یک ملاقات گرایندری!
روی تخت دراز کشیده بودم و زل زده بودم به تَرَک سقف بالای سرم. اواخر شهریور ماه بود و تازه داشت هوا سرد میشد. لای پنجره باز بود و صدای پسربچههایی که داشتند توی کوچه بازی میکردند همهجا رو پر کرده بود. سرم رو برگردوندم و از لای پنجره نگاهشون کردم. چندتا پسربچه داشتند فوتبال بازی میکردند و فریاد میزدند. پشت سرشون روی پلههای یه خونه، دوتا پسربچه نشسته بودند و خیلی شیطنتآمیز باهم صحبت میکردند و زیرچشمی بقیه رو زیر نظر داشتند. توجهم جلب شد و خوب که دقت کردم دیدم دارند یواشکی از روی شلوار به کیر همدیگه دست میزنند. دیدن همین صحنه کافی بود تا پرت بشم به دوران بچگی خودم و بازیهای جنسیای که با بقیه بچهها میکردم. هنوز احساس اولین باری که دوستم کیرم رو توی دهنش گذاشت برام زنده بود. چند ثانیه نشده از دهنش درش آورده بود و میگفت دیگه نمیتونه و من التماسش میکردم که فقط یه بار دیگه کیرم رو بذاره توی دهنش. این بچهها هم دور از چشم بزرگترها همین کارها رو میکردند؟ فکر کردن به اون دوران باعث شد کیرم راست بشه. چشمام رو بستم و سعی کردم خاطرات رو مرور کنم. عجیبه که اون زمان، توی بیست سالگی، خاطرات جنسی قبل از بلوغم اینقدر انجمن کیر تو کس جلوه میکرد. ناخودآگاه دستم رو گذاشتم روی کیرم و از روی شلوار میمالیدمش. که یک دفعه یک صدا پرتم کرد به این دنیا. صدای اپ دوستیابی «گرایندر» بود! پیام داشتم. حین لعن و نفرین کردن خودم که چرا گوشیم رو سایلنت نکردم، اپ رو باز کردم و اولین پیامش رو دیدم: «سلام! دوست دارید باهم آشنا بشیم؟»
پوست گندمی، موهای مشکی مجعدی که از پشت بسته شده بود، ته ریش مشکی نه چندان پرپشت، لبخندی شیرین و چشمهای به نظر سیاهی که به من زل زده بودند. برام چهرهٔ دلنشینی داشت. خیلی دلنشین. از اونهایی که اگه توی خیابون میدیدمش از استرس زیاد مثل احمقها رفتار میکردم. اطلاعات پروفایلش رو نگاه کردم. اسم: فرید سن: ۳۱. و همین. هیچچیز دیگهای ننوشته بود.
توی اپهای دوستیابی گیها رسم هست که به سرعت میرن سراغ اصل مطلب. عکس از صورت و بدن و کیرشون میفرستند و پوزیشنشون رو بهم میگن. چتها معمولا خیلی طولانی نمیشه.
من نوشتم «سلام. چرا که نه» و یک سری مکالمات روتین بینمون رد و بدل شد. اما من شرم داشتم در مورد سکس صحبت کنم و اون هم چیزی نمیگفت. اینکه ۱۱ سال اختلاف سنی داشتیم هم مزید بر علت بود. سعی میکردم خودم رو خیلی بچه و ناپخته جلوه ندم و فرید هم اصلا مثل یه بچه با من صحبت نمیکرد. بحث کشیده شد به زندگیهامون و من از دانشجویی و کارم براش گفتم و اینجا بود که گفت فقط یک هفتهٔ دیگه ایرانه و داره برمیگرده ایتالیا. توی میلان نشانهشناسی میخوند. خورد توی ذوقم. شانسم رو نفرین کردم. بعد توی تلگرام صحبت کردیم. و من همچنان شرم داشتم که درباره سکس صحبت کنم. از هر دری سخنی گفتیم. در مورد کتابهایی که میخونیم، فیلمهای مورد علاقمون، پذیرش دانشگاه و مهاجرت و… ولی سکس نه.
بعد از دو ساعت چت کردن پرسید که دوست دارم که همدیگر رو ملاقات کنیم؟ و من پیشنهاد دادم که بریم یه تئاتر ببینیم و بعدش بریم کافه صحبت کنیم. استقبال کرد و قرار شد برای روز بعد من بلیطها رو تهیه کنم.
همون روز بلیط خریدم و دل توی دلم نبود که ببینمش. ترجیح میدادم که به رفتنش فکر نکنم. و این احساس خیلی عجیبی بود چون ما اصلا هیچ حرف اروتیکی نزده بودیم. من فقط یک عکس ازش دیده بودم. (دلم میخواست عکسهای بیشتری میدیدم ولی تلگرامش عکس نداشت و تلگرام من شصتتا عکس داشت. فکر کردم چقدر بچهام!) استرس این رو هم داشتم که نکنه تئاتر خوب نباشه یا اینکه با چرت و پرت گفتن ملولش کنم. اختلاف سنیمون خیلی برام پررنگ بود و از اونجا که مثل اغلب افراد بزرگسال، با لودگی رفتار نکرده بود، ناخودآگاه براش احترام زیادی قائل بودم.
