یک سر و هزار سودا 61

مهین همین جور چشاشو به صورت و چشای من دوخته  منتظر بود .   یه نگاه دیگه ای به شکمش انداختم و حس کردم که بازم می تونم بیشتر از این ها روش نفوذ داشته باشم .. ولی دلم نمیومد که اونو هم مثل راضیه به خودم وابسته کنم . خیلی  سخته سکس با زنای بار دار . مخصوصا در ماههای آخر بار داری . هر چند مهین تقریبا به وسطاش رسیده بود .اگه می خواستم در یه حالتی اونو بکنم که هم به کسش فشار نیاد و هم به بر جستگی قسمت پایین شکمش ضربه نخوره باید خیلی رعایت می کرد م .  با سرعت کمتری اونو می کردم .. شیب گایشی رو از پایین به بالا و در یه حالت ضد شیب قرار می دادم و اگه می خواستم روی یه خط مستقیم اونو بکنم یا به شکمش فشار میومد یا به اون لذت نمی داد . با این حال کیرمو چسبوندم  کسش … یه چند تار مو دور و بر کسش خود نمایی می کرد . احتمالا  نمی تونست خوب دید داشته باشه موهای کسشو بگیره .
 مهین : شهروز .. بذارش تو ی کسسسسسم . من منتظرم … زود باش …
-این جوری تا آخر نمیره ..
-تا هر جا که میره اونو بکن توی کسم . بعدش هر جور که بخوای برات می گردم و یه کاری می کنم که تا آخرشم اونوبفرستی توی کس .
 با این که قسمت بیرونی و ظاهری کس مهین کمی گشاد به نظر می رسید ولی وقتی کیرمو فرو کردم توی کس  تنگی لذت بخشی رو حس کردم که دوست داشتم کیرمو در یه حالت نرم و آروم بکنمش تا ته کس و به همون صورت برش گردونم عقب . همراه با حرکت کیر توی کس کف دستمو  روی شکمش حرکت می دادم . حالت شکم و سفتی اون هوس منو زیاد می کرد .
-خوشت میاد شهروز ; چشات خیلی خوشگل تر میشه وقتی که با هوس به شکمم نگاه می کنی . فکر می کنم کوچولوی منم خیلی خوشش میاد وقتی که تو نازش می کنی .. شکمم داغ میشه …
– شاید شکمت از یه چیز دیگه هم داغ میشه ..
-اون که آره . دلم می خواد با فشار منو بکنی …
-مهین فکر بچه ات هستی ;
-اونم باید به فکر مادرش باشه دیگه . هر چی این مامانش سر حال تر باشه بیشتر بهش می رسه .
دوست داشتم یه جایی از بدن اونو بخورم . ولی راحت ترین جایی رو که می شد خوردو کسشو هم به همون صورت کرد دستش بود . دستشو گرفته انگشتاشو گذاشتم توی دهنم ..  ازش خواستم که انگشتاشو به همون حالت دونه دونه یا دو تا دو تا بذاره تو دهنم تا  با دستام تنشو نوازش کنم . مهینو سرخش کرده بودم . خودم داغ شده بود  .. قبل از این که متوجه شم این منم که در اثر لذت و هوس زیاد آب کیرم توی کس مهین راه افتاده ریزش سریع اونو از کس احساس کردم …کس داغش طوری کیرمو داغ کرد و اشکشو در آورد که اصلا نفهمیدم چه جوری گولش زد … ولی من اون کیرو از توی کسش بیرون نکشیدم . ممکن بود در اون حالت سخت باشه دوباره اونو کردن . ریموت کنترلو گرفت توی دستش و سی دی رو روشن کرد …آهنگ هایی از یه خواننده زن ترکی روگذاشته بود .. نه تند بود و نه کند . فقط با این ترانه ها احساس آرامش می کرد .. لباشو گاز می گرفت به چشاش فشار می آورد . می خواست حس قشنگ سراسر  هوس آلودشو نشون بده .
 -شهروز عزیزم خسته شدی ; می دونم این جوری واست یکنواخت شده ..
خواست از جاش پا شه و قمبل کنه که ازش خواستم فعلا در همین حالت بمونه .. تازه داشتم از میک زدن انگشتاش اوج می گرفتم . وقتی می دیدم چه جوری با عشق و با تمام حس درونش خودشو تسلیم من کرده آروم می شدم . کیرم بازم احساس لذت می کرد . سردردم کاملا رفع شده بود .   اون لحظه سایه غمها ازم دور شده بود . فقط به این فکر می کردم که تا می تونم از مهین لذت ببرم و بهش حال بدم . دختر ملوک که از مامانش خیلی خوشگل تر بود و خیلی  هم ناز تر از خواهر بزرگترش .
-شهروز بذار خودمو جلو تر بکشم . پا هامو بذارم رو زمین  ..
 -نه عزیزم این جوری پاهات رو باید بذاری رو زمین دردت می گبیره ..
-نه خیلی بهتره ..
-باشه .. حرف حرف توست مهین ..
راست می گفت مهین . اگه این جوری پاهاش درد نمی گرفت خیلی راحت تر می تونستم اونو ردیفش کنم . بهش پیشنهاد دادم که پاهاشو بندازه رو شونه هام  و یه خورده کمرشو بالا تر بیارم . این طور دیگه پاهاش درد نمی گرفت .. ولی کمرشو نمی دونستم .  واقعا حال کردن یک زن بار دار واسه خودش مکافاتیه . ولی  یه حالی به  مهین دادم که اون ول کنم نبود ..
 -مهین مهین .چته خانومی ;
انگشتاشو لای سینه هام فرو کرده بود و لی من خودمو همین جور رو به جلو می کشیدم . حس کردم به بچه فشار میاد ولی اون چیزی نمی گفت …
-آههههههه شهروز شهروز  .. ولم نمی کنه .. ولم نمی کنه … آتیش داره میاد بیرون.  داره میاد بیرون ..
حس کردم یکسره در حال ار گاسم شدنه .. شاید این حس برای اون و فشارش خوب نبود ولی التماس می کرد که ولش نکنم .. 
-شهروز ولم نکن .. ادامه بده .. ولم نکن که عصبی میشم .. … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا