شروع دوباره

سلام خاطره همجنسگراییه لطفا اگه تمایل ندارید نخونید

جمعه گرم تابستونی بود باشگاه فقط تا ۲ ظهر باز بود منم ک عاشق باشگاه همیشه از بچگی وقتمو تو باشگاه گذرونده بودم جمعه ها زود میرفتم تا تمرین کنم مشغول بودم تا اینکه حمید اومد پیشم شروع کرد به چس ناله که عموش زن عموش برای کاری رفتن خارج از ایران پسر عمو تخسش قراره این مدت تو خونه اینا باشه.

من و حمید از بچگی تو یه محل بودیم تو یه مدرسه تا خود پیش‌دانشگاهی
درس خوندیم البته تو دوران مدرسه رفاقت خاصی باهم نداشتیم، و دوستی ما بعد از دبیرستان تو باشگاه شکل گرفت و کمی صمیمی تر شد یکی از دلایل اصلی ک من و حمید تو دوران مدرسه صمیمی نشدیم بخاطر این بود که تک توک میشنیدم اینو اون کردنش البته ناگفته نماند منم هم همون زمان یکی دوباری کرده بودمش. این دلیل اصلی بود که من رفاقتی باهاش شروع نکرده بودم تا اینکه بخاطر باشگاه این داستانا دوستیمون شروع شد و البته هیچ وقتم باهم راجبه اون‌زمان صحبت نکرده بودیم.

حمید از اینکه مجبور این بچه رو تحمل کنه کفری بود دیدم ک اینطوریه بهش گفتم بعد از ظهر پاشه بیاد دم مغازه باهم صحبت کنیم ساعت ۶ بود که سرکلش پیدا شد وقتی وارد شد پشت سرش یه پسر ۱۶ ساله با قد تقریبا ۱۷۵ هم اومد داخد
وقتی وارد شد از شدت زیبایی نتونستم چشم ازش بردارم حمید معرفی کرد امین پسرعموش. همونجا گفتم ماشالا چه پسر عمو خوشتیپی هم داری، مشغول حرف زدن بودیم امینم تو مغازه داشت وسایل رو نگاه میکرد.
حمید گفت: تا اومدم بیام مادرم گیر داد اینم ببر محلو ببینه مجبور شدم بیارمش. من دیگه متوجه حرفای این بشر نبودم همش حواسم پیش امین بود چشم ابرو مشکی موهای موج دار بلندی هم داشت چشماش درشتش خوشگل بود پوست سفید، لبای سرخ برامده ، خدا از زیبایی چیزی کم‌ نذاشته بود براش، از مغازه ک رفتن…

یکم از خودم بگم
من از بچگی باشگاه میرفتم قدم ۱۹۰ هست هیکل خوب و رو فرمی دارم قیافم هم خوبه. و تو دران مدرسه همیشه یکی از شر های مدرسه بودم. چند نفری رو تو اون دوران کرده بودم اما چه کردنی هیچ وقت لذت خاصی از کردنشون نبردم همیشه به سختی راست میکردم. چند باری ک با دختر هم تجربه کردم چنگی به دل نمیزد، همیشه مشکل راست کردن داشتم و از اون بدتر دیر ارضا بودنم تو سکس هست همیشه سکس رو برام مزخرف کرده بود و البته سایز نسبتا کلفت بزرگی هم دارم .

… از مغازه رفتن من تو فکر زیبایی این بشر بودم تا بابام اومد (معمولا جمعه ها نمیومد مغازه) مغازه رو تحویل دادم. رفتم خونه، من با بابام زندگی میکنم بابام بعد از بازنشستگی همیشه میومد مغازه میموند من بخاطر همین تایم خالیم بیشتر شده بود