صبح روز بعد بهم پیام داد و باز صحبت کردیم. بیشتر از خودش گفت و عکسی از تجربهٔ موجسواریش برام فرستاد. خدای من! چقدر زیبا بود! با یک شلوارک هاوایی و بالا تنهٔ برهنه کنار ساحل ایستاده بود. موهاش رو از پشت بسته بود. بدن لاغری داشت و موهای پا و سینهش رو اصلاح نکرده بود. موهای بدنش جذابیت بدنش رو چندبرابر کرده بود. دستهاش توی جیبش بود و به دوربین لبخند میزد. ترقوههاش توی عکس خودنمایی میکرد. دلم میخواست ازش تعریف کنم ولی خجالت کشیدم که از بدنش تعریف کنم. برای همین از تجربش پرسیدم و در جواب یه وویس فرستاد. صدای دلنشینی داشت که بینهایت به اون چهره و بدن میومد. کمی گرفته و کمی خشدار. اما متین و سرشار از آرامش.
با شنیدن صداش فکر کردم که من واقعا میخوام با این پسر معاشقه داشته باشم. نقشهای به ذهنم اومد. یه کم بعد بهش پیام دادم که اجرای تئاتر امروز کنسل شده و اگه بخواد میتونیم صرفاً بریم کافه. یا اگه دوست داره میتونه بیاد خونهٔ من! طعمه رو انداختم و خداخدا میکردم که کارگر بیفته.
نقشهم جواب داد! گفت خونه بهتره و اگه دوست داشتیم آخرش با ماشین میریم دوری میزنیم.
آدرس دادم بهش. همخونم رو فرستادم خونه دوستش. و خونه رو مرتب کردم. این فکر که فرید از طبقهٔ اجتماعی متفاوتی هست (اون طور که از حرفهاش فهمیده بودم) و ممکنه خونهٔ من معذبش کنه روی اعصابم بود. ساعت ۶ قرار بود برسه فکر کنم. مطمئن نبودم که اون شب به سکس ختم بشه ولی باید جانب احتیاط رو رعایت میکردم. دوش مقعدی انجام دادم. حموم رفتم، شیو کردم. مسواک زدم، قرص نعنا خوردم و ادکلن زدم. لباس زیر نو پوشیدم و بعد از کلی فکر، آخر سر تصمیم گرفتم شلوارک سرمهای، یه هودی گشاد اورسایز سفید و جوراب سفید بپوشم. تمام این مدت از فکرش، کیرم راست میشد. فکر کردم من اصلا نمیدونم که باتم هست یا تاپ یا ورس. اینکه نمیدونستم چی قراره پیش بیاد اذیتم میکرد. حدسم این بود که تاپ باشه.
حدود ساعت ۶ به تلفنم زنگ زد که یعنی جلوی درم. در رو باز کردم و اومد بالا. یه پیرهن سفید تنش بود که روش اورکت مشکی پوشیده بود. شلوار و پوتین مشکی هم پاش بود. دکمههای بالایی پیرهنش باز بود و بالای سینهش دیده میشد. با یه جعبه شکلات توی دستش جلوی درب واحد ظاهر شد. چقدر جذاب بود. دلم میخواست اون لحظه جهان متوقف بشه و من یک دل سیر نگاهش کنم و بعد از اون صحبت کنیم. مثل همیشه دستوپام رو گم کردم. همقد و همجثه بودیم تقریبا. سلام داد. صداش گرم و آمیخته با محبت بود. شکلات رو گرفتم و کفشش رو درآورد و اومد داخل. شکلات رو گذاشتم روی میز و وقتی درب رو بست من آغوشم رو باز کردم که بغلش کنم ولی اون دستش رو آورد جلو که دست بده و من خجالت کشیدم.
-اوه! ببخشید!
و دستام رو آوردم پایین. ولی اون گفت: «من معذرت میخوام.» و بغلم کرد. دستش رو گذاشت پس سرم و سرم رو گذاشت روی شونهش. و محکم بغلم کرد.
تموم که شد ناخودآگاه گفتم: «ببخشید که وضعیت خونه بَده. خونه دانشجوییه دیگه». خندید و بهم اطمینان داد که همه چیز خوبه و نباید نگران باشم و عذرخواهی کرد که مزاحمم شده.
یک راست راهنماییش کردم به اتاقخوابم چون کل وسایل پذیرایی رو اونجا چیده بودم. (بعداً فکر کردم که چقدر احمقانه!)
کتش رو آویزون کردم و روی صندلی نشست. منم روی تخت نشستم. آه که چقدر برام جذاب بود. چقدر سعی میکردم ناشیانه بهش زل نزنم. همین موقع این فکر توی ذهنم بود که نکنه از من خوشش نیومده باشه. و داشتم خودخوری میکردم.
کل اتاق من با کتابها پر شده بود. به بعضیهاش اشاره میکرد و نظرش یا خاطرهای دربارشون میگفت. وقتی فهمیدم فلوبر نویسنده مورد علاقش هست زبونم باز شد و اعتماد بهنفس پیدا کردم. کلی در مورد فلوبر، آثارش و زندگیش براش گفتم و غرق صحبت شدم. و فرید با اشتیاق نگاهم میکرد. لبخند میزد و سوال میپرسید.
وسطاش اجازه گرفت سیگار بکشه و من سعی میکردم وسط صحبتهام حواسم به حالت دستاش حین سیگار کشیدن پرت نشه. واقعا فکر میکردم این پسر تجلی یکی از خدایان رومه. چرا اینقدر جذاب بود؟ ممکنه چنین آدم غیرزمینیای از من خوشش اومده باشه؟
وسط صحبت ازش پرسیدم که آیا میخواد شلوارش رو عوض کنه. چون به نظر با شلوارش راحت نبود. قبول کرد. بهش یک شلوارک و تیشرت دادم و دیدم ای بابا! فرید انگار از من هم خجالتیتره. به بهونهای رفتم توی آشپزخونه و وقتی برگشتم لباسش رو عوض کرده بود و نشسته بود روی تخت. کنارش نشستم و ادامه دادم. حالا دستهام رو میگرفت و گاهی بازوهام رو لمس میکرد. آخرش با حالت بچهگانهای بهش گفتم: «دهنم خشک شد!» لبخند زد و پیشونیم رو بوسید: «پسر تو چقدر شیرینی!»
