کلش اف کلنز

سلام دوستان یه خبر خوندم که این بازیو دارن میبندن و … گفتم به خاطره بگم

به صورت خلاصه سعی میکنم بگم
یکی اومده بود تو کلنمون ما هم کلنمون خوب بود لولامون بالا
من خیلی بازی و دیگه جدی گرفته بودم و زمان خیلی زیادی تو بازی بودم کاریم نمیکردم فقط انلاین بودم شب صبح نصف شب هر موقع
این شخص که اموده بود ضعیف بودو به منم دیده بود تو کلن به همه توضیح میدم که چجوری با چه نیروی از کجا حمله کنین اینم دید و گفت به منم بیا بگو ولی من روم نمیشه تو کلن توضیح بدی من خنگم … خلاصه نمیدونم اون موقع با چی چت میکردیم وایبر بود فک کنم خلاصه عکسامو دید و حال کردو … شدیم دوست پسر دختر مجازی سنشم از من ۱۰ سال بزرگتر بود ولی اون موقع جفتمون دروغ گفته بودیم من چند سال بزرگ تر گفته بودم اون برعکس جفتمون فک می کردیم خب همسنیم
بعدا فهمیدم نامزد داره دلش نمبخواد ولی مجبوره با اون ازدواج کنه چون پردشو زده
نمیدونم ۱-۲ ماه بعد لو رفت یارو ام منو هی پیام میداد باهات کاری ندارم فقط بیا بگو چجوری مخ اینو زدی این زمانی که دوست بسر دختر بودیم خیلی به من متعهد بود تو بیا فقط بگو چی کار کردی که ابن داره بت میگه عاشقتم
منم دیدم گند بالا اومده میدونستم یارو ام ردیه منم واقعا بچه بودم ترسیدم
با عقل خودم این جوری تصمیم گرفتم که یه کار کنم من بده شم و نامزدشو نگاد
اومدم گفتم به من چه زنه جندتو جمع کن و …
( میخواستم یارم بر گرده به نامزدش بگه بیا ببین چی میگه و اون دخترو جوری با این حرفم جلوه بدم که اون مثلا گول خورده و خودش بازی شده اینا که از نامزدش بگشه بیرون نکشتش )
بعد چند سالگذشت اخرای سال۹۸ من یاد این افتادم و رفتم ایدیشو سرچ کردم همون بود فالو کردم دیدم به به چه چیزی شده
چت کردیم و منو بادش بود و ازم ناراحت که بهش گفته بودم جنده همین توضیحارو دادم
بعد منو بلاک کرد گفت شوهرش دیده هنوز که هنوز هرچی میشه اسنه تورو میگه تو دعوا ها و … منم گفتم نفهمیدم که توی و از زیر دعوا در رفتم منم معذرت خواستم که ریدم تو زندگیشون گفت نه اوکی تقسیر تو نیستو اینا
چت چت چت تا قرار شد ببینیم همو برا بار اول
بار اول ۲ مین شد میخاست بره خونه خواهرش فقط اومد تو ماشین نشست سلام سلام چطوری … باز فرداش همو دیدم من دیگه یکم روم باز شده بود
چون همشم مجازی بودیم گفته بودم لپتو لیس میزنم
اومدم همین کارو کنم خودش هیو لب داد من هم پشمام ریخت
هم اولین لبم بود خیلی حال داد میخواست جدا شه توی عید ۹۹ ام سکس کردیم
ولی نصفه موند منو ارضا نکرد یهو عذاب وجدان گرفت فکر کنم و رفت
و دیگه نیومد بیرون با من و تا الانم با شوهرش مونده
منم هر از چند گاهی پیام میدم حاشو میپرسم تولدشو تبریک میگم اونم برا تولد من همین کارو میکنه ولی بعد سکس خیلیی با من سرد شد

نوشته: مایک وزافسکی

دکمه بازگشت به بالا