در آرزوی ضربدری

من امیر هستم ۳۴ سالمه و خانومم نازنین ۳۰ سالشه و ۱۰ ساله با هم ازدواج کردیم . دو تا پسر هم داریم. خیلی هم زندگی گرم و خوبی داریم. همه این ماجرایی که دارم می نویسم واقعی هست و فقط به این دلیل می نویسم که اونایی که تجربه سکس ضربدری دارن راهنماییم کنن.
یه مدت تو سایت انجمن کیر تو کس داستان در مورد ضربدری می خوندم و مثل کنه افتاد تو ذهنم که باید انجامش بدم.
ولی مشکل اینجاست که خودم و خانومم مذهبی هستیم. خانومم چادریه.
ما شمال که می ریم دریا می ریم همینطور با لباس و خانومم هم با چادر میاد تو آب چون آب تنی رو خیلی دوست داره.
بعد آب تنی که رفتیم خونه ای که اجاره کرده بودیم. اون شب من نصف شب بیدار شدم و خوابم نبرد و یه فکری زد به کلم.
آخه فکر میکنم یه مدتی که سکس مون تکراری شده و اون گرمای سابق رو ندارم و هی دنبال تنوع هستم تا از یکنواختی در بیاد.
خودم و زدم به خواب و ناله کردم.
بیدارم کرد و گفت چی شده. من هم کلی ناز برایش گذاشتم و گفتم خواب بد دیدم.
هی اسرار کرد و بلاخره براش تعریف کردم.
خانومم یه دختر عمه داره هم سن و سال خودش اسمش آرزو ه و شوهر خوش تیپی هم داره که اسمش مثل من امیره.
گفتم خواب دیدم دختر عمت زن منه و تو زن امیری و هر چهارتایی رفتیم دریا آب تنی.
اینو بگم که من تو فامیل اصلا هیچ زنی رو نگاه نمی کنم و معروفم به مذهبی بودن. خانومم هم همیشه چادر سرشه و اون هم مثل من.
البته زیر زیرکی دید میزنمشون.
بهش گفتم که امیر که شوهر تو بود تو رو از پشت بغل کرده بود و داشت بهت شنا یاد میداد. رو دستش نگهت می داشت و تو رو به آسمون دراز می کشیدی و شنا یاد می گرفتی. همزمان شوهرت یعنی امیر داشت کونت رو دست مال می کرد.
و من هم داشتم تو رو دید می زدم.در حالی که تو زن من نبودی…
بهش گفتم که من دید می زدم و شما هر کاری که می کردید من هم با زنم می کردم.
بعد قاطی کرد و گفت تو به آرزو نظر داری که می گی اون زن تو بود و دست مالیش می کردی و ناراحت شد.
سریع بهش گفتم من هم خیلی ناراحت شدم که تو به این خوبی که من یه تار موی گندیدت رو به ۱۰۰۰ تا مثل دختر عمت نمی‌دم چرا باید زن اون باشی…
گفت مهم نیست بیا بخوابیم خواب بوده ولش کن. که من بهش گفتم درسته خواب بود ولی خیلی واقعی بود.
خلاصه اون شب یه سکس کردیم که وسط سکس هی از کپسول کون گنده و پستونای گندش تعریف می کردم و می گفتم چه ضرری کردم که تو رو دادم و اونو گرفتم و مدام ازش تعریف می کردم.( دختر عمش لاغره و پستوناش خیلی کوچیکتره و کونش هم خیلی کوچیکه)
گذشت و رفتیم تهران دیگه موقع سکس حرف از آموزش شنا و اینها می کرد.
که یه بار بهم گفت دیگه از این حرفا نزنیم و من هم هیچ چی نگفتم.
گذشت یه بار که سکس کردیم و من ارضا شدم برگشت بهم گفت خجالت نمی کشی زن مردم رو دید می زنی؟
گفتم کی من؟؟
گفت آره تو دریا داشتی منو دید می زدی که یهو کیرم گنده شد…
یه بار دیگه سکس کردیم دیگه شده بود کارش که هر موقع من حال سکس نداشتم شنا و دریا و اینا رو می گفت و کیرم آماده سکس می شد.