احتمالا از خجالت سرخ شده بودم. سرم رو انداختم پایین و لبخند زدم. هنوز آخیش رو توی دلم نگفته بودم که دوباره پیشمونیم رو بوسید. سرم رو آوردم بالا و من هم گونهش رو بوسیدم. لبخند زد. با چشمهاش لبخند میزد. جرأت به خرج دادم و گونهش رو کوچیک کوچیک بوسیدم تا به لبش نزدیک شدم. سرم رو آوردم عقب و با چشم تایید گرفتم ازش و لباش رو بوسیدم. لبم خشک شده بود و لب فرید هم خشک بود. خندمون گرفت. زبون کشید دور لبش و بعد لبهای من رو با زبون خیس کردم.
+بهتر شد!
و بعد من رو بوسید. زبونش رو وارد دهنم کرد. طعم گس دهنش(به خاطر سیگار) برانگیختهترم میکرد. کیرم هم راست شده بود. سعی داشتم پنهانش کنم. سرم رو گرفته بود و فشار میداد به سمت خودش و منم دستم روی سرش بود و با لالهٔ گوشش بازی میکردم.
شاید چند دقیقه همدیگر رو بوسیدیم. وقتی چشمم رو باز کردم ناخودآگاه گفتم «آخیییش!»
لبخند زد: «دیگه بوسیدمت… حالا دیگه اینقدر به من نگو شما!»
تازه متوجه شدم که تمام مدت بهش میگفتم «شما». از شب قبل تا اون زمان! (تا آخر شب هربار بهش میگفتم شما به شوخی میگفت شما عمته!)
گفتم «چشم». و باز همدیگر رو بوسیدیم.
+میخوای دراز بکشیم؟
-اوهوم!
هودیم رو درآوردم. زیرش رکابی داشتم. گفتم گرمم شد.
خوابیدیم رو تخت و همدیگر رو نوازش میکردیم و میبوسیدیم.
-شما که از من هم خجالتترید!
+شما عمته!
خندیدم.
-کاش خجالت یه دکمه داشت که میشد خاموشش کرد.
+ولی خجالتکشیدن تو خیلی جذابه!
-فتیش خجالتکشیدن دارید؟ (خندیدم)
+نمیدونم… ولی معصومانهست.
-زیادش خوب نیست.
+چطور؟
-مثلا من الان دلم میخواد تیشرتتون رو در بیارم ولی خجالت نمیذاره.
خندید.
+درمیاریم به موقعش.
به کنار، بغل هم خوابیده بودیم. دستش رو گذاشت روی کمرم و من رو کشید سمت خودش طوری که کیرم رو میتونست با رون پاش حس کنه.
+آخ… ای جااانم!
خجالت کشیدم. ناخودآگاه گفتم «ببخشید»
+دیوونه.
دستم رو گرفت و از روی شلوارک گذاشت روی کیرش و چشمک زد.
+مال منم داره میترکه!
بزرگ بود. خیلی بزرگ بود. کیر من بزرگ نیست. شاید متوسط باشه. ولی کیر فرید بزرگترین کیری بود که تا اون موقع از نزدیک دیده بودم. کیرش رو تکون داد و من خندم گرفت.
-چقدر بزرگه…!
+آره یه کم…(خندید)
و بوسیدم. و بوسیدمش.
طوری حالت بدنش رو تغییر داد که کیرهامون بهم میخورد. من واقعا حشری بودم. ولی شهوت تنها حسی نبود که اون لحظه داشتم.
جرأت به خرج دادم و یهو به پشت خوابوندمش و روی کیرش نشستم. همونطوری بلند شد و نشست و بوسیدم. رکابیم رو درآورد و من هم تیشرتش رو درآوردم.
+اینم از تیشرت که نگرانش بودی.
خندیدم. دراز کشید و من روش نشسته بودم.
+ببخشید من سینه و پام به کم مو داره.
-چرا ببخشید؟ خیلی جذابه که! من واسم بامو یا بدون مو فرقی نداره. ولی موهای بدن شما به شکل مخصوصی جذابه!
+شما عمته!
بوسیدمش. موهای بدنش واقعا جذاب بود.
احساس کردم دلش نمیخواد که کنترل سکس فقط دست یه نفرمون باشه. شروع به خوردن گردنش کردم. لیس میزدم. میک میزدم و گهگاه صورتش رو نگاه میکردم.
آه میکشید. صداش انجمن کیر تو کستر شده بود. کیرم به کیرش چسبیده بود و این حشریترم میکرد. بوی بدنش بینظیر بود. آروم اومدم پایینتر. زبونم رو کشیدم رو سینش. نوک یه سینش رو لیس زدم.
+آآآه.
