کنجکاوی باعث شد زندگیم نابود شه
سلام اسم من امین الان ۲۲ سالمه این داستان برمیگرده به دوران ۱۶ سالگی ولی قبلش بزارین از خودم بگم. ۱۷۵ قد ۹۰ کیلو وزن سفید خوشگل با چشمایه بزرگ مشکی.این داستانی که میخوام بگم براتون از اینجا شروع میشه که بابام به دلیل یه سری از مشکلات مالی مجبور شدیم خونمون رو به یکی از محله های پایین تعقیر بدیم که کونی شدنم از همونجا شروع شد. روز اول مدرسه جدید بود همه بچه ها شرو شور تا پامو گذاشتم تو مدرسه همه چپ چپ نگام میکردن رفتم تو کلاس که دیدم هیچ جا خالی نیست جز اون ته که معلوم بود از قصد اونجا رو خالی گذاشتن از شانس بدم همون روز اول ورزش داشتیم و من باید لباسامو عوض میکردم که همه دورم جمع شده بودن با هام صحبت میکردن میخواستن با هام دوست شن.یه پسری به اسم دانیال که گنده کلاس بود یه داد زد گفت همه بیرون عروسم میخواد لباس عوض کنه اینو که گفت انگار آب سرد ریختن روم همه بچه هام شروع به خندیدن کردن.گفتم نه لازم نیست میرم دستشویی که اومد پشتم گفت نه دستشویی اذیت میشی بیا من کمکت میکنم که از پشت چسبید به هم خودشم یه شرت قرمز نازک کوتاه پوشیده بود که قشنگ میتونستم کیر بزرگ شو ببینم خیلی بزرگ بود نمیتونستم بهش نگاه نکنم که اونم همینطوری منو نگاه میکرد که گفت نمیخوای لباستو در بیاری منم گفتم باشه پیرهنمو که در آوردم احساس کردم داره کیرش بزرگ تر میشه منم هی داغ تر میشدم تا شلوارم و در آوردم از قصد پشت بهش کردم که کونمو ببینه که کاشکی این کارو نمیکردم که یهو از پشت گرفت منو اومد در گوشم چاقوشو در آورد گفت ببین تو جنده منی از این به بعد هر کاری بگم باید بکنی گفتم بذار برم که با مشت یکی محکم زد به پشتم اشکم در اومد که سری بیا وقت نداریم منو برد گوشه کلاس با همه جام ور میرفت کیرشم شق شق سینه هامو میمالید لبامو میخورد با دودولم ور میرفت فکر میکردم فقط یه دستمالیم میکنه و میره منم گذاشتم کارشو بکنه سری تموم شه که منو رو دوتا زانو گذاشت و کیره کثیف و بزرگ و پر مو شو در آورد انقدر بوی بد میداد که همونجا شروع کردم به عوق زدن که گفت باید بخورییش گفتم نمیتونم که یکی زد زیره گوشم و گفت بهت گفته بودم که جنده منی از این به بعد پس بخورش تا کسی نیومده ابروی خودت به باد نرفته اونطوری باید جنده همه بشی منم بروز کیرشو کردم تو دهنم یه مزه شور و تند میداد هی تحقیرم میکرد میگفت تو چاقالی به هیچ دردی نمیخوری فقط یه کونی یکم که خوردم کیرش و گفت بخواب رو میز گفتم چرا دوباره زد زیره گوشم خوابیدم رو میز که منو هفتی کرد بعد شرتم که در اوارددودولو که دید زد زیره خنده گفت تو باید دختر میشدی منم زدم زیره گریه که دیدم داره سوراخ کونمو میخوره که گریم تبدیل به لذت شد همینطوری میخورد سوراخ کونمو نمیدونستم بعدش چه دردی باید بکشم اونم یهو پاشد شرتشو کرد تو دهنم بعدم سره کیرشو گذاشت دمه سوراخم و یه فشار محکم که دردش همه جایه بدنم رفت کیرش کامل تو کونم بود از درد داشتم میمردم گفتم تروخدا در بیار خیلی میسوزه اونم همینطوری تلمبه میزد یه بوی تعفنی راه افتاده بود که داشتم عادت می کردم به اون درد حس کردم داغ شدم دیدم او حروم زاده ابشو ریخت توم بعد سری لباساشو پوشید فرار کرد منم پاشدم با درد زیادی که داشتم یهو دیدم همه میز و شلوارم خونیه خیلی ترسیدم اون روز یکی از بدترین روزام بود از اون روز به بعد یه روزه خوش ندیدم مقعدم خیلی بد پاره شده بود و من سه روز پنهانش کردم تا اینکه مامانم فهمید و منو برد بیمارستان مقعدم پاره شده بود و به خاطره اون گوه خون و آب کیره کثیفه اون حروم زاده عفونت و چرک کرده بود که مجبور شدم عمل کنم .
خلاصه که من زندگیم به خاطره اون حروم زاده که آبش بیاد داغون شد ترک تحصیل کردم همون سال افسردگی گرفتم
نوشته: امین