|001|
شامشو خورد و طبق معمول خودشو داشت مشغول میکرد تا من شامم تموم شه… قهر بودیم و مقصر هیچ کدوم نبودیم ولی از دسته همدیگه ناراحت بودیم… قهر بودیم و قهرمون داشت طولانی میشد و این اصلا خوب نبود…قشنگیش همین بود، با اینکه قهریم ولی هنوزم با رفتاراش نشون میداد دوسم داره… لبخند رو صورتمو جمع کردم و آروم تیکه ی آخر سالادمو خوردم، بلند شد و ظرفای کثیفشو برد تو ماشین ظرفشوئی و رفت سمته اتاقمون… ظرفای باقی مونده رو جم کردم و یه پارچ آب یخ پر کردم و رفتم سمته اتاق.برقا خاموش بود و فقط آباژور کوچیک سمته خودش روشن بود، داشت کتآب میخوند، با اومدن من چشماش از رو کتاب جم نخورد… نشونه ی اصلا خوبی نیست! بعد از گذاشتن پارچ روی میز کوچیک بغل تخت رفتم سمته سرویس داخل اتاق و شروع کردم به مسواک زدن و همزمان موهامو شونه کردم… آرایش صورتمو پاک کردم و مرطوب کننده رو به دست و صورتم زدم. وقتی برگشتم تو اتاق کتابشو گذاشته بود کنار و رو به سقف درآز کشیده بود ولی آباژور هنوز روشن بود، پرده ی پنجره قدی اتاقو کشیدم و تو آسمون دنبال ماه گشتم…مگ پیدا میشد؟ ناچار به آسمون بی ستاره نگاه کردم و نفس عمیق کشیدم… برگشتم و از دور به تختمون نگاه کردم، چشماش بسته بود ولی نفساش منظم نبود، ینی بیداره هنوز…دلم خیلی تنگش بود…
لباس خابمو آماده رو تختم گذاشتم و شروع کردم به باز کردن دکمه های بلوزم… هیچ نوری جز همون دوتا چراغ بغل تخت، تو اتاق نبود، یعنی دیده میشدم ولی نه به آسونی!
تماماً لخت با یه شورت ایستاده بودم روبروی تخت و خم شدم تا لباس خوابمو بردارم، بلندیش شاید به زور به زیر باسنم میرسید، تور مشکی! به من بود همینم نمیخاستم بپوشم، بیخودی اذیت میکرد، به روبدوشامبر که اصلا اعتقادی نداشتم!بعد از پوشیدنش رفتم زیر پتو و سریع خودمو مچاله کردم و به پهلو سمته مخالفش خوابیدم… هر لحظه منتظر دستش بودم که حلقه شه دورم، ولی نه!هیچ خبری نبود. سنگینی نگاهشو روی خودم وقتی داشتم لباس عوض میکردم دیدم ولی غیر ممکن بود تحریک نشده باشه، یعنی امشبم نمیشه آشتی کنیم؟ چشمامو محکم رو هم فشار دادم بلکه خابم ببره اما نمیشد، بیشتر ازین حرصم گرفته بود که روش تاثیری نداشتم و انگار به غرورم برخورده بود، برگشتم سمتش، طاق باز دراز کشیده بود و به سقف خیره شده بود، دستش طبق عادت همیشگیش سمته من دراز شده بود و اون بغل کنار سینش جای سر من عجیب خالی بودنشو به رخ میکشید… نشستم و یکم به این صحنه خیره شدم، اما چشم از سقف برنمیداشت، مثله اینکه خیلی ناراحته! اما ما زنا بلدیم چه کاری کنیم که وقتی حتی مقصر هستیم طرفو مجبور به ناز کشیدن کنیم!
دستشو گرفتم و آروم به سمته خودم کشیدم و دوباره پشت بهش خابیدم، با این تفاوت که این سری سرم روی بازوش بود… هنوزم بغلم نکرده بود و همونجور بی تفاوت بود، دیگه داشت حرصم در میومد که دستش آروم دورم حلقه شد…لبخند رضایت نشست رو لبام ولی کافی نبود! دستشو دور شکمم حلقه کرده بود و آروم سرشو برد بین گردنمو زیر گوشمو بوس کرد، تک بوسه!