بدنش لرزش داشت. شروع کردم به خوردن سینهش. میلرزید. سرشار از لذت میشد. سینههاش خیلی حساس بودند. با دست سعی میکرد سرم رو از سینش جدا کنه ولی حالتی داشت که انگار واقعا نمیخواست خوردن سینههاش رو تموم کنم. این بود که دستهاش رو گرفتم و محکم کنارش نگه داشتم. مطمئن نبودم که کار درستی کردم ولی وقتی نگاهش کردم لبخند زد و گفت: «ای جانم»
دوباره سینههاش رو خوردم و بلندتر آه میکشید. صدای آه کشیدنش و برخورد کیرش به شکمم باز هم بیشتر حشریم کرد. از اینکه داشت لذت میبرد، لذت میبردم. نوک سینش رو آروم گاز میگرفتم و هربار صداش بالاتر میرفت.
آآی… جانم… آخ… فدات بشم… ای جانم…
بعد بوسیدمش. یه کوچولو عرق کرده بود. و چشماش خمار شده بود. تندتند نفس میکشید و من از نتیجه کارم راضی بودم. شروع کردم به بوسیدن سینش. کوچولو کوچولو رفتم روی سرشونه و بازوش. زبون میکشیدم و میبوسیدم. رسیدم به ساعدش و بعد دستش. دستش رو بوسیدم و انگشتش رو گذاشتم توی دهنم. آه کشید و انگشتش رو توی دهنم میچرخوند.
+چقدر تو خوبی!
دوباره همین کار رو با دست دیگش تکرار کردم. و این بار ناخوداگاه جذب زیربغلش شدم. زیربغلش رو بوسیدم و لیس زدم. فهمیدم تحریکپذیریش بالاست. بلند آه میکشید.
وقتی نگاهش کردم پرسید: خوشت میاد؟
شما دوست ندارید؟
+شما که عمته… آره خوشم میاد ولی…
نذاشتم جملش رو تموم کنه و دوباره زیربغلش رو لیسیدم. هیچ وقت کسی زیربغلم رو نخورده بود و نمیدونستم الان چه احساسی داره.
ولی شقی کیرش و صدای آهش نشان از این داشت که احساس بدی نیست.
اعتماد به نفس پیدا کرده بودم.
دوباره سینههاش رو لیسیدم و آروم اومدم روی شکمش. مشخص شد که روی شکمش حساسه و نمیتونه حس قلقلکش رو تحمل منه. این بود که گذشتم و رفتم سراغ کیرش.
از روی شلوارک گازش زدم و معلوم بود خجالت کشیده.
-اجازه دارم؟
چشمک زد. شلوارکش رو درآوردم. یه شورت خاکستری اسلیپ پاش بود. پیشآب از کیرش خارج شده بود و یه بخش شورتش خیس شده بود.
آروم کیرش رو از روی شورت بوسیدم. صورتم رو چسبونم بهش و بوش کردم. تخمهاش رو از روی شورتش بوسیدم. و بعد سعی کردم با دندون کش شورت رو بگیرم و درش بیارم. فکر احمقانهای بود. سریع دستام رو به کمک دهنم اوردم و شورتش رو درآوردم. نگاهش که کردم دیدم صورتش رو با دستاش مثلا شطرنجی کرده. با لحن بامزهگونه گفت: «ببخشید!»
-چقدر جذابید! (تا آخر اون شب این شماشما کردن و صیغهی جمع به کار بردن از سر من نیفتاد. هنوز گاهی که یادش میفتم خودم رو لعنت میکنم)
شورتش رو بو کردم.
+دیوووونه.
موهای اطراف کیرش اصلاح شده بود ولی تراشیده نشده بود. کیر بزرگ و کلفتی داشت.( اون لحظه یه ذره از تصور سایز کوچکتر کیر خودم خجالت کشیدم.) کیرش حالتی خمیده رو به پایین داشت که برای من جذاب بود. کیرش رو بو کردم. کوچیک کوچیک بوسیدم. فرید متکا رو تا کرد گذاشت زیر سرش که من رو حین ساک زدن ببینه. و من حین خوردن کیرش زیر چشمی نگاه صورت انجمن کیر تو کسش میکردم.
آروم کیرش رو گذاشتم توی دهنم. و آهسته آهسته بیشتر بردمش داخل. تا نزدیک حلقم که رسید چشمام رو باز کردم و دیدم باز چند سانت باقی مونده. واقعا نمیتونستم جلوتر برم. ولی داشتم تلاش میکردم.
+خودت رو اذیت نکن.
این رو که گفت انگیزم بیشتر شد و بیشتر فشار دادم ولی سرفهم گرفت. و کیرش رو درآوردم. خندیدم و با حالت نگران پرسید خوبی؟
دوباره گذاشتمش توی دهنم ولی این بار تا حلقم که میرسید برمیگشتم. و آروم عقب جلو میکردم. خیالش که از وضعیت من راحت شد انگار تازه به خودش اجازه داد که از خورده شدن کیرش لذت ببره و کمکم آهش بلند شد. قربون صدقهم میرفت و با موهام بازی میکرد.
کمکم سرعتم رو افزایش دادم و تند تند براش ساک زدم. روی کیرش تف میکردم و معلوم بود از این کار خوشش میاد. هر یک دقیقه یک بار سعی میکردم تا جایی که میتونم کیرش رو توی دهنم بکنم و نگه دارم. خودم پسر بودم و میدونستم که چه احساس فوقالعادهایه. میخواستم حتما با من تجربش کنه. کمکم انگار که حلقم عادت کرده باشه تونستم کل کیرش رو توی دهنم جا کنم و نگه دارم. صورتم میخورد به شکمش. لرزش از سر لذت پاهاش رو احساس میکردم. و بعد رفتم سراغ خایههاش.
شروع کردم به لیسیدنشون و براش با دست جق میزدم.