فردا اون روز
از باشگاه زدم برون راه افتادم سمت مغازه ک یه سری به بابام بزنم، وقتی رسیدم سر پاساژ امینو دیدم تا منو دید سلام داد و گفتم: اینجا چیکار میکنی؟ گفت: باتو کار داشتم یعنی سوال راجبه وسایل ورزشی داشتم(من مغازه لوازم ورزشی دارم)، گفتم: بابام مغازس میرفتی میپرسیدی گفت نه از شما سوال داشتم گفتم خب من دارم میرم سمت خونه بیا باهم بریم تو راه سوالتو بپرس. تو راه راجبه همچیز حرف زد جز ورزش با خودم میگفتم پسر به این خوبی این حمید رو چ حسابی میگه به این میگه تخس .
رسیدیم جلو در خونه بهش گفتم این خیابون تا ته برو بعد سمت راست اولین کوچه خونه حمیدینا رو میبینی. تو دلم گفتم سامان چ غلطی میکنی ببرش خونه دیگ… اومد تشکر کنه بره گفتم راستی سوال ورزشیتو نپرسیدی تا اومد حرف بزنه بهش گفتم؛ بیا خونه هوا گرمه سوالتم بپرس. اومد داخل هی حرف میزد من تو ذهنم نقشه چطور کردنشو میکشیدم.
یه فکر زد به سرم، گفتم: ببین من خیلی عرق کردم معمولا بعد از باشگاه میرم حموم تو اینجا باش من ۲ دقیقه ای دوش میگرم میام .
حوله رو برداشتم رفتم سریع خودمو شستم، دست شویی رفتم اومدم بیرون
با حوله دور کمرم نشستم جلوش تمام عظلاتم جلو چشمش بود گفت وای خدا یعنی میشه منم اینطوری بشه بدنم گفتم چرا ک نه شاگرد خودم شو سریع میسازمت.
فکر میکردم حالا چیکار کنم ک بکنمش که متوجه شدم راست کرده
تو کونم عروسی شد که این خودشم دوست داره سریع دست زدم به کیرش از جاش پرید گفتم برای چی راست کردی
بنده خدا مونده بود چی بگه که خودم ادامه دادم بخاطر بدنم؟ عب نداره یه چیز طبیعیه خلاصه سر حرف باز شد کم کم رفتم سراغ لباش مزه لباش بهترین مز ای بود ک چشیدم، عطر تنش فوق العاده بود واقعا وصفش سخته .
لب تو لب بودیم ک نشست روی پام یه ۱۰ دقیقه ای داشتم لباشو میک میزدم خودشو کشید عقب حوله رو باز کرد با یه کیر خوابیده مواجه شد
خودمم یادم رفت بود این بدبختی همشگی رو، آخه این لامصب چه مرگشه یه جوجه به این خوشگلی اینجاس باز دردشه چیه شروع کرد به ساک زدن میک زدن ولی راست نشد ک نشد بچه خسته شد بهش گفتم: شرمنده نمیدنم چش شده، اینطوری نبود از این کسشعرا گفت عب نداره پیش میاد حالا تو ک راست نمیکنی من چیکار کنم اینو (به کیرش اشاره کرد) گرفتم تو دستم ک براش جق بزنم اما دستم از بس زبر بود بچه اذیت میشد گفت میشه حداقل بخوریش ؟ گفتم چرت نگو بابا. گفت: حشریم کردی من با این چیکار کنم (دوباره به کیر سیخ شدش اشاره کرد) یکم عذاب وجدان گرفتم که بخاطر ناتوانی من این بچه ناراحته نمیدونستم چیکار کنم!!
که گفت: حداقل بزار لای پات بزارم، باخودم گفتم اینسری ک گذشت، بزار لاپایی بزنه برا سری بعد میرم قرص میخرم تا این راست شه بتونم بکنمش اینطوری بره ممکنه سری بعدی در کار نباشه، گفتم باشه رو شکم خوابیدم، تف زد دراز کشید روم (از نظر وزن تقریبا دو برابرش بودم) کیر نازک درازی داشت، همین که داغی کیرش رو لای کونم حس کردم انگار شهوتم ۱۰ برابر شد وقتی لای پام عقب جلو میکرد سوراخم نبض میزد واقعا حشری شدم شدید احساس میکردم کیرم داره راست میشه، آب دهنش خشک شده بود وب دهن منم خشک شده بود کیرش سخت بین عظلات کونم بالاپایین میشد گفتم بزار برم یه لیوان اب بیارم بخوریم دهنمون خشک شده از جام ک بلند شدم کیر نیم خیزمو دید چشماش برق زد که دارم