آروم لب زدم:
باهات قهرم ولی بدون بغلت خابم نمیبره
همونجور بی تفاوت گفت:
دیدم این یه هفته چجور بیهوش بودی ع خاب!
دلم واسه صداش تنگ شده بود چقد… با حرص گفتم:
دلت میخاس بغلم میکردی! نه نمیشنیدی!مطمئن باش!
بازم صدای بی تفاوتش اومد:
بغله من هر شب باز بود، تو نمیومدی!
عاشقه همین کل کل بآهآش بودم، لعنتی ضربه کم میزد ولی اساسی!
فعلن که هستم و همچین اشتیاقی نمیبینم، اذیت میشی برم
و خودمو قل دادم سمته جای قبلیم رو تخت، این بار برخلاف سریای قبل زود ری اکشن نشون داد و باز من مچاله رو بغل کرد و دستشو برد زیر سرم، سرش رفت لای موهامو و این سری به جای بوس کردن،موهامو بویید، یه نفس عمیق لای موهام… دوباره سرش اومد زیر گوشم و آروم گف:
قهرآتم شیرینه! با اینکه من قهرم!
تو قهری قهر باش ولی من آشتی نمیکنم باهات
خندید، صدای خندش پیچید تو گوشم، انگار کله وجودم گفت آخیش!
خیلی تخسی!
دستش سفت تر شد دور شکمم
آخ آخ ولم کن شکمم درد میگیره
لباش نشست روی گردنم و آروم شروع به تکه بوسه کرد، نفس عمیق کشیدم و دستمو گذاشتم روی دساش و شروع به ناز کردن دستش کردم
سرش رفت عقب، نامرد بازم وسطه کار ول کرد! این کارش به شدت رو مخ بود
آروم زیر لب گفتم:
اگه قرارم بود آشتی کنم دیگه تا آخره آخره قیامت بات قهرم
فقط بخاطر اینکه بوست نکردم؟
فک نمیکردم صدامو شنیده باشه، سریع لبم و گاز گرفتم… خاک تو سره احمقت نکنن دختر. آدم انقد خنگ؟ دوباره لباش رفت سمته گوشم و این بار آهسته تر گوشمو بوسید، طوری که صدای نفساشو بشنوم، منو بیشتر به خودش چسبوند و آروم نرمیه گوشمو مک زد، لبام از هم باز شد و آروم آه کوچیکی گفتم بوسه هاش رسید به گردنم و در گوشم گفت:
آشتی؟
با صدای خمار ولی شیطون گفتم
خیلی راه مونده تا آشتی کردن، ولی میتونیم گزینه ی قیامتو برداریم از روی میز
تک خند ای کرد
با کمال میل نآزتو میخرم…
بازم شروع کرد به بوسیدن گردنم، ولی فقط گردنم!دستش که رو شکمم بود رو شروع به نوازش کردم و آروم انگشتامو میبردم لای انگشتاش… بوسه هاش از گردنم به شونه هام منتقل شد و همین خم شدن باعث شد کاملا برجستگیه شلوارشو حس کنم… بدنه داغش چسبیده بود به بدنم و حرارت منو بیشتر میکرد.موهآی بغل گردنمو زد کنار و زبونشو روی گردنم کشید… آه کشیدنم همزمان شد با دست بردنم لای موهاش… لباشو میخاستم ببوسم ولی تنها چیزی که مانعم میشد حسه برخورد برجستگیه شلوارش با باسنم بود.پایین تنمو بیشتر چسبوندم بهش و آروم خودمو تکون دادم، نفس عمیقی کشید و بغل گردنمو گاز گرفت…
آخ…
خندید… دستشو از زیر سرم پایین آوردم و گذاشتم رو سینم، با لمس کردنش شروع کرد به فشار دادنه سینه ی سمته چپم، دوباره صدام در اومد
آخ…
محکم تر سینمو فشار داد و همزمان گردنمو شدید تر از قبل میبوسید و میک میزد، یه دستم لای موهاش بود و دسته دیگمو روی دستش گه رو سینم بود گذاشتمو خودمم باهاش همکاری میکردم و سینه هامو فشار میدادم… تکونایه باسنم رو کیرش که داشت شلوارو جر میداد بیشتر شده بود و صدای نفساش به وضوح حس میشد.طاقت نیوورد و سری روبه سقف منو خوابوند و خودش اومد روم ، فقط خیمه زد و هیچ جاییش درتماس با بدنم نبود. دستمو گذاشتم رو سینه های لختش و آروم نآزشون کرد سرمو بلند کردم و تو چشمآش نگآه کردم، زل زده بود به چشمآم، لب زد:
