بعد از سکسمون فیلم نگیرم. نهایتا دو دقیقه هم تو اون حالت میترا رو کردم و خوابوندمش رو تخت. پاهاش هنوز رو شونهام بود و هر دو از عرق خیس بودیم. دیگه کم کم وقت اومدنم بود میترا هم فهمیده بود. میترا دست راستش رو رسوند به چوچولش و همینطور که داشت چوچولش رو میمالید یهو خودش رو طوری که کیرم از تو کسش بیاد بیرون کشید عقب و دوباره آبش پاشید بیرون. وقتی میترا کامل اومد دوباره کیرم رو کردم تو کسش و شروع کردم به تلمبه زدن بهش گفتم بیام تو کوست؟ گفت من قرص نمیخورم اگر میخوای بابا بشی آره. اینو که گفت از حرفم پشیمون شدم و کشیدم بیرون. من از نوجوونی که خودم رو شناختم آبم وقتی میومد با فشار زیاد پرتاب میشد. کیرم رو از کس میترا کشیدم بیرون و همزمان که آههای بلند میکشیدم آبم پاشید رو صورت و سینهاش.
بیحال افتادم رو میترا و هر دو همدیگه رو بغل کردیم و شروع کردیم به نفس تازه کردن.
من و میترا دو سال با هم بودیم و خیلی مدیونشم. میترا خیلی بهم کمک کرد. پیچ و خم زندگی تو اینجا رو بهم یاد داد و نذاشت تو اون شهر یخبندون به گا برم ولی سر کسکش بازی پیمان از دست دادمش. منم نامردی نکردم و وقتی پیمان زنش رو آورد آمریکا تلافی کردم. شش ماه خودم و یکی دیگه از دوستام زن پیمان رو دو تایی میکردیم. بعد از شش ماه از قصد کاری کردم که پیمان بفهمه و کارشون به تلاق کشید ولی من هنوز دوستیم با زنش رها رو حفظ کردم و هر دو هر چند وقت یکبار به لج پیمان یک عکسی، کامنتی، پستی چیزی که بفهمه ما هنوز در ارتباطیم میذاریم اینستاگرام که ببینه و خوارش گاییده بشه.
ادامه…
نوشته: یاشار