راست میکنم . ابو اوردم خورد منتظر بود رو شکم بخوابم یکم شک داشتم اون لحظه دلم میخواست کیرشو بکنه توم کیرش تو سیخ تریت حالت ممکنه بود گفتم میرم دست شویی تو دست شویی با خودم کلنجار میرفتم اخرش تصمیم گرفتم امتحانش کنم با خودم گفتم کی از این بهتر چند ماه دیگه کلا از ایران میره(تو حرفاش گفته بود که میخوان مهاجرت کنن) به هرکی هم بگه کسی باورش نمیشه تازه تهدیدش میکنم دیگ جرعتم‌نمیکنه خودم رو شستم اومدم بیرون . لامصب کیرش راست بود رو کمر دراز کشیدم پامو دادم بالا سخت بود گفتنش. اما نگاش کردم گفتم ففط سرش. بچه کپ کرد ولی از خدا خواسته اومد جلو حسابی تفی کرد کیرشو گذاشت رو سوراخ وقتی سر کیرشو حس کردم بدم گُر گرفت فقط اون لحظه میخواستم فرو کنه توم ولی اون داشت اروم اروم جلو میرفت دستمو انداخم پشت کونش و فشارش دادم سمت خودم کیرش رفت تو سوزش درد زیادی حس کردم ولی انگار این درد همون چیزی بود ک میخواستم چیزی ک چندین ساله میخواستمش یه حس غریبی بود برام. اما تحمل کردم اروم عقب جلو میکرد سوزشش بیشتر بیشتر میشد اما همرا با لذتی بود ک تحمل اون دردو ممکن میکرد، دیگه الان فقط لذتو حس میکردم ک با صدای خندیدنش به خودم اومدم چشامو از شدت شهوت بسته بودم با صدای خندش باز کردم گفت کیرت حسابی سیخ شده وقتی نگاش کردم انگار یکی از عجایب خلقتو میدیدم تو زندگیم کیرم اینقدر متورم نشده بود توف زدم به دستم کیرم تو مشتم گرفتم با عقب جلو کردنای امین منم جق میزدم خیلی طول نکشید ابم با فشار زیاد پاشید جوری که ریخت رو صورت موهام سینه هام همین ک ابم اومد درد دادن شدید تر شد اون لذت انگار گذاشت رفت حس پشیمونی اومد سراغم خیلی طول نکشید اب امین هم اومد تمامشو خالی کرد توم بلند شدم رفتم دست شویی خالی کردم حالا روم نمیشد بیام بیرون، با هر بدبختی بود اومدم بیرون. وقتی اومدم بیرون هنوز لباس نپوشیده بود کیرش خواب بود لم داده بود روی مبل ژس فاتح هارو گرفته بود نگام کرد یه لبخند زد پرسید چطور بود از این حرفش کفری شدم الان چی بگم؟؟ بگم خوب کردیم یا تشکر کنم بابت کردنش ؟؟ ساکت موندم گفت کیرت راست نشد ولی تا کردمت راست شد اوبت زده بود بالا. وایییی این حرفش عین یه پتک بود ک خورد تو صورتم گفتم خفه شو زرزر نکن از این قضیه کسی چیزی بفهمه زندت نمیزارم.
گفت ن بابا مگه خرم اخه به هرکی بگم باورش نمیشه.
خلاصه شمارمو گرفت تک زد گفت شماره همو داشته باشیم رفت.
رفت حس عذاب وجدان از کاری ک کردم داشت دیونم میکرد حتی روم نمیشد تو آینه خودم رو نگاه کنم ولی دو سه ساعت که گذشت انگار باز حشری شدم الان بود که دیگه اون حس ناراحتی رفته بود، فکرم شده بود چ لذتی خوبی داشت …
یک هفته هر روزی میومد میکرد و میرفت من که اولش ساک نزدم ولی الان تو این یک هفته آبشم تو دهنم میریختم. لذت سکس باهاش بی اندازه بود انگار من با این سنم تازه معنی واقعی سکس رو چشیدم، هروقتم میخواست بیاد زنگ میزد میگفت سوال ورزشی دارم بیام بپرسم میگفتم در خدمتیم و میوند میکرد میرفت. هر دفعه هم من میگفتم کسی بفهمه زندت نمیزارم‌ من از اینکه میدم بهش جق میزنم لذت میبردم تو این ۲۶ سال عمرم تا بحال اینطور ارضا نشده بودم و لذت نبرده بودم خودم اصلا دوست نداشتم بکنمش فقط میخواستم بکنه توم تا جق بزنم. اینم فهمیده بودم تا ندم نمیتونم راست کنم.