چشمات دنیایه منه…
یه لبخند کوچولو زدم و همچنان خیره به سینش لبمو گاز گرفتم، سرشو آروم نزدیک لبام کرد و تک بوسه ای روی لبام کاشت، به حالت شنا دوباره برگشت سر جایه خودش، دوباره نزدیک شد و لبمو بوسید، تا اومدم لبامو قفل کنم توو لباش خودشو عقب کشید و کج خندید، واقعا چجوری میتونس تو این حالت شوخی کنه؟ سریه سوم که اومد بعد از بوسیدن لبام بره بالا، خودمو باهاش کشیدم بالا و سرشو با دستم نگه داشتم و لبامو تو لباش قفل کردم، بوسمون آروم ولی کوتاه بود، دوباره افتادم رو تخت، این سری مهلت نداد و مثله وحشیا افتاد به جونه لبام ناخونامو کشیدم روی کمرش و همراهیش میکردم، دوباره سرش رفت لای گردنمو این بار با دو دستش سینه هامو فشار میداد، تنها صدایی که ازم میومد آه بلند بود. گردنمو لیس میزد و میمکید اما اصلا پایین تنشو نمیوورد پایین، کلافم کرده بود این نبودن و حتی کسم شروع کرده بود به درد کردن، خودش خوب میدونس وقتی حشری بشم و هیچی کسمو حس نکنه شروع میکنه به درد کردن، و از عمد داشت اینکارو میکرد.موهاشو با دستم کشیدم و سرشو آوردم بالا و در گوشش گفتم
درد میکنه… خیلی!
خندید!
گفتی آشتی نمیکنی؟
و دوباره سرش رفت سمته گردنمو با زبونش لیس زد…
آه…
در گوشش خمار گفتم:
بمالش
شروع کرد به نچ نچ کردن و بالای سینه هامو بوسید، نامرد اذیتاشو شروع کره بود. خودمو کشیدم بالا و تقریبا رو تخت نشستم، اونم با همون خنده ی شیطونش نشست رو تخت روبروم و به لبام خیره شد. میخاستم اذیتش کنم ولی خودم بیشتر محتاج بودم، با سرعت به لباش حمله کردم و باعث شدم روی تخت دراز بکشه… حالا دیگه نوبت من بود… نشستم رو شکمش و شروع کردن به لیس زدن لباش. هر وخ میومد بوسم کنه سریع فرار میکردم و زیر لب نوچ نوچ میکردم. حال میده اذیت ها! نقطه ضعفشو میدونستم… لاله ی گوشش… شروع به بوسای ریز از خط ریش تا گردنش کردمو و گردنشو لیس زدم و آروم با لبام میمکیدم، روی برجستگی گلوشو بوس ریز کردم و بازم آروم رفتم سمته گوشش. لیس زدمو نفسمو به نرمی کنار گوشش بیرون دادم. صدآی آهش در اومد و دستش دور کمرم سفت تر حلقه شد. شروع کردم به میک زدن نرمی گوششو صدای آهش بلند تر شد و دستاشو گذاشت بغل کمرم و سفت تر فشار میداد اومدم پایین تر و بوسه هامو رو سینه اش میذاشتم از بالا تا پایین سینشو لیس میزدم و گازای ریز میگرفتم از خط سینش تا رو شکم و نزدیک شلوارشو بوسیدم که دستاش رفت رو باسنمو و با دوتا دستاش فشارشون میداد…عاشق این حرکت بودم…دو باره برگشتم سمته لباش که منو بالا تر کشید و کسمو مماس با کیرش گذاشت… دردم آروم شده بود و خودمو ملایم عقب جلو کردم، تن سفیدم با لباس خوابم تضاد قشنگی پیدا کرده بودو دستاش رو باسنم انگار این صحنه رو میدید و با حرص بیشتر فشارشون میداد، به بوسیدنش ادامه دادم که یهو با دستش محکم زد رو باسنم لبامو ازش جدا کردم و با خنده گفتم
آی
انگار حریص تر شده باشه دوباره زد
دیوونه دردم میگیره
میخام دردت بگیره!!