بعد یه مدتی بهم گفت که دیگه این حرفا رو نزنیم گناه داره و …
من گوشی خانومم رو بعضی وقتا بدون این که بدونه نگاه می کنم و تو اینیستا ش عکسای زنای فامیل و دید میزنم.
یه بار که گوشی رو نگاه میکردم یه استوری از آرزو دیدم که با شوهرش و یه زن و شوهر دیگه که من نمیسناسمشون تو استخر یه ویلا تو آب بالباس البته بدون روسری عکس گذاشته بود.
اینو که دیدم یه جرقه تو ذهنم زد.
یه روز تعطیل صبح به خانومم گفتم که دیشب یه خوابی دیدم که نمی‌دونم تعریف کنم یا نه…
که گفت باز هم آموزش شنا؟؟؟
گفتم آره ولی اینبار تو استخر بود تو تو زن خودم بودی امیر و خانومش هم بودن و هممون تو آب بودیم.
چون مطمئن بودن استوری آرزو رو دیده و می‌دونه که اینیستای آرزو خصوصیه و من نمی‌بینم پس احتمال دادم خوابم را باور کنه.
بهش گفتم که تو دیگه چادر نداشتی و فقط مانتو داشتی و یه روسری و زن امیر هم روسری نداشت.
گفتم بهش که این بار هم اونا هر کاری می کردن من هم با تو می کردم.
همون موقع یه سکس اساسی با هم کردیم.
دیگه زن من که فیلم های زبان اصلی نمی‌دید شب ها برای این که بیشتر حال کنیم قبل خواب یه فیلم سینمایی چیزی می‌دیدیم و می خوابیدیم .
البته حساس بود که زن های که لباس باز دارن رو من نبینم و رد می کرد و صحنه ها رو هم همه رو رد می کرد.
حدود چهار پنج ماه به همین منوال گذشت. تا این که یه ماموریت کاری چابهار پیش اومد و رفتیم یه خونه اجاره کردیم.
شب که می خواستیم بخوابیم اتاق خواب سوسک داشت و خانومم دیگه اونجا نخوابید و تو حال رو زمین خوابیدیم.
که همون موقع دوباره یه فکر اومد سراغم.
صبح باز بهش گفتم خواب دیدم که امیر و خانومش هم اینجا بودن که همون موقع گفت آی بابا باز خواب اینا رو دیدی؟؟؟
به هر حال با پر رویی بقیه خوابم رو تعریف کردم و گفتم:
دیدم که اونا هم با ما اومده بودن اینجا و قرار بود ما تو حال بخوابیم و اونا تو اتاق خواب که خانوم امیر یهو جیغ کشید و سوسک دید تو اتاق خواب و گفت که دیگه تو اتاق خواب نمی خوابه قرار شد بیان تو حال بخوابن…
چراغ ها رو خاموش کردیم و چند دقیقه بعد صدای آه و اوف میومد که معلوم بود که دارن زیر پتو کار می کنن.
بعد یه مدت ما هم حشری شدیم با هم زیر پتو ور رفتیم و شلوار رو کشیدیم پایین و کیرمو کردم تو کست.
یه هو حس کردم در حینی که من دارم تو رو می کنم خوایه هام رو یکی داره از پشت می مالید و فهمیدم آرزوه با هم نگاه کردیم و دیدیم که جفتشون لخت و پتو روشون نیست.
البته تاریک بود و زیاد معلوم نبود.
بعد خانوم امیر یهو پتو رو از رو ما کشید کنار و کیر منو دید و گفت ای جان عجب کیر خوب و نازکی داری که حال میده بره تو کون.
بعد کیر امیر رو نشون داد و گفت نازی جون باورت نمیشه من خیلی می خوام کون بدم ولی این کیر کلفت جرم می ده و پاره می شم.
تا حالا کون ندادم می شه کیر شوهرت رو بهم امانت بدی بره تو کونم؟؟؟
که خانومم گفت باشه سریع آرزو کیر کلفت شوهرش و کرد تو کسش و بهم گفت کیر تو بکن تو کونم.
همزمان دو تایی داشتیم می کردیمش. خیلی حال می کرد .
تو که حال اونو دیدی گفتی من هم می خوام و همینطور تو رو هم کردیم.
گفتم من خیلی خیلی حال کردم وقتی حال خوب تو رو می دیدم.