بعد باشگاه رفتم دم مغازه بابام جمعه ها میرفت خونه خواهرم. و خودم دیگ تنها جمعه‌ها در مغازه بودم. تا حمید اومد مغازه شروع به حرف زدن کرد صدای پیامک گوشیش اومد جواب داد گوشی رو گذاشت رو میز گفت اه اینم شده مادر دوم من، باید بهش بگم کجام چیکار میکنم. ادامه داد و گفت: امین هرجا میرم میپرسه، اگرم نپرسه زنگ میزنه یا پیام میده کجایی، من زدم زیر خنده؛ دوباره پیامک اومد من ناخواسته گوشیشو نگاه کردم که متن پیام رو صفحه گوشی ظاهر شد بود رو خوندم.
پیام از پسر عمو:(🤣 پیش همون دوست اوبیت؟ )

اینو ک دیدم اتیش گرفتم فهمیدم که قضیه رو برای حمید تعریف کرده داشتم سکته میکردم گوشی رو سریع برداشتم گفتم این منظورش منم؟ گفت ن بابا این چه به این حرفا. حرفیه تو میزنی ؟ من و اون شوخی داریم باهم و… خواست جمعش کنه ول نتونست. گوشیش دست من بود گفتم یا رمزو میزنی یا همینجا گردنتو میشکونم (اونم میدوست ک اینکار ازم بر میاد) گوشی رو باز کرد.
دیدم از حمید پرسیده کجاییی
حمید: پیش سامانم
پسر عمو: 🤣 پیش همون دوست اوبیت
گفتم قضیه چیه من من کرد ولی اخرش گفت بچه توهم زده میگه ‌دوستت شبیه اوبی هاست !!! گفم من شبیه اوبی هام!؟!؟!؟
فهمیدم نمیخواد بگه که گفته کردمش .
خشکم زد گفتم حمید مادری از این پسر عموت بگام تو تاریخ بنویسن.
افتاد به خایمالی بابا بچس عقل درست حسابی نداره یه زری زد بیخیال خودتو تو دردسر ننداز. گفتم نترس فقط تهدیدش میکنم از این غلطا نکنه.
خدادخدادمیکردم چیزی به امین نگه تا دوباره بیاد خونمون .مغازه رو بستم رفتم خونه دیگه مغزم نمیکشید فرداش ساعت ۳ زنگ زدم بهش سوال ورزشی نداری؟ زد زیر خنده که معلومه خیلی دوست داری سوال ورزشی بپرسم گفتم اره پاشو بیا گفت باشه ۱ ساعت دیگ میام.
تو همش میگفتم چیکار کنم چیکار نکنم .
با خودم میگفتم بلایی سرش بیارم ابرو خودم میره اونوقت باید توضیح بدم چرا زدم …
وارد خونه شد
من خوابیدم پامو دادم بالا گفتم بیا بکن. گفت جوون معلومه خیل هوس کیر کردی امروز. کیرشو توفی کرد فرو کرد تو. داشت تلمبه میزد منم سیخ سیخ، هولش دادم عقب گفتم برو خودتو تمیز بشور میخوام سوراختو بخورم گفت نه من کون نمیدم گفتم نمیخوام بکنمت فقط میخوام لیس بزنم زبون بزنم قبول نمیکرد. این حروم زاده اولش اومده بود بهم کون بده حالا داشت میکرد میگفت من نمیدم. گفتم کاری ک میگم رو نکنی منم نمیدم از بس حشری بود قبول کرد گفتم تمیز بشور . گفت حله (فقط دوست نداشتم وقتی میکنمش کیرم گوهی بشه)