و محکم تر از قبل زد رو باسنم…خندیدم و سرمو بردم سمته لباش و قفلشون کردم که دوباره چرخید روم، بوسمون شدید تر شده بود…با یه دستش رون پامو گرفته بود و دسته دیگش داشت سینمو آروم نوازش میکرد، خاست ازم جدا شه که لباشو گاز گرفتم و با خنده ولش کردم، اینکارا وحشیش میکرد… لبامو تقریبا کَند و با دستاش لباس خابمو تا وسط شکمم پاره کرد… و شروع به لیسیدن سینه هام کرد… صدای آهم بلند بود و خودم خوب میدونستم، دستشو از روی پام برداشم و گذاشتم روی کسم و آروم با دستش شروع به نوازش کردم، همیشه منتظر بود تا خودم ازش بخام، این کار بیشتر ذوق زدش میکرد، شورتم خیس خیس شده بود و با دستش آروم کسمو از روی شرت میمالید، آه بلند میکشیدم و موهاشو چنگ میزدم، بعد از خوردن سینه هام و حسابی کبود کردنشون رفت پایین… هنوز دستاش رو سینم بود و فشارشون میداد…با دندونش شورتمو کشید پایین و سرشو برد سمته کسم و نفس عمیق کشید، دستآشو گذاشت دو طرف پآهآم و شروع کرد به بوسید رون پام و تا انگشتای پام بوسشو ادامه داد، دوباره اومد بالا، سرشو برد سمته کسم و نفس داغشو داد بیرون… آه غلیظی گفتم… این سری به انگشتای پام که رسید دونه دونه شو کرد تو دهنشو مک زد و لیسید… پآهامو ول کرد و خم شد روم، خیره شد بهم و دوباره لبامون قفل هم شد… دستم لای موهاش بود و انگار این دکمه ی حریص تر شدنش بود… رفت سمته سینه هام و همونطور که جفتش تو دستاش بودن زبونشو کشید دور نوکشو بعد از لیسیدن گذاشت دهنش و شروع کرد میک زدن مثله بچه ها سینه هامو میخورد و چشماشو بسته بود…
یکی از دستاشو برد سمته پاهامو رونمو میمالید، انگشتشو میکشید دور کسم ولی به خودش اصلا نمیزد، بلند گفتم
آه… اذیتم نکن
اینو که شنید گاز محکمی از سینه ی چپم گرفت و جیغم رفت رو هوا…خندید و دوباره گاز گرفت…با بوسه هاش اومد پایین و دور نافمو لیس زد و بعدم دوباره بالای رونام و اطراف کسمو لیس زد… سرشو گرفتم و کشیدم سمته کسم… مقاومت میکرد نگاهش میکرد و میخندید… داشتم از حال میرفتم،بلند گفتم
بخخووورشششششش
انگار فقط منتظر صدای من بود، زبونشو از پایین کسم کشید تا بالا…آه گفتنام تبدیل به جیغ شده بود و با هر حرکت زبونش منو دیوونه تر از قبل میکرد… چوچولمو کرد توی دهنش و با لباش میمکید… سرشو فشار دادم لای پام… دستشو آورد بالا و انگشت اشارشو گذاشت روی لبم… سرشو از بین پاهام بلند کرد و گفت
هیششش اولشه…
بهش زل زدم و با زبونم نوک انگشتشو لیس زدم،حالت نگاهش عوض شد، لبامو غنچه کردم و انگشتشو مکیدم…کله انگشتشو فرو کرد توی دهنم و سرشو دوباره برد لای پاهام و کسمو گاز کوچولو گرفت… آهی گفتم و چشمامو بستم و انگشتشو میمکیدم، با اون یکی دستش لای کسمو باز کرده بود و با زبونش تند تند میلیسید، دیوانه کننده بود حرکتش…زبونشو میکرد توی کسمو و دوباره تا بالا میلیسید دوباره گوشتای کسمو بهم فشار داد و با زور زبونشو میکرد لاش و از بالا تا پایین میکشید… چشمامو بسته بودم و به جای جیغ و داد انگشتشو محکم تر میمکیدم…زبونشو گذاشت روی سوراخ کسم و تند تند شروع کرد به عقب و جلو کردن و با دستش بالای چوچولمو میمالید،حساس ترین نقطه ی بدنم، بالاخره انگشتشو ول کردم و جیغای آروم زدم، انگار همینو میخاست، اومد بالا و گفت