تخمهاش رو میک میزدم. میذاشتم توی دهنم و با زبون باهاش بازی میکردم. حواسم بود که یه وقت اذیت نشه یا دردش نیاد.
گفتم بشینه لبه تخت و نشستم جلوش و دوباره براش ساک زدم. این دفعه خودش سرم رو میگرفت. وقتی کیرش رو تا ته میکردم توی دهنم خودش دو دستی سرم رو به سمت شکمش فشار میداد و نگه میداشت. گاهی هم میبوسیدم و من بهش فهموندم که دوست دارم توی دهنم تف کنه. این کار رو میکرد و من باز براش ساک میزدم.
بلندم کردم. روی تخت نشسته بود و من جلوش وایساده بودم. شورت و شلوارکمو باهم کشید پایین. از بالا کیر خودم و کیر اون رو میدیدم و مال من به شکل واضحی از مال اون کوچیکتر بود. نمیدونم چرا احساس کردم که باید عذرخواهی کنم.
-ببخشید!
+چرا؟!
-هیچی!
یهو کیرم رو تا ته کرد توی دهنش و نگه داشت. بعد آروم آروم سرش رو میآورد عقب و با زبونم کیرم رو تندتند لیس میزد. حس فوقالعادهای بود. ناخودآگاه آه بلندی کشیدم. کیرم رو از دهنش درآورد بیرون و حین اینکه داشت با دستش برام جق میزد نگاهم کرد و خندید.
+جااااانم…
و بعد شروع کرد تند تند ساک زدن. حین ساکزدن گاهی باسنم رو فشار میداد. و کمکم من شروع کردم به تلنبه زدن توی دهنش.
بلند شد. و شروع کرد به بوسیدنم. کیرهامون بهم میخورد. گفت: «منو میکنی؟»
بازم همون احساس خجالت سراغم اومد و سرخ شدم.
-پوزتون ورستایله؟
+ورس تاپم. ولی میخوام تو منو بکنی. پوزیشن تو چیه؟
-من توی هر پوزیشنی راحتم.
+دوست داری منو بکنی؟
-معلومه!
+جون… پس تو اول منو بکن… (بوسیدم)… تنقیه کردم قبل از اومدن. (چشمک زد!) فقط آروم… خیلی وقته بات نبودم. (خندید)
چهار دست و پا رو تخت وایساد. باسن گرد و جذابی داشت. اولش یه کم دستپاچه شدم. راستش ته ذهنم چون فرید ازم بزرگتر بود فکر میکردم اگه سکسی رخ بده من باتم هستم. ولی باسن و سوراخش رو که دیدم همه چیز از یادم رفت. نشستم و سوراخش رو آروم لیسیدم. حسابی جمع شده بود. از روی کیسهٔ تخمهاش زبون میکشیدم و تا سوراخش میرفتم. با دست هم براش آروم آروم جق میزدم. آه و نالههاش بهم قوت قلب میداد. روی سوراخش متمرکز شدم و لیسیدمش. یه کم باز میشد و اجازه میداد کمی زبونم بره داخل. باسنش رو به عقب فشار میداد و این حشریترم میکرد. بعد آروم انگشت وسطم رو کردم داخل. نالهش به هوا رفت.
+آاااااخ… جانم… عالیه…
و من آروم آروم انگشتم رو عقب جلو میکردم که جا باز کنه. لوبریکانت رو از زیر تخت آوردم و کمی ریختم روی سوراخش. بعد کمکم دو انگشتم رو بردم داخل. صدای نالههاش خیلی بیشتر شده بود. داشتم براش جق میزدم که نفسنفسزنان گفت جق نزنم براش چون میترسه یهو ارضا بشه.
حسابی با سوراخش بازی کردم و نسبتاً باز شد.
+کاندوم توی جیبم دارم.
-نه نه… خودم دارم.
از زیر تخت کاندوم رو درآوردم و کشیدم روی کیرم. کیرم رو گذاشتم لب سوراخش.
-اگه دردتون اومد لطفا بهم بگید.
و سرش رو آروم کردم داخل. سینهش رو داده بود پایین و به اصطلاح قمبل کرده بود. پیچ و خم بدنش دیوانهکننده بود. نگران بودم نکنه یه وقت زود ارضا بشم.
بیشتر فشار دادم و آهش بلندتر شد.
+منو بکن… آره…
آهسته آهسته تا ته کیرم رو کردم توی کونش. بدنم که به باسنش برخورد کرد اومد بالا و صاف وایساد و سرش رو کج کرد و من لباش رو بوسیدم.
-خوبه؟
+عالیه؟
-درد ندارید؟
+نه عزیزم
اروم عقبکشیدم کیرم رو و دوباره کردم داخل. حین اینکه داشتم میکردمش صدای نالههاش توی گوشم بود. چقدر صداش شیرین بود.
سرعتم رو بیشتر کردم. فهمیدم که از صدای برخورد بدنم به باسنش خوشش میاد. برای همین محکمتر میکردمش. خودش هم محکمتر میخواست.
+آره… همینه… محکمتر… جانم.
برشگردوندم و به پشت خوابوندمش. و دوباره سریع کیرم رو کردم داخل. و تند تند تلنبه زدم. کیرش رو گرفتم توی دستم ولی یادم اومد گفت جق نزنم.
+اشکالی نداره… جق بزن اگه دوست داری.
