زن سرایدار و من
سلام دوستان
من اولین بارمه داستان مینوسم شایدم اخرین بار باشه چون تنها داستان سکسی زندگیم همین بوده پس لطفا جای فحش یا نبینید یا انرژی بدید ممنون
خب من امیرم سی و چهار سالمه پنج ساله ازدواج کردم با نرگس خانومم خودم قد بلند و لاغر بدنسازم و کارم تجهیز بیمارستان زنم قد معمولی و فیتنس کار اندامش واقعا عالیه باسن بزرگ و سینه هشتاد و پوست سفید و نگم براتون!
.
اما داستان ازونجایی شروع میشه که من باغ میوه خودمو شروع به ساخت ویلا و محوطه و سرایدری کردم و بحث طول نمیدم .ویلا و … باغ من ساخته شده بود و حالا دنبال یه سرایدار بودم که با پیمانکار و شریک خودم صحبت کردیم و گفت سرایدر خودم پسرعموش دنبال خونس و این حرفا منم راضی شدم و گفتم بیاد که شرایط بگم برم(چون در هفته فقط یه بار اونجا میریم)خلاصه تنها اومد و گفت که خودمم و خانومم که پرسیدم چند تا بچه داری گفت یدونه دختر شیش ساله داشتم تازگیا تصادف کرده و فوت شده دلم سوخت گفتم اوکی از امروز شروع کن اسباب کشی کنین ولی باغ نباید خالی باشه منم حقوقی نمیدم خودت برو سرکار خانومت باید باغ بمونه که قبول کرد و من رفتم یه سالی گذشت و من و مجید(سرایدار) جور شده بودیم و اوضاع خوب بود اصل قصه ازونجایی شروع میشه که بعد مدت ها من زن مجید و درست درمون میدیدم و قبلا دیده بودم اما اینجوری نه تنها باغ بودم که اومد احوال پرسی کرد و رفت تو خونش اون رفت اما تا ساعتها کیر من سیخ بود و نمیخابید و یه زن با باسن خیلی بزرگ و سینه های راحت هشتاد و پنج پوستشم سبزه و سیاه مانند بود و مث بقیه افغانیا که من دیده بودم محجبه و… نبود و تقریبا چاق بود و اصن شبیه افغانیا نبود بدجوری منو تو کف گذاشت اللخصوص لباساش که ازون به بعد دیگه راحت شده بود و میومد سلام علیک میکرد ظاهر تا اون موقع بخاطر بچش افسرده بود زیاد نمیدیدمش و خونه بود خلاصه من بودم و کیر سیخ من واسه (نازنین خانم) یبار باغ بودم ظهر بود و شوهرشم سرکار بود منم تو ویلا بودم که اومد درو زد منم شهوتی بود ناجور درو که وا کردم خیلی جلو وایساده بود و نفسش میخورد به صورتم و کیرم داشت شلوارمو جر میداد خیلی شهوتی گفتم جانم عزیزم چی شده با عشوه خاصی گفت اون تصفیه ابی که خریدین خراب شده اب نمیاد منم که دل تو دلم نبود گفتم بریم نگاش کنم قبول کرد و رفتیم داخل خونه و هی کشش میدادم تعمیر و خوابیده بودم تو کابینت مشغول تعمیر اما کیر سیخم مشخص بود و اونم هی نگاه میکرد بهش گفتم بیا این شیرو با دست نگه دار ببندمش و گفتم بیا اینجا دو تا پاش گذاشت بغل من و اومد نگه داشت دامن پاش نبود ولی از زاویه زیر که کصشو دید میزدم داشتم میمردم خلاصه دیدم دیر شده برگشتم خونه تا رسیدم لباس در نیاورده افتادم به جون لبای نرگس و مک میزدم از شهوت نمیدونستم چیکار کنم باورم نمیشد لباساشو پاره کردم و سینه های سفیدشو خوردم شلوارشو دراوردم شروع کردم خوردن کص نرگس که اولین اه کشید ابم اومد یه مقدار ناراحت شد