یه فکر بکر (۲)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
از هم سلام به همه دوستان و سلام به دوستایی که فقط عادت دارن انتقاد کنن و دری وری بگن .
ادمین جان به زبان ساده به این قشر از دوستان بگو اگه خوشت نمیاد ، نخون . مگه اجبارت کردن که بخونی .
در ضمن افرادی که از نگارش من ایراد میگیرن به بزرگی خودشون و نگارش بدون ایراد خودشون ببخشن . سواد من به اندازه سواد شما نیست بخدا .
ادامه ماجرا :
شب بعد هم به اسرار من از فانتزی یک ربع تایم آزاد شروع کردیم .اینبار باز هم من شروع کردم ولی یک مقدار وسیعتر . در حالی که هنوز حوله حمام بر تنم بود و مشغول خشک کردن موهام بودم از پشت به من چسبید و با دستش از از لابلای حوله بدنبال کیر خوابیده ام میگشت گفت پس کو این گرز رستم دستان ؟ گفتم ، گشتم نبود ، نگرد نیست . گفت اعه ، تو بلد نیستی پیداش کنی ولی من بلدم کمربند حولمو باز کرد و منو بطرف خودش چرخوند و نشست . گفت ، دیدی پیداش کردم ، پویا خودمونیم کیرت وقتی خوابیده اصلا جذابیتی نداره ، چون چروک و زبره ولی وقتی شق میشه منو دیونه میکنه چون صاف و شفاف و خوشگل میشه . با این حرفاش حسابی داغ شدم و در عرض سه سوت کیر افتاده من سر به بالا گذاشت و با لیسیدن و مکیدن هر دو روی تخت ادامه دادیم . همیشه موقع سکس رویا از ساک زدن کیرم شروع میکرد . مدتها بود که براش عادت شده بود . بعد از پنج شش دقیقه بزور خودمو کنار کشیدم و با لمس از سینه های خوش فرمش شورتشو درآوردم و بسراغ کوس سفید و خوشگل تنگ و صورتی رنگ با دو چوچوله کوچیک ناهماهنگ از نظر سایز در مدت کوتاهی به آه و اوه رسوندمش . سرم را از لای پاش بالا آوردم و گفتم بریم به فانتزیه یک ربع تایم آزاد ؟ در حالی که چشماش نیمه باز بود و با دستاش موهای منو نوازش میکرد خیلی آرام گفت باشه .
وقتی زیر دوش بودم یه فانتزی عجیبی به ذهنم رسید در اون موقع از گفتنش تردید داشتم ولی وقتی روی تخت بین دو پاهای خوشگلش نشسته بودم و میخواستم کوسشو با کیرم فتح کنم یاد فانتزیم افتادم و تصمیم گرفتم با آب و تاب بیشتری شروع کنم . تو ذهنم دنبال یک زوج خیالی نبودم و بلافاصله دوستم رشید و خانمش ندا به ذهنم اومد آنها دو سالی بود که ازدواج کرده بودن و بخاطر کرونا خیلی کم به خونه همدیگه میرفتیم .
چند تا تلمبه زدم و گفتم یه فانتزی میخام تعریف کنم که سوال هم داره و باید تو جواب بدی . البته در نظر داشته باش که دروغ محضه و هیچ صداقتی در فکر و گفتارمون وجود نداره . گفت چقدر حاشیه میری سه به یک بزن دارم حال میکنم . منظور از سه به یک زدن این بود که سه تا تلمبه ملایم باید بزنم و یکی محکم طوری که صدا برخورد بدنم به بدنش شنیده باشه و یک وجب به بالا پرتاب بشه . با این حرکت به طاق میچسبید و فقط قربون صدقم میرفت و میگفت بازم ، بازم ، اخ بازم .متوجه شدم که میخواد ارضا بشه ولی عمدا از ادامه کارم جلوگیری کردم تا حس و حشری بودنش پایین نیاد .