کیرش رو گرفتم توی دستم. داشت میترکید. بزرگ، کلفت و سنگین! پاهاش رو باز کرده بود و من حین کردن براش جق میزدم. دستاش رو گذاشته بود زیر سرش و نگاهم میکرد و آه میکشید. سوراخش باز شده بود و از چهرش لذتی که میبرد معلوم بود. سرعت رو کم و زیاد میکردم. کیرم رو میآوردم بیرون و دوباره میکردم داخل. حالت پاهاش بینهایت جذاب بود. یه پاش رو گرفتم و بوسیدم. بعد گذاشتم توی دهنم. چشماش برق زد. فهمیدم خوشش میاد. شست پاش رو خوردم. و انگشتاش رو یکییکی لیس میزدم. فوتفتیش نبودم ولی باید میدیدید که چه لذتی داره میبره. دیدن لذت بردنش خودش بهترین لذت بود. روی پاش و کف پاش زبون میکشیدم. آروم کیرم رو توی کونش عقب و جلو میکردم و براش جق میزدم. کیرش رو ول کردم و روی کردن و لیسیدن متمرکز شدم. حین خوردن انگشت شستش دیدم بدنش شروع به لرزیدن شدید کرد. و یهو ارضا شد. آبش جوری پاشید روی سینه و شکمش که من شوکه شدم یه لحظه. و صداش حین ارضا شدن… محشر بود. کیرم رو کشیدم بیرون. پاهاش رو گذاشتم پایین و دراز کشید، طوری که پاش از زانو از تخت آویزون بود.
+ببخشید که ارضا شدم…فکر نمیکردم ارضا بشم.
-ببخشید برای چی؟… محشر بود!
مشخص بود که تخلیه انرژی شده. میخواست ادامه بده ولی ازش خواستم فقط دراز بکشه. پسرها بعد از ارضا شدن معمولا تا چند دقیقه ریکاوریشون طول میکشه.
کیرش رو گذاشتم توی دهنم و فشارش دادم تا قطرات آخر آبش خارج بشه. بعد روی شکم و سینهش زبون کشیدم و قطرات منی رو خوردم. قبلا امتحان کرده بودم و متنفر بودم از این کار. حالا بدون اینکه ازم بخوان خودم داشتم این کار رو میکردم و عاشقش بودم! وقتی دید دارم منیش رو میخورم گفت ببوسمش. و من این کار رو کردم. منی روی لباش تف میکردم و همدیگر رو میبوسیدیم.
+به عکسات نمیمومد اینطوری باشی! (با شیطنت خندید)
-چطوری؟!
+نمیدونم… نمیتونم توصیف کنم. ولی خیلی خوبی.
خوشحال بودم. کنارش دراز کشیدم و دستم رو گذاشتم زیر سرش و نوازشش کردم. این لحظات شاید از بهترین لحظات زندگیم بود. با اینکه ارضا نشده بودم ولی آروم بودم.
توی بغلم خوابش برد. کیرم خوابید و به فکر بعدش نبودم. یک ربع توی بغلم خواب بود و من میبوسیدمش آروم و نوازشش میکردم.
بعد از یک ربع بیدار شد. توی بغلم بدنم رو نوازش میکرد. و آروم نوک سینهم رو لیس میزد. کیرم رو گرفت توی دستش و باهاش بازی میکرد. کیرم راست شد. پایین رو نگاه کردم دیدم کیر خودش هم راست شده.
از توی بغلم اومد بیرون و روی شکمم نشست.
+خوبی؟
خندیدم. خندید. لبهام رو بوسید. و روی سینم نشست. کیرش رو گذاشت روی صورتم و آروم به صورت ضربه میزد. میخندید و منم خندم گرفته بود. کیرش رو مالید به لبهام. کمرش رو گرفتم و بهش فهموندم که میخوام کیرش رو بذاره توی دهنم. بالش گذاشتم زیر سرم و فرید کیرش رو گذاشت توی دهنم. بهش اشاره کردم که توی دهنم تلنبه بزنه. آروم آروم تا نصف کیرش توی دهنم تلنبه میزد. گاهی دستم رو روی باسنش فشار میدادم تا کیرش تا ته بره توی دهنم و نگهش میداشتم. سرفهم میگرفت. کیرش رو میکشید بیرون و میپرسید خوبم یا نه. بعد میبوسیدم و دوباره کیرش رو تا ته میکرد توی دهنم.
بعد تخماش رو گذاشت توی دهنم و من خایههاش رو میلیسیدم و خودش جق میزد.
خوابید روم دوباره. کیرش رو گذاشت لای پاهام و تلنبه میزد.
من حسابی حشری شده بودم. تخمهام داشت میترکید. دلم میخواست زودتر ارضا بشم.
فرید میبوسیدم و قربون صدقهم میرفت. کیرش بین پاهام داغ بود و حین عقب جلو شدن به خاطر تماس کیرم با بدنش، تحریک میشدم.
فشار شهوت زیادی روم بود. گفتم: «منو بکنید!» (خدای من هنوزم که یاد استفاده از صیغههای جمع میافتم یه جوری میشم!)
خندید.
+میترسم اذیت بشی.
-نمیشم!
+چرا ممکنه آسیب ببینی.
-نه اول سوراخم رو آماده میکنیم و بعد…
آخرین بار کی باتم بودی؟
-مممم… ۶ ماه پیش فکر کنم.
با تردید داشت نگاهم میکرد و دودل بود. در همون حین داشت کیرش رو لای پاهام عقب و جلو میکرد.
+من با لاپایی هم اوکیام. به خاطر من که نمیگی؟
-نه واقعا خودم دوست دارم.
