زن پرستارم و شهر کوچیک (۲)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
یه ماه از اون قضیه گذشت تو این یه ماه هر بلایی بگید سر خودم آورده بودم.بهم ریخته بودم و مونا هم از این اتفاق متعجب.منی که به ریش حساسیت داشتم یه ماه بود به ریشم دست نزده بودم و مونا هم اوایل واسش عجیب بود و بعدش فکر کرد تیپ جدیدمه.دنبال بهونه بودم که بهش گیر بدم ولی خیلی خوب برخورد میکرد باهام و توجه میکرد و همیشه موقع سکس اون صحنه های گاییده شدنش توسط دوستم میومد جلو چشمم.
یه ماه شد تا اینکه یه اتفاق جدید افتاد.
دوستم تو اینستا استوری گذاشته بود پیش به سوی …(اسم شهر ما).که همین باعث شد ضربان قلبم بره بالا.قبل از اینکه من بهش پیام بدم دوستم پیام داد:
-چطوری
+قربونت تو چطوری
-دارم میام شهرتون
+اره استوریتو دیدم
-ببین امشبو قراره با خانومم سر کنم(مونا رو میگفت)
+جدی مگه متاهل نیست
-چرا قراره بپیچونتش بگه جای همکارش امشب شیفته
+خب
-تو نمیای
+کجا
-تو هم بیا یه فیضی ببر
+منو ببینه فرار میکنه که
-نه بابا تو عمل انجام شده قرارش میدیم.به نفع تو میشه ها.ما که یه امشب میکنیمش ولی تو تو همین شهری.بیا فیلمشو میدم بها هروقت دلت خواست بکنش.
+میکنیدش؟!مگه چند نفرید؟!
-😂😂😂من و رفیقام
+چند نفرید
-سه نفر این که کص و کون مفته بذارم رفیقامم استفاده کنن
+گناه داره
-نه بابا خودشم خوشش میاد من میدونم
+از کجا
-تو فکر کردی فقط من میکنمش
+یعنی چی
-این جنده خانوم اصن به شوهرش کون نمیده.بعد من دفعه اول کیرمو تا دسته چپوندم بهش.
+خب چه ربطی داره
-یه بکن داره تو بیمارستان.از همکاراشه.برای اینکه باردار نشه فقط از کون میکنتش.
من دیگه دنیا انگار دور سرم میچرخید.
+خودش گفت؟
-اره بابا.یه بار بزور تو اتاق استراحت خفتش کرده کونش گذاشته از اونموقع میگادش
+الان میخوای چی کار کنی؟
-هیچی امشب من و رفیقام میبریمش خونه اجاره ای ترتیبشو میدیم.تو هم اگه میخوای بیا.
+باشه آدرسو بده.
آدرسو داد.
-فقط قبل از۸ اینجا باش.میخوام سورپرایزش کنیم.
+حله.
نمیدونستم واقعا میخوام چیکار کنم.فقط میخواستم از نزدیک با چشمای خودم ببینم.ساعت ۷.۳۰ اونجا بودم رفتم بالا و خوش و بش کردم با دوستم و رفیقاش.بساط مشروب و شیره کشی به پا بود.قبل از اومدن مونا به دوستم گفتم من نمیخوام خودمو نشون بدم.میخوام اول ببینمش.دوستم با اینکه تعجب کرده بود قبول کرد.
ساعت ۸.۲۰ بود که مونا رسید و من دست پاچه شدم و دوستم بهم گفت اگه میخوای قایم شی برو تو حموم چون خونه یه اتاق بیشتر نداشت.به رفیقاش هم گفت برن تو اتاق قایم شن.من رفتم تو حموم و در حمومو کامل نبستم.دقیقا از لای در حموم جلوی در ورودی خونه رو میشد دید.من منتظر بودم.در واحد زده شد و دوستمو دیدم که با همون شلوارک و تیشرتش رفت سمت درو بازش کرد.مونای من اومد داخل با همون لباس بیمارستانش.همون دم در دوستم به مونا اجازه داد فقط سلام کنه.دو دستی سرشو گرفت لباشو چسبوند به لبای مونا و چسبوندش به در و وحشیانه لبای زنمو میخورد.مقنعه مونا رو در آورد از سرش.دکمه های مانتوی مونا رو باز کرد.همه این کارا رو وحشیانه انجام میداد.تو چشم به هم زدنی مانتو و تاپ و سوتین و شلوار بهمراه شرت مونا داخلش رو زمین افتاده بود و مونا کاملا لخت و با فقط جوراب مچی سفید به پاش زانو زده بود جلوی دوستم داشت کیرشو میخورد.