ولی انقد تو کف نازنین بودم فقط یه تلنگر میخاستم تا ابم بپاشه خوابیدیم و چن روز ناجور تو کف بودم و زیاد تر میرفتم اونجا و خودمو بهش نزدیک کرده بودم یروز واقعا غیر عمدی دو تایی انباری بودیم داشت کمکم میکردم سم بریزم تو مخزن که پمپ زدم و یه مقدار ریخت رو شکم و کصش من هول شدم و یه دستمال برداشتم و شکم و کصشو تمیز کردم از رو لباس داشتم میمردم براش قرمز شده بود ولی شهوت تو چشاش موج میزد تشکر کرد و گفت میرم لباسامو عوض کنم و میام دوباره به بهونه های مختلف و تصادفی لمس میکردمش و حال میکردم روزا میگذشت و منم نزدیک تر میشدم تا یه روز موقع هرز صدای افتادن یه چیز اومد رفتم و دیدم از تو ویلا صدای کمک میاد فهمیدم نازنین رفتم دیدم افتاده کف دستشویی بلندش کردم و دیدم کنسول افتاده شکسته گفتم فدای سرت چ بردمش بیرون تو هال و اونجا رو جمع کردم عمد و غیر عمدشو نمیدونم ولی خیلی میگفت درد دارم گفتم ببرمت دکتر و با عشوه میگفت نه خوب میشم گفتم نمیتونی راه بری همینجا دراز بکش منم برم به کارگر بگم بره خونش قبول کرد و دراز کشید و منم ده دقیقه بعد اومدم و گفتم چطوری گفت پاهام فک کنم پیچ خورد رفتم باند کشی اوردم و یکم ساقشو مالیدم و ماساژ دادم دیدم داره عشوه میاد گفتم موقعشه باند و پیچیدم و تموم که شد دل و زدم به دریا و از رو باند کف پاشو بوسیدم و دیدم گفت :
عههه اقا امیر !با عشوه و مثلا ناراحتی
گفتم چیه خوشگل من دوباره پاشو بوسیدم اصن گوش ندادم چی میگه افتادم روش خیمه زدم لباشو میخوردم و زبنشو میمکیدم و لباسای حشری کنندش و در اوردم و شروع کردم لیس زدن لای ممه های گنده و عرق کردش و همرو میلیسیدم و یه سوتین بنفش داشت اخ اخ
شلوار در اوردم و جایی که کصش رو شلوار قرار میگرفت بو کردم و اخ از رو شهوت کشید شرتشو دراوردم خیس خیس بود و لیس زدم جای کصش و یه تف انداختم رو کص سیاه تپلش و شروع کردم اخ و اوخش بلند شد و التماس میکرد اروم تر ولی فقط داشتم میکردم کل خونه رو بوی عرق گرفته بود کشیدم بیرون و گفتم برگرد تا گذاشتم تو کونش اه از نهادش بلند شد و خواهش میکرد که کلفته و اروم تر تلمبه بزنم و کون تنگش خون تو کیرم جمع کرده بود شروع کردم خوردن کص عرق کردش و دستاشو گذاشته بود روی سرم و فقط اه میکشید انگشتمو کردم تو بالا پایین کردم و ابش اومد و پاهاش میلرزید به ثانیه نکشیده کردم تو کصش و دوباره تلنبه زدم ریختم تو و رو ممه هاش دراز کشیدم و اه کشیدم و گفتم بچت مرده بود الان یدونه دیگه داری موهای سیاهشو ناز کردم و گفتم برو خونت برگشتم و چقد حال داد هفته بعد رفتیم باغ این سری با زنم و دایی زنم گفتم میرم دستشویی نازنین اوردم داخل انباری و داشتم لب میگرفتم صدای پا اومد و ترسیدم گفتم برو خونت درو باز کرد دیدم زنمه و ریدم به خودم و همون شب گفت یا اینارو میندازی بیرون یا دیگه نه من نه تو خلاصه روز اسباب کشی ام استخر بودم و دیگه ندیدمش هر جا هست موفق باشه حالی داد که تو زندگیم نکرده بودم
نوشته: امیر