+مطمئن؟
+با حالت التماس گونهای گفتم: «لطفا!»
بوسیدم. شروع کرد به خوردن گردنم. اون موقع خیلی بیشتر از حالا روی گردنم حساس بودم. فرید که انگار بعد از ارضای اولش خجالتش ریخته بود خیلی بیپرواتر گردنم رو میخورد.
+اگه کبود بشه؟
-من همین الانشم گردن و ترقوه شما رو کبود کردم! (به گردنش اشاره کردم که قرمز شدن بود)
خندید!
گردنم رو محکم میخورد. دستام رو گرفته بود و کنار سرم و با ولع لیسم میزد. و گهگاه میومد بالا و لبهام رو میبوسید یا توی دهن تف میکرد.
وقتی رفت سراغ سینههام من نگران بودم که ارضا بشم! سینههام حساسترین جای بدنم بود. شروع به خوردن که کرد متوجه شد. چون لرز به تمام بدنم میافتاد و ناخودآگاه دست و پا میزدم. (کاش هنوز هم بدنم حساسیت چهار سال پیش رو داشت!)
زیرش دستوپا میزدم و اون حالا داشت زور بازوش رو به رخ میکشید. بعد از یک دقیقه با دستها و پاهاش من رو کاملا تحت کنترل داشت و سینههام رو طوری میخورد که درد گرفته بود. عجب لذتی داشت.
حسابی که از نفس افتادم. دوباره اومد روم خوابید و کیرش رو گذاشت لای پاهام.
+خوبی؟
-آ…ره!
+خیلی دوستداشتنی هستی!
-شما هم همینطور.
+شما عمته!
خندیدیم.
پیشمونیم رو بوسید.
+مطمئنی که میخوای بکنمت؟
-(با لبخند شیطنتآمیز روی لبم) اوهوم… اوهوم!
+اگه درد داشتی بهم میگی؟
-حتما.
دوباره بوسیدم. بلند شد. پاهام رو داد بالا. بهم پوزیشن مد نظرش رو گفت. اینطوری که من لبهٔ تخت روی سرم قرار بگیرم و فرید بدنم رو بگیره بالا و سرپا وایسه. اون کیرش رو بذاره توی دهن من و خودش سوراخم رو بخوره. پوزیشن سخت ولی جالبی بود. بعد از دو بار تلاش تونستیم انجامش بدیم. من برعکس، روی سرم قرار داشتم و کیرش توی دهنم بود. و از بالا پاهام رو باز کرده بودم و فرید سوراخم رو میخورد.
چون پوزیشن سختی بود لذت انجمن کیر تو کس چندانی نداشت ولی جالب بود. بعد گفت چهاردست و پا وایسم روی تخت. شروع کرد به خوردن سوراخم. و چقدر ماهر بود. برخورد تهریشش با لپهای باسنم هم حس قلقک جالبی داشت. گاهی هم تخمام رو میخورد. بعد با انگشتاش به سوراخم ضربه میزد.
+جوووونم پسر!
یه انگشتش رو کرد داخل. راحت رفت تو.
-آااه.
+جوون.
انگشت دوم رو کرد تو.
+خوبه؟
-آااره
+میخوای بکنمت؟
-آره… لطفاً!
انگشت سوم رو هم کرد تو.
-عجب کونی داری!
خندیدم.
-کاندومها کجاست؟
بهش نشون دادم. یکی رو باز کرد و کشید روی کیرش ولی کوچیک بود براش. رفت از توی جیب خودش کاندوم آورد و کشید روی کیرش.
-اگه درد داشتی بهم میگی؟
+آره
-چه پوزیشنی راحتتری؟
+هر پوزیشنی که شما راحتید!
خندید. گفت برای شروع به شکم بخوابم و یه پام رو به سمت شکمم خم کنم. لوبریکانت زد و آروم سر کیرش رو کرد داخل.
یک لحظه واقعا تیر کشید. ولی فکر کردم اگه بگم بهش کلا منصرف میشه.
خودش نگهش داشت.
-خوبه؟
آره!
-آروم آروم میکنم که اذیت نشی. سعی کن سوراخت رو شل کنی. اولش بدون درد بره تو دیگه درد نداری.
سعی کردم بیشتر مقعدم رو شل کنم. دستش که جلوی صورتم بود رو بوسیدم.
-دیونه.
دستم رو گرفت و بوسید و انگشتهام رو خورد. در همون حال آروم آروم کیرش رو بیشتر میکرد داخل.
همینجوری تقریبا سهچهارم کیرش رفت تو.
-همینقدر بسه.
+نه همهش رو بکنید.
-بذار فعلا به همین عادت کنی.
کیرش رو نگه داشته بود. گرم بود. خودش هم با شهوتی آمیخته با محبت و نگرانی نگاهم میکرد. پارتنر سکسی که علاوه بر شهوت نسبت بهت حس محبت داشته باشه و نگرانت باشه و براش مهم باشه که تو هم لذت ببری واقعا موهبت کمیابی هست. همه ادعا میکنند چنین هستند ولی…
آروم کیرش رو کشید عقب و اینجا بود که لذت اساسی باتم بودن شروع شد. حس بینظیری هست . آروم تلنبه زدن رو شروع کرد. هرچند کیرش رو تا ته نمیکرد داخل.
-خوبه؟
+آررره.
-دوستش داری؟
+آررره.
پاهام رو صاف کرد و افتاد روم. صورتم رو میبوسیدم و لالهٔ گوشم رو میخورد.
+تا ته بکنیدش داخل.
-اذیت میشی.
+لطفاً!
