کس کردن دوبله سر سریال شِیملِس
کس کردن دوبله سر شیملس
چندسالی بود که فهیمه با خانمم…زهره دوست بود… دوسال قبل تو عقد از شوهرش جدا شده بود حوالی 30 ساله …اندام ترکه ای کشیده و قد بلند…هم آرایشگره هم مربی باشگاه…به شدت فیلم باز عین خودم… ومن از همون اول تو نخ و کف این دختر بودم…
یه بارم زهره گفت فهیمه گفته هارد رو بده که فیلم برداره…گفتم…عزیزم هارد مون پر عکس خصوصیه و فایل ها شرکته و من هارد به کسی نمیدم…میخوای بگو خودش هارد بده یا لب تابش بیاره براش بریزم…
فرداش تو اینستا پیام داد که لب تاب رو میارم شرکت فردا برام فیلم بریزید… منم اوکی دادم… تو چت هامون به شدت مراقب بودم سوتی ندم چون میترسیدم بذاره کف دست زنم… و من حوصله دعوا نداشتم… بهمین دلیل همیشه با شما شما چت میکردیم…فردا لب تاب آورد و خودشم نشست تا تموم بشه…گفتم اینا 160 گیگ فیلمه… و یکساعتی طول میکشه …میخوای برو یکساعت دیگه بیا… ازش پرسیدم سریال هم میخواین؟ گفت چی دارین؟ گفتم شیملس و گات هست… ولی شیملس صحنه زیاد داره… یه لبخندی زد و گفت اوکیه مشکلی نیست بریزید…شصت م خبر دار شد یه خبراییه…
منم تو مدتی که داشت کپی میشد…تمام زیرو بم لب تابش رو درآوردم… چند تا فیلم سوپر مخفی داشت و کلی عکس از خودش با شرت و سوتین… چند عکسش هم با شرت لامبادا زرد داشت که خط کسش توش کاملا مشخص بود. کس برجسته با پوست سفید توش کامل مشخص بود… کیرم داشت منفجر میشد… گفتم این کس رو اگه نکنم نامردیه…اومد و گرفت… و از اون شب تو اینستا درباره قسمتهای مختلف شیملس می گفت ومیخندیدم… ولی من همچنان سوتی نمیدادم… ازش پرسیدم شخصیت مورد علاقه ت کیه؟ گفت فرانک… گفتم اره… هیچ زنی رو نمیذاره از دستش در بره… همه رو میکنه… گفت :اره… خیلی جنده بازه… دیگه رومون به هم واشده بود تا سر قسمت 6 فصل نه…گفتم حیف اون دیلدو های که کو و زنش ریختن تو رودخانه…گفت:آره… خیلی حیف شد… اونا اگه دست من بود…گفتم من دارم میخوای؟ گفت واقعا؟فردا میام بگیرم… کیرم خبردار شد که من فردا اینو میکنم…
فردا عصری اومد شرکت و من تنها بودم… یه ساپورت و مانتو جلو باز و آرایش غلیظ داشت و بعد سلام …گفت اومدم امانتی رو بگیرم… گفتم…ای داد…دیشب نگاه کردم… خراب شده بود…فراموش کردم بهت پیام بدم بیخود نیای… حالا چرا تا وقتی طبیعی هست دنبال مصنوعی هستی؟گفت ای آقا سهیل.درد سر مصنوعی کمتره… این روزا نمیشه براحتی اعتماد کرد… گفتم حتی به من؟چشماش وا موند و یه خنده ریزی کرد .و گفت:آخه شما متاهلید؟ گفت خب چه ربطی داره… فرض کن مال منم مث همون مصنوعیه… مشکل خودم رو خودم حل میکنم و دستش رو گرفتم و آروم لب گرفتیم و کم کم با شدت و حشربیشتری لب گرفتیم و تمام مدت سینه هاش تو دستم بود… بهش گفتم یه لحظه واستا در رو ببندم و اومدم دیدم… شال و مانتو رو درآورده با یه تاب سیاه و که بدن سفیدش رو تو چشم میزد منتظره… امانش ندادم و تاب و شلوارش رو درآوردم و انداختمش روی میز…فهمیدم که از خشونت حین سکس بیشتر خوشش میاد… اونم با با سرعت همه لباسامو کند…و کیرم رو گذاشت تو دهنش… چند تا ساک حرفه های زد که مشخص بود بی تجربه نیست… و من تو فضا بودم…شرت و سوتین قرمزش رو درآوردم و چی میدیدم…سینه های اناری خوش فرم و سفت و کس تراشیده صورتی…و بدون شکم…کون که دیگه واویلا بود… گفتم… لا مصب من دو ساله تو کف این بدنم… چی ساختی… گفت همه ش مال خودت… افتادم به جون سینه هاش و حسابی خوردم و اونم دادش تو هوا بود… همزمان کیرم هم دم کسش بود بهش میمالیدم و با حرکتش به چوچولش می خورد… و آب سفیدی از کسش میریخت بیرون…بادو تا لیس بلندهمه آب کسش رو خوردم و زبونم رو تا جا داشت تو کسش می کردم و که تا اینجا دوبار ارضا شده بود.