همه کارای دوستم وحشیانه بود.مونا ساک نمیزد واسش بلکه این دوستم بود که داشت دهنشو میگایید.دستش لای موهای مونا چنگ خورده بود سر مونا رو محکم عقب جلو میکرد.از دهنش کشید بیرون و کلی بزاق مونا کش اومد و شروع کرد به سرفه کردن.مونا رو سر پا کرد و برش گردوند و صورت و سینه مونا رو چسبوند به در کمرشو کشید عقب تر.یه تف به دستش زد و برد لای پای مونا و کیرشو برد لای پاش مونا برگشت به دوستم نگاه کرد:
مونا:نه از جلو نه تو قول دادی
-نترس یه ذره میکنم ابمو نمیریزم توش
+تو رو خدا مراقب باش
کیرشو با یه حرکت تا دسته چپوند تو کص مونا که مونا جیغ کشید.موهای مونا رو پیچوند دور دستش و خیلی خیلی محکم شروع کرد به گاییدنش و مونا با هر داخل شدن کیر به کصش یه جیغ میکشید یهو کیرشو کشید بیرون.از موهای مونا کشید و بردش وسط هال که دیکه من دید نداشتم.با هم حرفی نمیزدن ولی چند لحظه بعد صدای جیغ بلند تر مونا اومد.
+آییییی سوختم.درش بیار.
-اووووف چه حالی میده.
مونا داشت گریه میکرد و صدای گریش میومد و خواهش و التماسش با ناله که از دوستم میخواست آرومتر بکنه.
+اااااخ تو رو خدااا آرومتر.موهامو ول کن سرم درد گرفت.
دیگه تا پنج دقیقه صدای آخ و اوخ مونا و جون و اوف گفتن دوستم میومد.یهو به مونا گفت سورپررایز دارم واست مونا در همون حال ناله کردن گفت چی یهو رفیقاشو صدا کرد بیان بیرون.مونا انگار شوکه شده بود گفت چخبره اینجا که دوستم گفت من که تنهایی کمرم نمیکشه تا فردا صبح بکنمت یار کمکی آوردم.مونا گریش شدت گرفت.گفت چقد نامردی تو بهم قول دادی فیلممو پاک میکنی پاک که نکردی هیچ مجبورم کردی هر ماه بهت بدم.الانم که بقیه رو آوردی.چرا نمیفهمی من متاهلم عوضی.که یهو یه جیغ کشید مثل اینکه موی مونا رو کشید و گفت گوه زیادی نخور صداشون به حموم نزدیک شد و از بغل حموم رد شدن که صداشون کمتر شد و فهمیدم رفتن تو اتاق.صدای ناله ها و هق هق و التماس مونا میومد.جرات کردم از حموم خارج شدم و نزدیک شدم به اتاق که درش باز بود و از کنار چارچوب در داخلو نگاه کردم که دیدم یکی زیر خوابیده و مونا روشه و یکی هم پشت مونا بود و کرده بود تو کونش و دونفری داشتن میکردنش.دوستم داشت کون مونا میذاشت.یکی از رفیقاش هم که داشت کصشو میگایید و اون یکی کیرشو کرده بود دهن مونا و تند تند تلمبه میزد بهش هر سه نفر و مونا هم فقط گریه میکرد.نیم ساعت تقریبا گاییدنش سه نفری اخرش هم به دستور دوستم به نوبت از کون گاییدنش و داخل کونش ارضا شدن. منم داغونتر از قبل بودم مونا هم همونجوری به شکم رو تخت بود کونش طرف من بود و سوراخ کونشو میدیدم که باز مونده و آب اون سه نفر داشت خالی میشد ازش.دوستم منو که دید لشاره کرد که منم برم که منم با اشاره گفتم نه و علامت دادم که دیرم شده و باید برم.راستش دیگه اینقد حالم بد بود که نمیخواستم بمونم و گاییده شدن مونا تا صبح ببینم.از خونه زدم بیرون که بعد از یه ربع گوشیم زنگ خورد.مونا بود.
-الو ایمان جان خوبی
+جانم عزیزم
-من امشب باید جای همکارم شیفت وایستم
+خب پس خودت چی بعد دوباره صبح هم باید وایسی که
-نه صبح اون بجای من وای میسه
+باشه پس مراقب خودت باش
-چشم عزیزم.کار نداری
+نه قربونت
-بای
+خدافظ
اون شب اونقد حالم بد بود نفهمیدم کی خوابم برد صبح ساعت ده بود که مونا اومد خونه و مستقیم به بهونه آلودگی بیمارستان رفت حموم و لباساش هم انداخت ماشین لباسشویی.
دوستم وقتی مونا حموم بود پیام داد:
-ایمان چطوری
+خوبم
-دیشب چرا فرار کردی.خلی تو پسر.چه فرصتیو از دست دادی.
+حال خانومم خوب نبود پیام داد برم خونه
-آخی خدا بد نده
+مهم نیست الان خوبه
-خدا رو شکر.بهرحال خیلی حال کردیم دیشب.تا صبح دو بار دیگه سه نفری کردیمش.دفعه دوم هر سه تامون تو. کصش خالی کردیم.ولی قرص دادیم بهش.
+گناه داره دلم واسش سوخت میکفت متاهلم.
-میدونم ولی خدایی میشه از همچین لعبتی گذشت دیدی چه خوشگل بود.
+چی بگم
دیکه خداحافظی کردیم.مونا هم از حموم در اومد و خیلی عادی رفتار میکرد انگار نه انگار دیشب سه نفری تا صبح کرده بودنش.
ادامه…
نوشته: ایمان