کون شناس (۵ و پایانی)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
این قسمت: (faggot)
داستان گی. فتیش. غیرواقعی
هر دفعه فحشها رکیکتر و عجیبتر میشد، او از اول هیچ رابطه محبتآمیزی را پایهگذاری نکرده بود، نه لب گرفته بود و نه جز کون و پهلوها مرا ناز کرده بود، همه چیز را در رابطه ما بر پایه سکس و لذت ساخته بود. وقتی یک شکل از لذت به مرور عادی میشد، شکل دیگری طراحی میکرد، حتی فحشهای جدیدی میساخت، سطح تحقیر را بالا میبرد، خط کش ژلهای هم آمده بود وسط، و من باید تحمل میکردم، در برابر این پرسش که من چرا اینها را تحمل میکنم، ذهنم ببش از خود سیامک فعال بود، کونی رو باید گایید! کونی باید قلاده داشته باشه! کونی زر نمیزنه!..
موهایم کمی بلند بود و سیامک خواسته بود بلندترشان کنم، از اواخر زمستان رهایشان کردم و تا اوایل تابستان دیگر میشد گرهشان زد اما هنوز به اون حدی که او میخواست نرسیده بود، اما اونقدر بود که وقتی تلمبه میزد دم موهای بسته شدهام را بکشد و تا خایه فرو کند…
پنجشنبههای زیادی لعیا خانم آمد و برنامههای مختلف چید و خانه را به مکان تبدیل کرد و بارها روی تخت مامان مورد گایش قرار گرفتم، آلبوم عکسهای خانوادگی را باید میگذاشتم جلوم و طبق دستور ورق میزدم، حرف میشنیدم، سوالهای تحقیرآمیزش را جواب میدادم و تلمبه میخوردم، … به بعضی عکسهای مامان که میرسید میگفت، اوف! و فرو میکرد! و شدید تلمبه میزد! زوزه میکشید، روی باسنم مانور میداد و میگفت کیرم کجاست؟ من میدانستم از گفتن اینکه تو کونمه دیگر خوشش نمیآید، باید با خلاقیت خودم جوابی میدادم تا حشری بشه!
… تو لپ مامانمه! با شنیدن جملهای که تازگی داشت مثل سگ تلمبه میزد، نفسم بند میآمد مثل رگبار فحش میداد و تحقیرم میکرد، اما یک روز دیگر اینها هم راضیش نکرد و برنامه عجیبی اجرا کرد،
باید هندفری بلوتوث توی گوشم باشد و یک موسیقی ترکیبی رپ و راک با ضربآهنگ و صدای بالا را گوش بدهم، وقتی حرف میزد چیزی نمیشنیدم، زبانش را درآورد، کیرش را گرفته بود و حوالهام میکرد، برایم شکلک در میآورد، … بعد هندزفری را از گوشم بیرون آورد و پرسید، خب بچه کونی! برنامه چیه؟! گفتم هرچی خودت بخوای! گفت اینها رو که گذاشتی تو گوشت، میری اون گوشه دیوار پاهات رو باز میکنی و مچ پات رو با دستات میگیری، زانوت نباید خم بشه! از وسط پاهات نگاه میکنی! تا وقتی خودم بلندت نکردم همونجوری باید بمونی!
هندزفری رو گذاشتم توی گوشم، صدا موسیقی را بلند کرد، به حدی که چیزی از بیرون نمیشنیدم، باز چیزهایی گفت، بعد یکی را با دستش از گوشم درآورد و پرسید چیزی میشنوی؟ گفتم نه! گفت به کیرم! و هرهر خندید، بعد با اشاره سر گفت که برم!
رفتم گوشه دیوار و به شکلی که گفته بود پاهام رو باز کردم و مچ پاهام رو گرفتم، از وسط پاهام نگاش میکردم، کنکورد هم کمی حرکت کرده و نیمه راست شده بود، رفت طرف حمام و با آینه حمام آمد، آینه را آورد گذاشت بین پاهام روی زمین!
توی گوشم صدای آهنگ میکوبید، جملات انگلیسی با حالت هیولاوار و مبهمی ادا میشد یک تکه پر تکرار که میگفت «شات آپ، شات آپ، شات آپ، شات آپ، تیک ایت! یو آر ئه فگت! شات آپ، تیک ایت» رو بهتر از بقیه تشخیص میدادم، سیامک پشتم قرار گرفت، از توی آینه دیدم کف دستش را با بیخیالی لای کونم کشید، تفی بود! دست چپش روی کمرم بود، با دست راست کنکورد را گذاشت در سوراخم و فشار را شروع کرد، با اینکه این مدت سوراخم را حسابی ادب کرده بود ولی هنوز اول کار که میشد، کلاهک و سوراخ چند ثانیه جنگ داشتند! آخ! کلاهک رفت توی کونم و هنوز دردش رو پاس نکرده بودم که چک آبداری به باسنم زد و تا خایه فرو کرد! در آینه حملات مکرر کنکورد کلفت و بیپروا به کونم را میدیدم و همزمان با تلمبه خوردن صدای بوم بوم بوم شات آپ، شات آپ، شات آپ، شات آپ، تیک ایت! مغزم رو میگایید، باسنم در اثر چکهای مداوم سیامک کمی گزگز میکرد، کون میدادم و پاهام از ایستادن خسته شده بود و مغزم از ضربات موسیقی سنگین خستهتر، ناگهان کیرش رو کشید بیرون، در حالیکه هنوز حالت درنده و گاینده داشت و انگار اون هم از آینه نگاهم میکرد و میگفت شات آپ، شات آپ، شات آپ، شات آپ، تیک ایت! یو آر ئه فگت!