قشنگ کیر کلفت امیر رو که تو کست بود، وقتی کیرم می‌رفت تو کونت حس می کردم.
حشر رو تو چشاش دیدم و بهش گفتم می ذاری این حس رو تجربه کنم و ببینم خوابه درست بود؟
گفت یعنی چی چطور؟
گفتم تو چی کار داری؟ اوکی بده گفت بگو چیکار می کنی؟
سریع رفتم یه کدوی کلفت آوردم شروع کردم با کسش ور رفتم با یکم ور رفتم سریع رفت تو بس که آب انداخته بود.
سریع یه وازلین آوردم و نرم نرم کیرمو کردم تو کونش و هم زمان با کدو کردمش.
وسط کار هی بهش می گفتم ببین چه کیر کلفتی برات آوردم چه حالی میده بهت و سریع ارضا شد و شل شد
بعد ارضا شدن خیلی ناراحت شد و گفت کار خیلی اشتباهی کردیم و گناه کردیم نباید با یه چیز دیگه سکس می کردیم و…
حتی به من گفت تو منو می کردی و به فکر آرزو بودی که من کلی قربون صدقه اش رفتم و ازش تعریف کردم تا کوتاه بیاد.
حتی بهش گفتم بابا من اصلا به اون توجه نمی کردم و تمام فکر و ذکر م تو بودی.
دیگه اصلا نداشت تو سکس های بعدی از کدو و یا چیز دیگه ای استفاده کنیم و فقط بعضی وقت ها میذاشت با انگشت وکیر حال کنیم و وسط سکس هی می گفتم دارم با دو تا کیره می کنمت.
حتی چند بار موقع سکس شصتم رو می خورد مثل کیر و من هم می گفتم دوست داری وقتی می دی کیر بخوری؟؟؟ می گفت آره پوست دارم…
حتی یه بار وسط سکس که این حرف ها رو می زدیم ناراحت شد و گفت من می ترسم از تو که یه روز یکی رو بیاری تا منو بکنید.
که من کلی بهش گفتم که بابا همه این چیز ها فقط به خاطر حال کردن توه و هیچ چی نیست…
من فقط به خاطر حالی که تو داشتی تو خواب می کردی خواستم ببینم واقعا اونقدر حال می کنی که دیدم بله…
از حال تو هم من حال می کنم.
هر زمان بگی نمی خوای من دیگه هیچ حرفی نمی زنم.
حتی یه بار بهم گیر داد که واقعا اینا رو خواب دبدی؟ فیلم خاک بر سری یا عکس خاک بر سری ندیدی که دو نفر یه نفر رو بکنن؟
گفتم به پیر به پیغمبر که نه خواب بوده.
که باز باورش نشد و گفت تو باید بری پیش روانپزشک.
حالا من تو این موقعیت گیر کردم. خیلی دوست دارم و آرزومه که ضربدری رو تجربه کنم ولی نمی خوام خانومم هم اذیت بشه و می خوام کاملا با رضایت ای کار رو بکنیم.
ازتون خواهش میکنم به خصوص دوستانه که تجربه ضربدری دارن بهم کمک کنید و نظر بدید که من چطور این خانومم رو راضی به ای کار بکنم طوری که وجهه خودم هم پیشش خراب نشه.
الان تو فکرم که امیر رو بیارم تو خط اینو بگم که ما با امیر و آرزو رفت و آمد زیاد نداریم میشه گفت اصلا نداریم. فقط وقتی ماهی یه بار یا دو ماه یه بار می ریم کرج خونه عمش اونا هم میان و می بینیمشون. اونا هم ساکن کرجن. تو فکرم که اگه بتونم ماجرا رو یه جوری به امیر بگم و اونو هم بیارم تو خط شاید بتونم نازی رو در عمل انجام شده بذارمش… از نظر ذهنی که یکم آمادش کردم.
فقط نمی دونم برم چی به امیر بگم ؟؟؟ بهش بگم خواب دیدم که زن تو زن من شده و زن من زن تو… یهو غیرتی نشه آبروم تو فامیل بره؟؟ لطفا بهم نظر بدین تا بتونم به آرزوم برسم. ممنونم از دوستانی که نظر سازنده میدن.

نوشته: امیر

دکمه بازگشت به بالا