Je t’aime
“این داستان دارای تم همجنسگرایی(لزبین) میباشد”
زانو به بغل،به دیوار تکیه داده بودم.سرم تیر میکشید.اونم میگرن داشت.پک عمیق تری به سیگارم زدم.اونم سیگار میکشید!ما باهم به نرده های سفید بالکن تکیه میدادیم و در حالی که همو در آغوش کشیده بودیم سیگار میکشیدیم.همیشه مارلبرو قرمز چون فقط بوی اون رو دوست داشت و بهم میگفت با عطرم خیلی بوی دوست داشتنی میگیره.با حس سوختن دستم،سیگار رو روی سرامیک خاموش کردم.چشمم افتاد به ساعت مشکی و طلاییش که روی گل میز میدرخشید.دستم رو دراز کردم و ساعت رو برداشتم.ساعت بخاطر بند لاستیکی که داشت تمام عطرهای تلخی که آریسا به مچش میزد رو داخل خودش ذخیره میکرد.بوییدمش،بوی عطر خو
دش بود.وقتی که دستاشو دورگردنم حلقه میکرد و تا وقتی که نفس داشت منو میبوسید.اشکام روی گونه هام ریختن،اون همه زندگی من بود!مادرم بود!پدرم بود!عشقم بود!بود؟نه هنوزم هس!
با شنیدن ریتم اول اهنگ Je t’aime لارا فابیان قلبم لرزید.نفسم بند اومد.ساعت از دستم روی زمین افتاد.زنگ زده بود؟نمیدونم چطوری دستم رو روی دکمه پاسخ فشار دادم اما اون صدا،صدای آریسا ی من نبود!صدای گلسا توی گوشم پیچید:مطمئنی نمیای؟
هیچی نگفتم.فقط اشک ریختم و اشک ریختم.دستام میلرزید.
-دریا؟…دریا خوبی؟
-با گوشیش زنگ نزن گلسا…
گوشیو خاموش کردم و لعنتی به خودم بابت خاموش نکردنش فرستادم.بغض توی گلوم روانیم میکرد.چشمم خورد به جعبه ی خالی پیتزای روی میز جلوی تلوزیون.انگار همین دیشب بود که فیلم کنجرینگ ۲ رو گذاشته بود و من از ترس خودم رو توی بغلش جمع کرده بودم.میخندید و میگفت:عاشق این کاراتم خانوم کوچولوم…
و من با تخسی جواب میدادم:خانوم کوچولو خودتی…اصن تقصیر من نیس که تو انقدر درازی!
بعد بغلم میکرد و موهامو میبوسید.
سرمو محکم به دیوار کوبیدم اما تصویرش روی مبل واضح تر شد.لعنت به اون روز جهنمی.لعنت به اونی که آریسام رو ازم گرفت.
یک هفته قبل
پیراهن سفیدش رو تنم کرده بودم.وارد اتاق شد.با لبخند نگاهش کردم.نور خورشید روی صورتش افتاده بود و سفید تر نشونش میداد.با ناز موهای بلندمو یه طرف شونه ام جمع کردم.بهم قول یه سکس رمانتیک رو داده بود و خب اون وقتی رمانتیک میشد منو دیوونه ی خودش میکرد.کنارم روی تخت نشست.دستاشو مثل همیشه دورگردنم حلقه کرد و مشغول بوسیدنم شد.زبون و لبم رو میمکید ولی گاز نمیگرفت.دستمو روی شونه های پهنش کشیدم.رکابی بهش میومد!بالاخره نفس کم آورد و من بهش لبخندی زدم.اونم خندید و گفت:تقصیر من نیست که ازت سیر نمیشم!
روی تخت خوابوندم.میدونستم عجله داره و باید سریع انجامش میدادیم.چون من تا شب از دوریش دیوونه میشدم!دکمه های پیراهن رو باز کرد.زبونش رو روی لباش کشید که باعث شد خمار تر بشم.سرش رو نزدیک آورد و سینه هام رو مک زد.همونطوری که دوست داشت کوچیک بودن!کم کم سرش رو پایین تر آورد و با بوسه های ریز به بین پاهام رسید.دستمو زیر چونش گذاشتم و گفتم:اگه اونکارو انجام بدی نمیتونم ازت دل بِکَنم!
با سرش جواب مثبت داد و دستشو بین پاهام برد.کم کم صدای ناله هام بلند شد.با جیغ بلندی ارضاشدم.کنارم دراز کشید.سرم رو بوسید.توی بغلش موندم تا ضربان قلبم عادی بشه.
بلند شد که لباس های کارشو بپوشه.نگاهش کردم.
-پس خودت چی؟
-همین که تونستم به عشق خوشگلم لذت بدم برام کافیه!
با ذو و خجالت خندیدم.بعد از بستن دکمه های مانتوش لبمو بوسید و از خونه بیرون رفت.جلوی آینه ایستاده بودم و لاومارک های روی گردنم رونگاه میکردم که اهنگ اول رینگتن گوشیم و اهنگ ژو تِم توی اتاق پخش شد .با ذوق برش داشتم،صدای مردی توی گوشم پیچید:خانوم؟
-بله؟…
-متاسفم که اینو میگم ولی صاحب این موبایل تصادف کرده…
دستام شروع به لرزیدن کرد،یخ زدم.زانو هام سست شد و روی زمین افتادم.
-حالش چطوره؟…چیزیش که نشده؟
-…
-آقا لطفا جواب بدین
-متاسفم خانوم…ایشون فوت کردن…خودتونو برسونید به بیمارستانِ…!
چشمام سیاهی رفت و همونجا افتادم.
وقتی که بیدار شدم گلسا با لباس های سیاه موهام رو نوازش میکرد.بهش خیره شدم.
-آریسا کجاست؟
بغض کرد و سرش رو پایین انداخت.نشستم و فکش رو گرفتم.
-میگم آریسای من کجاست؟
-یه جای خوب…خیلی خوب دریا…
زمان حال
چند روزی میگذره و من هنوز به دیدنش نرفتم.اصلا از خونه بیرون نرفتم.اینجا بوی عطر آریسام رو میداد.چرا باید ترکش میکردم؟اما امشب استثنا بود.آخرین بیرون رفتنم از این خونه!به زور بلند شدم و روی مبل نشستم.میدیدمش که با لبخند نگام میکنه.
-عشقم…میخام بیام پیشت…دلم برات تنگ شده…
خنده اش عمیق تر شد.پس اون هم همین رو ازم میخواست.انقدر نگاهش کردم تا از تاریک تر شدن خونه فهمیدم شب شده.بلند شدم کل خونه رو با دقت نگاه کردم و به خاطر سپردم.در خونه رو قفل کردم،گلسا کلید اضافی داشت.با آسانسور به طبقه ی آخر رفتم.وارد پشت بوم که شدم لبخند زدم.خوب بود که لبه ای که روش ایستاده بودم نرده نداشت.اون این راه رو همیشه برای مردن ترجیح میداد”پریدن از ارتفاع”!صداش وقتی که میگفت دریا خانومم توی گوشم پیچید.همون اهنگی که برامون پر از خاطره بود رو گذاشتم.پاهام رو جلوتر بردم،با اهنگ زمزمه کردم.پریدم و اجازه دادم روحم به سمتش پرواز کنه.
“پایان”
نوشته: Evil Queen
آهنگ Je t’aime لارا فابیان که در متن ذکر شده:
Your browser does not support the audio element.