۱۰ دقیقه اون تو بود اومد بیرون
کیر من هنوز سیخ بود
پاشو ک از دست شویی گذاشت بیرون خون دیگه ب مغزم نمیرسید دوتا چک افسری زدم زیر گوشش سرش گیج رفت دیدم بی اختیار چند قطره شاش هم کرد.
گیج منگ بود افتاد زمین
بلندش کردم انداختمش رو مبل کیرمو تفی کردم گذاشتم رو سوراخش خواستم یدفعه بدم تو که ترسیدم جر بخوره برای همین اروم اروم کردم تو به سختی تو سوراخ تنگش رفت کیرم واقعا تنگ بود کیرم تو کونش داشت لح میشد تف زیاد زدم کیرمو تا ته توش کردم که شروع به گریه کرد یدونه دیگه زدم تو گوشش و سرش گفتم گریه کنی با چاقو تیکه تیکت میکنم گوشیمو در اوردم ازش فیلم گرفتم قشنگ صورتش همجای بدنشو گرفتم اینقدر زدم فحش دادم ک انگار بیهوش شد ابمو خالی کردم توش
ابم ک اومد تازه فهمیدم چ غلطی کردم خیلی زیاده روی کردم نمیدونستم چیکار کنم اینم بیهوش بود یکم اب ریختم رو صورتش به هوش اومد. گفتم: خدارو شکرت یکم اب خورد مونده بودم چیکار کنم الان چیزیش نشه ببرمش دکتر نبرمش ببرم بگم کیشم از ترس برم داشته بود نکنه چیزیش بشه به هوش بود چشماشو بزور باز میکرد . زنگ زدم حمید گفتم بیا خونمون سریع کارت دارم گفت تازه از سرکار تعطیل شده ۲۰ دقیقه دیگ محله سوراخشو تمیز کردم لباس تنش کردم بهش گفتم به کسی بگی کیرتو میبرم میزارم کف دستت از حمید بپرس چه کله خری‌ام چ کارایی ازم بر میاد با بی حالی گفت باشه .
حمید اومد تو تا پسر عموش تو اون وضع دید داد زد چه غلطی کردی زیر بغلشو گرفت بردش پرسیدم کجا گفت بیمارستان. یک ساعت بعد زنگ زدم بهش برداشت گفت خونه باش میام حرف بزنیم تا بیاد سکته کردم .
گفتم نکنه مرده باشه با پلیس میاد فرار کنم نکنم تو همین فکرا بودم زنگ در خونه رو زد و من سکته رو زدم . نگاه کردم فقط خودش بود سریع پرسیدم حالش چطوره گفت بیا بشین خودت همچیزو تعریف کن منم از ترسم همچیزو گفتم. گفت اوکی نمیزارم کار به شکایت برسه ولی امین هیچ وقت نگفته بود باهات سکس کرده.!!!
میگفت ازش فیلم گرفتی درسته؟ .!!!
بغض داشتم پسری که چند سال پیش کرده بودم الان جلوم نشسته داستان دادنم به پسر عمو ۱۶ سالشو میشنوه، از خودم بدم اومد که چیشد یه سکس منو به اینجا کشوند
گفتش امین گفته فیلم گرفتی اره؟؟
گفتم اره
با یه لحن بدی گفت: همین الان پاک کن .
با عصبانیت نگاش کردم به این فکر میکردم این تا دیروز نمیتونست تو چشام نگاه کنه اما الان داره اینطوری حرف میزنه توفکرم بود بلند شم بگیرم بزنمش لختش کنم فیلم اینم بگیرم مجبور شه دهنشو ببنده.