ووحسابی کسش رو خوردم… التماس می کرد که بکنم تو کسش… و من نمی کردم تا بیشتر حشری بشه…برش گرداندم و دستاش رو دمر کردم روی میز بطوریکه کونش قلمبه شده و آماده گایش… کیرم رو یه دفعه کردم تو کسش که آه بلندی کشید و کفت جووووون… جرم بده لامصب… کیرت رو می خوام…کیییییییر… اینقدر سرو صدا میکرد که همه ش استرس داشتم صداش بره بیرون… منم با شدت براش تلمه میزدم…صدای شلب شلوب تخم هام که میخورد به لب های کسش اتاق رو برداشته بود و همزمان سینه ش هم تو دستم بود… که بازم ارضا شد… ومن هنوز داشتم میکردم… من معمولا دیر انزالی دارم و بعضا تا 45 دقیقه هم سکس م طول میکشه…اما این کس تنگ و خیس و داغ داشت دیگه منو از پا در میاورد که کیرم کشیدم بیرون… اونم سریع برگشت و مث حالتیکه برام جق میزنه تمام آب کمرم و خالی کرد رو شکمش…که داشتم بیهوش میشدم از لذت زیاد و نمی تونستم حرف بزنم…چند بار گفتم …کافیه…کافیه…دارم می میرم که بیخیال شد… و هر رو ولو شدیم روی صندلی… و کلی تو بغل همدیگه… بوسیدیم و خندیدیم… از اون موقع هفته ای یه بار یا دوبارمیامد شرکت میکردمش. و دیگه داشت سکس مون تکراری میشد… و رفت و آمدش هم به خانه من زیاد شده بود… ولی زنم اصلا بویی نبرده بود… که بهش پیشنهاد دادم با زنم سر صحبت باز کنه برای لزبینی که منم یه هوا برسم و دو تا تون رو بکنم… اونم قبول کرد…
بعد از یکماه که روی مخ زنم کار کرده بود و قبلش هماهنگ کرده بودیم… من یه عصری رفتم خونه تو اتاق خواب دو تایی لخت داشتن به هم میلولیدن… منم خودم رو به عصبانیت زدم و با داد و بی داد…گفتم …زهره این چکاره؟ جریال چیه؟… بیچاره هول کرد با التماس ازم میخواست از اتاق برم بیرون… ولی من مثلا اعصاب م خورد شد و نشستم و سرم رو گرفتم با داستام…فهیمه پتو پیچیده بود به خودش و زهره بهش التماس می کرد که پاشه بره بیرون. هی التماس می کرد و گریه… ومنم قبول نمی کردم… فقط می گفتم ساکت شو… مگه من تو سکس برات کم گذاشتم که اینکار و کردی… منم دلم کس های دیگه می خواد ولی بخاطر تو تحمل می کنم…همیشه… تو همین حین فهیمه گفت…زهره جون بذار سهیل هم بیاد با ما…چه عیبی داره… اونم دل داره …گناه داره…دو تایی به هم نگاه کردن و منم به نشانه تایید چیزی نگفتم…زهره گفت اگه خودت می خوای من حرفی ندارم… از خدا خواسته…گفتم… یه کسی از شما دوتا بکنم که عرب نکرده نکرده باشه… سه تایی خندیدیم. و اون دوتا افتادن به جون کیر من و کس همدیگه… جای شما خالی دو تا کوس و کون رو یک ساعت به 8 روش سامورایی کردم و گاییدم… که دیگه نایی برام نمونده بود…همیشه سه تایی تو خونه لخت راه میرفتیم…و . از اون موقع گاییدن دو تایی از تفریحات تکراری ما شده و تقریبا چند ماهی ادامه داشت تا فهیمه دوباره ازدواج کرده و تحت هیچ شرایطی حاضر نیست دوباره بده…حتی با کلک سریال و دیلدو… منم با زهره تصمیم کبری گرفتیم که هرزه کاری رو بذاریم کنار و زندگی خوبی داشته باشیم… الان سه ماهه پاکم
نوشته: سهیل