با دستم ساعت روی دیوار و نشونش دادم . ساعت ده و نیم بود و شروع کردم .
یه روزی ما با با رشید و ندا قول و قرار گذاشتیم که یک هفته بریم شمال . وقتی رسیدیم یه خونه دوبلکس خیلی تمیز اجاره کردیم . یکی دو روز اول وقتمون بیشتر برای خرید مایحتاجمون گذشت . شب سوم بعد از شام دور هم نشستیم و ورق بازی میکردیم . دو بطر شراب هم داشتیم و هر چهارتاییمون میخوردیم . حسابی داغ کرده بودیم و صدای خنده هامون تا چند خونه میرفت . تو گفتی که بازیمون اصلا مزه و هیجان نداره , سر یه چیزی بازی کنیم ، ندا گفت راست میگه بخدا ، رشید سر یه چیزی بازی کنیم ؟. رشید گفت من حرفی ندارم ، پویا سر چی ؟ گفتم هر چی تو بگی ! بعد از یک ربع تبادل فکری و مسخره بازی رشید گفت من بگم ، ولی منو کتک نزنید ها . همه گفتیم بگو . گفت پویا با اجازه خانمها اگه موافق باشن سر خود خانمها بازی کنیم . همگی گفتیم یعنی چی ، منظورت چیه ؟ گفت من و ندا یه طرف تو با رویا طرف دیگه ، شرط بین من و توست . هر کی باخت باید تو ماشین بخوابه و هر کی برد اگه دلش خواست میتونه زن بازنده رو امشب تصاحب کنه . اولش هممون سکوت کردیم ولی با نظر خواهی از همدیگه قبول کردیم . بازیمون خیلی جدی شروع شد . رویا پرسید چه بازیی میکردیم گفتم حکم . موقع پخش ورق من حاکم شدم . بعد از یک ساعت جفت شیش مساوی بودیم و دست آخر ندا حاکم بود . در حالی که کیرم از شدت شهوت به بزرگترین سایز خودش رسیده بود و همینطور رویا همه جور ناله شهوتی از ته گلوش در میآمد و بدنبال راهی بود که خودشو ارضا کنه ، گفتم رویا جون کوس خوشگلم حالا تو باید بگی که دوست داری ما ببریم یا دوستامون . انگار متوجه سوالم نشد و تو عالم شهوت خودش دست و پا میزد ، شاید هم متوجه شده بود ولی دلش نمیخواست جواب بده . دوباره سوالمو تکرار کردم و گفتم رویا کجایی ، چرا جواب نمیدی . گفت من چه میدونم .بزن بزن داره میاد . دوباره عمدا شل کردم گفتم بگو نیاد تا جواب بگیرم . گفت پویا چقدر بدی ، دیگه طاقت ندارم بزن تند تند بزن گفتم باشه میزنم ولی جواب سوالمو بده . برش گردوندم و دمرو پاهاشو باز کردم و کیر خیس سفت و شق خودمو به کوسش فشار دادم همون موقع پاهاشو بست و باز هم میگفت فشار بده تند تند بزن فشار بده . گفتم من منتظر هستم تا بگی که دوست داشتی ما ببریم یا اونها . گفت ما ببریم ما ببریم . که با آخرین تلمبه بصورت شدیدی هم من ارضا شدم و هم رویا . چند دقیقه ای نا نداشتم که خودمو از روی رویا کنار بکشم و هر دو با بدنی عرق کرده و بیحال به هم چسبیده بودیم . ساعت و نگاه کردم یک ربع به یازده بود و باید خارج از فانتزیمون همدیگرو میبوسیدیم و تشکر میکردیم . هر دو زیر دوش رفتیم و تنها کاری که میکردیم بوسیدن همدیگه بود . متوجه شدم که این فانتزی که تعریف کردم به هر دو مون حس خاصی داده ولی طبق قرارمون نباید در موردش فکر و یا حرف میزدیم .
ادامه دارد
نوشته: پویا