اما دیگه جرعت بلند شدن نداشتم ولی فیلم رو هم‌نمیخواستم پاک کنم
گفتم بهش اون فیلم پاک نمیشه با لحن خیلی تهدید امیزی گفتم یکم ترسید گفت اوکی رفت.
سه چهار روزی گذشت خبری نشد خیالم راحت بود ک بخیر گذشت
این چند روز باشگاه نرفتم اما دیگ نمیشد اینطوری ادامه داد
رفتم باشگاه از شانس تخمی من حمید هم اونجا بود وقتی دید انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده خیلی عادی سلام علیک کرد اومد کنارم تمرین کردیم
تا یک ماه همینطوری بود
همش حس میکردم میخواد چیزی بهم بگه. اما حرفشو همیشه میخورد.
از باشگاه زدم بیرون را افتادم سمت خونه که با صدای سامان سامان برگشتم حمید گفت صبر کن باهم بریم. وایسادم رسید بهم گفت ماشین نزدیکه بیا بریم تو ماشین گفتم دوست دارم تا خونه راه برم یکم اصرار کرد گفتم اوکی
سوار شدم جفتمون ساکت بودیم.
سکوتو خودش شکست گفت: دوران مدرسه یادته؟
گفتم: اره یادش بخیر.
گفت یادته باهم چیکار کردیم.
نگاش کردم سکوت کردم، منتظر بودم الان ک تحقیر آمیز حرف بزنه‌.
گفت یادمه همون موقع هم به زور راست میکردی
من همچنان ساکت بودم.
دید چیزی نمیگم
خودش ادامه داد که وقتی اون زمان بچه بودم توی انتخاب کسی ک باهاش سکس کنم چهار چوبی نداشتم همون باعث شد که بیوفتم تو دهن همه اکثر دوستام سر این حرفا دوستیشونو تموم کردن، شدم تنها. تا اخر دبیرستان این تنهایی بود که همیشه باهامه
گفتم اره یادمه با کسی دمخور نمیشدی
گفت دمخور نمیشدم چون بخاطر چندتا اشتباه با اون ادمای عوضی که حالشونو کردن ابرومو بردن هیچ کس بهم احترام نمیزاشت تنهایی رو ترجیح دادم.
با سر تاییدش کردم
گفت اما تو هیچ وقت هیچی راجبه اینکه باهم چیکار کردیم ب کسی نگفتی
تو یکی از اون انتخاب های خوب بودی
نگاش کردم فهمیدم حرفش چیه باز دلش میخواد من بکنمش، شایدم بعد از این اتفاقات میخواد تلافی کنه و اون بکنه !!!
ولی من حالم دیگه از این کار بهم میخورد. قبل از اینکه حرفشو ادامه بده گفتم من از اینکار دیگه متنفرم بمیرمم دیگه تن به این کثافت کاری نمیدم.
گفت
حق داری توام مثله من ادم اشتباه انتخاب کردی.
حرصم گرفت من هیچ وقت مثله این نبودم. من تو مدرسه توسری خور نبودم کسی تخم نداشت چیزی بگه من تو محل احترام داشتم مثله تو وقتی یجا میرم بعدش مسخرم نمیکنن من هچیم شبیه تو نیست.