میخای کاری کنی به انگشتم حسودیم شه؟
به چشاش زل زدم و زبونمو دور انگشتش چرخوندم و صدا در آوردم… انگشت اشاره و وسطشو کرد تو دهنم و محکم میچرخوند زل زده بهش صدا در میوردم که آخر انگشتشو کشید بیرون و لباش قفل لبام شد… چرخیدم روشو با بوسه رفتم سمته شلوارش، کشیدمش پایین و کیر خوشگلش زد بیرون، خیس بود و همین باعث شده بود با تموم وجود بخام بخورمش، به چشماش نگاه کردم و زبونمو از تخماش تا سر کیرش کشیدم، تا حالا آه به اون بلندی نگفته بود… موهامو توی دستش جم کرد و سرمو بیشتر برد سمته کیرش… با دستم سر کیرشو گذاشتم رو لبام و با زبون شروع به بازی با کیرش کردم، سرمو با دستش فشار داد تا همه ی کیرش وارد دهنم بشه… اجازه دادم و تا ته گذاشت توی دهنم، چن ثانیه ای نگه داشتم و سرمو کشیدم عقب…حالا کلا خیس شده بود، زبونمو دور کلاهک کیرش میکشیدم و دستامو بالا پایین میکردم، بهش نگاه کردم، چشماش بسته بود و آه ریز میگفت، نوک کیرشو گذاشتم تو دهنم و محکم شروع کردم به مکیدن،فشار دستش رو سرم بیشتر میشد و آروم با دستش سرمو عقب جلو میکرد ،واسه بار پنجم بود شاید که سرمو جدا کرد، با اخم نگاش کردم و دوباره زل زدم به کیرش و زبونمو آوردم بیرون تا لیسش بزنم… اما خندید و موهامو با دستش کشید عقب و نزاشت زبونم بهش برسه. بلند شد و منو همونطور که حالت داگی بودم، کشید سمته خودش و رفت زیرم… میدونستم شصت و نه میخاد، با کمال میل کسمو گرفتم سمته صورتش و افتادم روش، شروع کرد به میک زدن دوباره دوتا انگشتشو کرد تو کسمو آروم زبونشو میکشید رو چوچولم، آخ کوچولویی گفتم و حرکت دستشو با زبونش هماهنگ کرده بود و داشت دیوونم میکرد،کیرشو گرفتم تو دستام و دوباره شروع به ساک زدن کرد، یکم آروم کونمو تکون میدادم، انگشتاشو از کسم درآورد و با دوتا دستاش کونمو فشار میداد ود محکم تر میلیسید، دسته خودم نبود ولی دیگه توان خوردن کیرشو نداشتم، شل شده بودم، جیغایه خفیف میکشیدم و نشستم رو صورتش خودمو آروم بالا پایین میکردم و دستمو از پشت کمرم رسونده بود به سرش و با دسته دیگم سینمو فشار میدادم… با دستاش لپای کونمو گرفته بود و فشار میداد، زبونشو میکرد تو کسم و تن تن عقب جلو میکرد و باعث میشد یه حسه لذت تکرار نشدنی بهم دس بده… از روش بلند شدم، تنها چیزی که آرومم میکرد کیرش بود، لباشو بوسیدم و به سمته خودم هدایتش کردم، رو تخت خابیدم و کشیدمش روی خودم، سرشو کشید عقب و یه چشمک زد، سوالی سرشو تکون داد
هوم؟
میخآمت
خندید
و دوباره لباش اومد سمته لبام، با دستم کیرشو پیدا کردم و گذاشتم جلوی کسم، که سریع به خودش اومد و جفت دستامو با یه دستش قفل کرد و آورد بالا…
عا عا عا عا دس نزن خوشگله!
