گوزیدن فریبا همان وگائیدن کونش همان

دوستان اسم من پیمان هستش والان32سالمه این خاطره بر میگرده به حدود 5ماه پیش.من متاهلم ودر همسایگی دیوار به دیوار منزل برادر خانمم زندگی میکنم.زن برادر خانمم اسمش فریبا و31 ساله هستش .من همیشه بد جوری تو کفش بودم ودلم میخواست یجوری بکنمش اما فریبا خانم از اونا نیست که بخواد با کسی سکس کنه.اینم بگم فریبا خانم خیلی خوشگل وقد نسبتا خوب با باسن نای تپل وگوشتی که وقتی راه میره از زیر دامن یا تو شلوار لی آدم رو حشری میکنه وسینه های با سایز حدود80وچهرهای بسیار جذاب که دبیر هم هستش.از قضا موعد بر پاشدن مقدمات عروسی برادر کوچیکه خانمم رسید وداشتیم دست وپاجمع می کردیم وآماده میشدیم واسه عروسی.شبی دور هم بودیم بهر کس یه کاری محول شد قرار شد فردا من فرش ها را که اتفاقا تو حیاط برادر خانمم (حیاط فریبا خانم)بودجمع کنم وبه قالیشوئی ببرم .صبح شد رفتم جائی که فرش ها بود مشغول جمع شدن بودم دیدم تنهایی سخته دیدم فریبا خانم تو خونه هستش سر ظهر بود کسی هم نبود صداش کردم اومد گفتم بی زحمت کمکم کن فرش ها رو جمع کنم قبول کرد واومد .مشغول شدیم تو همین گیر ودار وزور زدنها بود که ناگهان خانم از زور زدن با فرش گوزید.وای دوستان اونم چه گوزی انگار کونش پاره کرد بوش همه جا پیچید من دهنم از تعجب وامانده بود فریبا هم بلا فاصله از شرم دست وپا گم کرده دوید تو خونه.من هم خوشم اومده بود وهم وامانده بدم آخه فریبا زنی بی حیا نبود ولی خب از دستش در رفت دیگه. من همپشت سرش رفتم تو دیدم صداش نمیاد دیدم تو اتاق خواب دست دور زانو هاش آورده ونشسته تا منو دیدبهتش زد اولین بار بود بدون روسری میدیدمش خشکش زد که منو جلو خودش تو اتاقش داره میبینه بلا فاصله بهش گفتم هیچی نگو نه چیزی دیدم ونه چیزی شنیدم فقط یه چیزی ازت میخوام با چشماش بهم گفت چی ؟چون هنوز تو شوک گوزیدن جلوی من بود.گفتم میخوام یه کوچولو از پشت بکنمت .سرخ شد نمی فهمید چکار کنه سر تکان دادن ولی راهی نداشت منم کیرم چنان شق شده جلوش ایستاده که دیگه حیا وشرم همیشگی که تو عالم همسایگی وقوم وخویشی بود از یادم رفته بود اونم کیر بزرگ منو متوجه شده بود .دستم طرفش بردم دیدم عکس العملی نشون نداد راضی شده بود بی دزنگ شلوارمو کشیدم پایین از ترس اینکه کسی بیاد زود خواستم کارم روتموم کنم فریبا خواباندم رو تخت وشورتش کشیدمپایین چون شورت دامن پوشیده بود.وای شورت قرمز پاش بود تا کسش دیدم سر کیرم آتیش گرفت وخیسی حس کردم چه کس نازی داااااااااااااااااره قرمز رنگ وبی مو .باهاش وررفتم سر کیرم بهش زدم خواستم فشار بدم که نذاشت رفتم سراغ کونش بببببببببببه کونش هم معرکه بود گوشتی بزرگ با سوراخ تنگ ارغوانی سر کیرم گذاشتم در کونش هل دادم نرفت کرم ضد آفتاب جلو میز توالتشون بود بردا شتم وزدم به کیرم با عجله وسپس در سوراخ گذاشتم وهل دادم که دیدم بوئی بلند شد دوباره ظاهرا فریبا خوشگل ما یه چس کوچولو زده بود بوش برا م خوش بود منم حشری نمیدونستم دارم چکار میکنم با کمی فشار باالاخره کیرم رفت تو تا حالا از کون نداده بود اگه خودش میگفت دادم من میگفتم نداده چون چنان تنگ بود که کیرم میخواست له بشه.جلو وعقب کردم کونش کم کم باز شد دیدم همراه کیرم آب زرد رنگی بیرون زد وبه دنبالش گه اومد بوش اتاف برداشت منم با دستمال پاکش میکردم.اینقدر جلو وعقب کردم وفریبا هم حشری شده بود ولی از شرم برو خودش نیاوردکه آبم اومد ریختم تو کونش کیرم دیگه زیر گه شده بود وبو میداد سوراخ کون فریبای جون هم کلا گه چسپیده بود با دستمال تمیز کردم شلوارم پوشیدم یه چشمک بهش زدم ورفتم بیرون فرش جمع کنم .فریبا تا بعداز عروسی همش از من فرار میکرد چون تاب دیدن منو نداشت از شرم.منم یجورائی میخواستم عمدا توروش قرار بگیرم واذیتش کنم.بعد از حدود 10روز پشت فرمان ماشینش دیدم در حیاط که سرشو برگردوند .منم بهش باشماره ایرانسل اس دادم بازم بیام هستی؟جوابم داد تورو خدا دیگه نه آبرو ریزی میشه تمومش کن.ولی منم هنوز تو کفشم .خوشگلیش آدم مهبوت می کنه.
پیمان شهریور92

دکمه بازگشت به بالا