اینارو تو ذهنم با خودم میگفتم
انگار ذهنم خوند گفت به این فکر میکنی ک ما شبیه نیستم؟
گفت: نمیخوام حاشیه برم حرفمو میزنم.
منم وقتی اون حرفا شد حالم از خودم بهم خورد.
ولی بعد از ی مدت شهوت داشت خفم میکرد اما تجربه تخمی اونا نمیذاشت تا اینکه چندتا ادم خوب پیدا کردم تا سکس کنم باهاشون.
بهش فکر کن من تو میتونیم ادم مطمئن برای هم باشیم.
گفتم اوکی نگر دار پیاده میشم.
دیگه جلو در خونه بودیم رفتم تو
راست میگفت شهوت خفم داشت میکرد من بعد از چندین سال لذت سکس رو تجربه کرده بودم . نمیتونستم دیگ بیخیالش بشم.
دیگ تایمی باشگاه میرفتم ک مطمئن بودم حمید باشگاه نیست.
دلم باز سکس میخواست ولی تو سرم یه جنگ بود
تو نت سرچ کردم راجبه همجنس گرایی
سایتای زیادی بود توضیح داده بود تو بعضی سایتا بعضی ها کامنت های خیلی مزخرفی گذاشته بودن، دلو زدم به دریا زنگ زدم به حمید گفتم از سرکار بیاد خونه ما. ساعت پنج نیم جلو درمون بود.
اومد بالا.
نشستم نگاش کردم
حمید واقعا جذاب دوست داشتنی بود چشماش حتی از چشمای امینم قشنگ تر بود
همین زیباییش باعث شده بود تو مدرسه اون بلاها سرش بیاد
فقط نگاش میکردم حسابی هم حشری بودم.
منتظر بود خودم شروع کنم.
بهش گفتم بریم حموم ؟
گفت بریم
وقتی لخت شد با اینکه بارها بدنشو دیده بودم
اما الان بنظرم زیبا تر بود بدن سفیدش استایل جذابش
ابو باز کردم داشتم دما آبو اوکی میکردم از پشت بغلم کرد کیرشو پشتم حس کردم بهترین حس دنیا بود یه لیس از گردنم زد رفت بالا تا زیر گوشم
گوشمو تو دهنش گرفت لاله گوشمو با زبونش نوازش میکرد.
پاینو نگاه کردم دیدم من هنوز راست نکردم
متوجه شد اروم در گوشم گفت نگران نباش راست کردن اونو بسپار ب خودم اینو ک گفت برگشتم لبامو گذاشتم روی لباش با تمام قدرت خوردم اونم خورد جفتمون تشنه هم بودیم و
از هم سیرآب نمیشدیم.
همچیز مثله رویا بود من خودم داخلم از قبل تمیز کرده بودم
حسابی براش ساک زدم سایزش به اندازه ماله خودم بود اما قطرش کمتر بود.
تو دهنم کامل جا میشد تا ته حلقم میکردمش سرمو گرفته بودو تو دهنم تلمبه میزد.
کیرشو دراوردم از دهنم از رو شکمش لیس زدم تا زیر چونش ادامه دادم.
لبشو خوردم گفتم دیگه نمیتونم تحمل کنم کیرمو راست کن .
نشست رو زانو جوری که صورتش درست رو به روی کونم بود.
گفت کیلید اون کیر این توعه باید از اونجا فعالش کنم
شرو به لیس زدن کونم کرد زبونش لول میکرد میبرد توم تو اوج لذت بودم
یکی … دوتا انگشت میکرد توم من از قبل یکم خودمو تو دست شویی با اب گرم باز کرده بودم تا راحتر بدم، ولی میدونستم اگه قرار باشه بکنه درد زیادی قراره تحمل کنم، کیر این مثله کیر امین نازک دراز نبود از برای اون خیلی کلفت تر بود
تو حموم تا میشد براش ساک زدم لب گرفتیم. امدیم بیرون .رفت دست شویی اومد
من حالت داگی شدم
کیر شو حسابی خیس کرد گذاشت رو سوراخم سر کیرشو رو سوراخم میکشید هر چند لحظه چندتا ضریه هم با کیرش میزد.
داشتم دیونه میشدم کیرم داشت کم‌کم راست میکرد، حمید گفت اماده ای
گفتم اره بکنش تو، سرشو کرد درد زیادی داشت یکم نگر داشت گفتم بکشش بیرون کشیدو من از درد زیاد دستمو گذاشتم رو سوراخم میمالیدمش، یکم خودم توف زدم به پشتم حمید شروع کرد مالیدن دوباره سر کیرش گذاشت چندین بار ادانه داد، الان سرشو میکرد تو در میاورد چندین بار این کارو کرد تا اینکه با فرو کردن سرش دیگه احساس دردی نبود.
حالا دیگه نصف کیرش تو بود عقب جلو میکرد خیلی اروم پیش میرفت من دوست داشتم حسابی تا ته فرو کنه گفتم حمید همشو بکن تو . اما حمید اروم کارشو میکرد چند دقیقه‌ای گذشت حس کردم حمید کاملا چسبیده بهم الا دیگه همه کیرش تو بود بهم گفت بلند شو من که حالت داگی بودم دستامو از زمین برداشتمو کمرمو صاف کردم حمید شروع به خوردن گردن گوشم کرد اروم تلمبه میزد
درد لذت باهم بودن من حسابی راست کرده بودم داشتم جق میزدم .
حمید گفت جق نزن سوراخ منم به کیر نیاز داره چند دقیقه تو همون حالت میکرد که گفتم حال نوبت منه کیرشو کشید بیرون
رو کمر خوابید پاهاشو داد بالا کیرمو گذاشتم رو سوراخش دادم تو راحت میرفت داخل معلوم بود زیاد داده
تا ته یکجا کردم توش
حمید گفت؛ رحم نکن محکم بزن ک چند ساله تو کف کیرتم منم با قدرت میزدم ناله حمید بلند شده بود منم تو اوج لذت بودم حمید با اینکه دست به کیرش نزد ابش اومد منم دیگه نزدیک ارضا شدنم بود حمید غرق لذت بود با هر ضربه من ابش بیرون میرخت تا اینکه داخلش ارضا شدم افتادم روش لباشو خورد
الان سه ساله باهم سکس داریم من خیلی دوسش دارم.

نوشته: مجهول

دکمه بازگشت به بالا