آروم کیرش رو تا ته کرد داخل. دردی نداشتم آنچنان و از تماس بدنش با خودم لذت میبردم.
-خیلی خوبه.
+فدات بشم.
-محکمتر…لطفا
آروم سرعتش رو بیشتر کرد و محکمتر کیرش رو میکرد داخل. حالا داشت صدای تلنبهزدن میومد. میدونستم که خوشش میاد. باسنم رو بیشتر به سمتش متمایل کردم.
-ای جانم.
و محکمتر تلنبه میزد. بدنش عرق کرده بود. لغزش بدنش روی بدنم دیوانهکننده بود. نفسنفس میزد.
چون دیدم خسته شده، نفسنفسزنان گفتم: «بشینم روش؟»
اینو که گفتم کیرش رو تا ته کرد داخل و افتاد روم و وایساد. نفسش که کمی جا اومد کیرش رو کشید بیرون و گفت بشینم روش.
به پشت خوابید. چون کیرش کمی کج بود باید حواسم میبود که اذیتش نکنم. آروم نشستم روی کیرش و راحت تا ته رفت داخل. بعد آروم خودم رو کیرش بالا و پایین میکردم.
-وای پسر!.. آه.
داشت نگاهم میکرد. به شهوتناکترین شکل ممکن داشت نگاهم میکردم. و من روی کیرش بالا و پایین میرفتم و کیرم به شکمش برخورد میکرد.
اما سرعتم رو از یه حدی بیشتر نکردم چون ترسیدم کیرش آسیب ببینه.
محشر بود. سایز کیر برای من اصلا اهمیتی نداره. احساسی که بینمون بود محشر بود. انگشتش رو گذاشت توی دهنم و من میک میزدم. بعد آرومتر شدم و با نوک سینههاش بازی میکردم.
یه کم فاصله گرفتم و گذاشتم خودش تلنبه بزنه. محکم تلنبه میزد و میخواست حس لذت رو توی صورتم ببینه. زل زده بود بهم. با چشمایی تنگ شده و یه لبخند انجمن کیر تو کس.
در همون حال بدون اینکه کیرش رو دربیاره من رو به پشت خوابوند. و پاهام رو گرفت بالا.
+حسابی باز شدی.
-(خندیدم) آره.
+آمادهای؟
-واسه چی؟
خندید. و شروع کرد به تلنبه زدن. محکم و تند تلنبه میزد و قیافش جدی شده بود. پاهام رو روی سینم فشار میداد و کیرش رو تا ته میکرد داخل. سرعتش وحشتناک بود. طوری که من به آستانهٔ درد رسیدم. یه درد لذتبخش. محکم داشت منو میکرد طوری که من ذره ذره عقبتر میرفتم روی تخت. تا جایی که از وسط تخت رسیدم به قسمت بالایی تخت. ولی اون با جدیت داشت تلنبه میزد. خیس عرق شده بود. قطرات عرق صورتش روی گردنم میریخت. چقدر جذاب بود در اون حالت.
من صدای نالهم بدون اینکه متوجه باشم بالا رفته بود. و اشک توی چشمام جمع شده بود. درد داشتم ولی درد نداشتم. دردش مثل درد دندون لقی بود که با زبون باهاش بازی میکردی.
+خوبه؟
-عالیه.
+همینو میخواستی؟
-آره… محکمتر…لطفا!
و عرق بود که از بدنش جاری میشد. چه جلوهٔ جذابی داشت قطرات عرق روی بدنش.
بعد آروم شد. خندید. دوباره همون شفقت به صورتش برگشت.
+خوب…بود؟
-عالی… بود.
+اذیت که نشدی؟
-نه… عالی بود. ممنونم.
لبهام رو بوسید. بدن عرقیش رو نوازش کردم. آروم کیرش رو عقب و جلو میکرد.
+میخوای ارضا بشی؟
-بشم؟
+اره. داری میترکی پسر!
خندیدم. کیرش رو کشید بیرون و کیر من روگذاشت توی دهنش. محکم ساک میزد و خیسش کرد. بعد دوباره کیرش رو کرد توی باسنم و شروع کرد با سرعت متوسط تلمبه زد. و با دست برام جق میزد. لبخندش روی لبش بود و به صورتم زل زده بود. تند تند جق میزد برام. یه دقیقه اینطوری گذشت که لرز کل بدنم رو گرفت. عضلاتم منقبض شد.
-الان ارضا میشم.
+جانم!
و ارضا شدم. فقط یک بار دیگه توی عمرم اونطوری ارضا شدم. چنان آبم جهش کرد و پاشید که اولین قطراتش خورد توی صورت خودم. و بقیش روی گردن و سینه و شکمم ریخت. جفتمون خندمون گرفت. اومد و با زبون آب روی صورتم رو لیسید و لبهام رو بوسید. یه کم تندتر تلنبه زد و کیرش رو کشید بیرون و کاندوم رو برداشت. و آبش رو ریخت روی سینه من. مثل دفعه اولش نبود ولی باز هم زیاد بود نسبتاً.
آب جفتمون که روی سینم بود رو لیسید و تف کرد روی رو لبام و همدیگر رو بوسیدیم. با دستمال کاغذی بقیه آب رو پاک کرد و دوباره اومد توی بغلم. خیس عرق بود. پیشونیش رو بوسیدم.
-ممنونم ازت.
+من ممنونم.
خوابش برد توی آغوشم. من توی این فکر که آیا این رابطه ادامه داره یا نه خوابم برد.
نوشته: Mehrdad_1998