نکن اذیتم نکن!
با التماس بهش گفتم
سرشو آورد نزدیکه گوشم و شروع کرد به لیس زدن لاله ی گوشم…
گفتی چی میخاستی؟
تو رو!
خب من که اینجام
دسته دیگش رفت رو سینمو با انگشت نوک سینمو نوازش میکرد
حرصم دراومد، موهاشو کشیدم سرشو آوردم بالا
منو بکن!
باز کج خندید، بوسه ای رو لبام زد و دوباره پرسید
چی؟
کیرشو گذاشت روی کسمو آروم کشیدش تقریبا جیغ زدم
منوووو بکنننننن
بلند شد و رفت پایین تخت، پاهامو کشید و کسمو رسوند به لبه ی تخت، با دستش کیرشو گرفته بود و لای کسم میکشید و روش ضربه میزد… با دست دیگش کسمو گرفته بود و تپلیشو فشار میداد و بهم نزدیکشون میکرد زیر لب گفت
هوممم چه گوشتی!
بلند داد زدم
عشششششقم
جونه دلم؟!
خانومتو بکننننن
خندید و همون لحظه با یه حرکت کیرشو وارد کسم کرد، جیغ بلندی کشیدم… کیرشو نگه داشت تا جا باز کنه ولی نمیفهمید که من این چیزا حالیم نمیشه
نگه ندار، زود باش، بکن، تند!!
خندید و شروع به تلمبه زدن کرد با هر جیغ من جون بلندی میگفت و دستشو گذاشته بود رو سینم و باهاش بازی میکرد… پاهامو دور کمرش قفل کرده بودم و تند تند سمته خودم فشارش میدادم، تقریبا بیس دیقه ای تلمبه میزد که همزمان آبمون اومد و خالی کرد تو کسم
آخیش
و پرت شد روم… چن لحظه ای سرش رو سینم بود و موهاشو ناز میکردم که چرخیدو منو تو بغلش گرفت، پاهامون از تخت آویزون بود، با دست به لباس خابم اشاره کرد
لباس پارتو دربیار سکسیه من
+اگه لخت رو تخت باشیم تضمینی داری واسه خوابیدن؟
خندید و گفت
امم فک نکنم…
منم خندیدم، منو چرخوند سمتش و آروم باهم رفتیم بالا، سرشو گذاشت رو بالش و سر منم رفت روی سینش، جای همیشگی! یه دستشو گذاشت رو باسنم و محکم زد روش
از عمد چون میدونی دوسش دارم شبایی که قهری پشتتو میکنی بهم؟
روی گردنشو بوسیدم و با خنده گفتم
اوهوم…
با دستش موهامو نوازش کرد و گف
مآله خودمه…
خندیدم…و گردنشو لیس زدم… دلم یه دور دیگه میخاست… هیچ وقت ازش سیر نمیشدم…
آشتی ای؟
امم بزا فک کنم…
و سرمو به نشونه ی منفی تکون دادم، انگشتشو برد سمته سوراخه کونمو و آروم فشار داد تا بره داخل
آی!
تا صب که کردمت میفهمی نباید قهر باشی
خندیدم
دوس دارم
سکسو یا منو؟
سکس با تو رو
و لبامون بهم رسید…
پایان
نویسنده: ری رآ