از لای پام دیدم سیامک رفت سمت اتاقم، وقتی برگشت خط کش ژلهایام دستش بود، به سرعت آمد و با خطکش ضربه محکمی به باسنم زد، دادم به هوا رفت، ناخودآگاه مچ پایم را رها کردم و ایستادم، اما با فشار دست مرا خم کرد، از کنار نگاه ملتمسانهای بهش کردم، دستش را گذاشت رو لبهایش یعنی هیس! کونی زر نمیزنه! کاملا به حال اول درآمدم… صدای موسیقی بوم بوم بوم مغزم را میگایید! منتظر ضربه بعدی خطکش بودم، ممکن نبود این کار به این یک ضربه ختم شود، و نشد! با هر ضربه گویی کل بدنم را خرد میکرد، بعد از هفت هشت ضربه، کیرم را تند تند مالید، باز با کف دست لای کونم کشید و فهمیدم باید دوباره پذیرای کنکورد باشم، سر کنکورد را به سوراخم بند کرد و با همان شیوه تا خایه فرو کرد، هر بار تلمبه میزد، جای خطکشها روی باسنم میسوخت، درد سوراخ را فراموش کرده بودم، چون صدایی نمیشنیدم، دیدن گاییده شدنم در آینه و حس سوزش باسن و تحریک شومبولم ترکیب عجیبی ایجاد کرده بود، تلمبه را شدید کرد، با ضربات تلمبه کمرم به دیوار میخورد، شومبولم را رها کرد و هر دو پهلویم را گرفت و با شدت تمام تلمبه را ادامه داد، شات آپ، شات آپ، شات آپ، شات آپ، تیک ایت! انگار کلا به یک سوراخ تبدیل شده بودم، با همه وضع آشفتهای که داشتم، سوراخ در حال گاییده شدنم رو خوب حس میکردم، ناگهان کیرش بیرون کشید و بدون اینکه بگذارد آبش بیاید مرا رها کرد و رفت نشست! دوست داشتم کار را تمام میکرد و آبش را خالی میکرد و میگذاشت آب من هم بیاید، آبم تا نصف راه اومده بود اما رها شده بود و توی گلوی شومبولم گیر کرده بود، از لای پام دیدم انگشت وسطش را نشانم میدهد و کنده کنکورد را گرفته و حوالهام میکند، جملات شات آپ، شات آپ، شات آپ، شات آپ، تیک ایت! تحریکم کرد، در همان حالت کونم را برایش به چپ و راست تکان دادم تا بیاید و سوارم شود. بلند شد و آمد سمتم، هندز فری رو از یکی از گوشهایم بیرون آورد، گفت چیکارت کنم مادر کصصصص!؟ گفتم خواهش میکنم کار رو تموم کن! باسن خطکش خوردهام رو با دستاش باز کرد، تفی انداخت در کونم و سر کنکورد را فرو کرد! آخ! گفت کیرم کجاست؟ گفتم تو کصصص مامانم! تا خایه فرو کرد و شروع کرد به تلمبه زدن و زوزه کشیدن و فحش دادن، شومبولم باز نیمه راست شده بود و آبم قطره قطره میاومد، دوست داشتم جق بزنم اما مجبور بودم فقط کونم رو بدم! بالاخره آبش با فشار اومد و مثل هواپیمایی که رو آسمون سوختگیری میکنه، کونم معلق بین زمین و هوا آب کیر میگرفت! پهلوهام رو فشار میداد، کاملا بهم چسبیده بود و از آینه فقط خایههای بزرگش رو دم در سوراخ کونم میدیدم، کم کم جدا شد، کیر اسبیش بیرون افتاد و آب کیر از کونم که مثل غار شده بود بیرون میریخت، گفتم میشه جق بزنم؟ گفت بلند شو! ایستادم! دستم رو گرفت و برد به پشت خوابوندم لب تخت به شکلی که گردنم بیرون از تخت آویزون بمونه! گفت صبر کن برم دستشویی کیرم رو بشورم! فهمیدم میخواد بکنه تو دهنم! وقتی برگشت گفت کص مامان رو باز کن! دهنم را باز کردم! کیر آویزونش رو کرد تو دهنم، خایههاش رو دماغم بود، گفت حالا جق بزن! دوباره اون هندزفری که برداشته بود رو فرو کرد تو گوشم! باز آهنگ باعث شد صدایی از بیرون نشنوم! شات آپ، شات آپ، شات آپ، شات آپ، تیک ایت! کیر نیمه راستش رو میخوردم و جق میزدم، باقیمانده آبم جستی زد و ریخت روی شکمم، لذت در سراسر بدنم جریان پیدا کرد، بدنم درد گرفت بود، روی تخت غلت میزدم، حالم خوش بود؛ شات آپ، شات آپ، شات آپ، شات آپ، تیک ایت!
باید اون روز رو باید فصل جدیدی در رابطهمون حساب کرد، دوست داشتم میتوانست دوباره همه اون برنامه رو همون موقع تکرار کنه، اما یک بکن، حتی اگر سیامک باشه این توان رو نداره، فقط یه کونی میتونه، یه کون تپل!
sina-1379
نوشته: سینا