اولین تجربه از سکس
فقط کسایی که از سکس تجربه داشتن میتونن بفهمن این داستان واقعیه یا نه
و تویی که هیچ تجربه ای نداری خواهشا لایک کن و یه کامنت خوشگل بزار و برو
سریع میرم سر اصل داستان ، فقط اول بگم که اسمم مهدی هستش و اون موقع که این اتفاق افتاد 16 سالم بود
من تو شهرستان هستم و یه دختر عمه داشتم اون موقع که وقتی من 16 سالم بود ، اون حدودا 14 یا 13 سالش بود
از اونجایی که خونه ما نزدیک خونه عمم بود و شوهر عمه ام نگهبان بود و یا از صبح تا شب شیفت بود ، یا شیفت شب بود که در این صورت از صبح تا شب خواب بود که شب بتونه بره شیفت
و ما خیلی تند تند ، مثلا هر دو سه روز یه بار میرفتیم پیش عمم و بهش سر میزدیم و منم گاهی میرفتم که براش خرید کنم ، مثلا بعضی صبح ها نون میخریدم میبردم
و این دختر عمه ما هم اول چون یکم بچه بود و منم زیاد تو حال سکس نبودم و حتی بهش فکر نمیکردم و فقط فیلم میدیدم و جق میزدم ، اونم هر سه یا چهار روز یبار
ولی بعدا بخاطر اینکه زیاد میفرتیم خونه عمم ، منم نمیتونستم اونجا کاری کنم ، و از اونجایی که سینه های دختر عمم روز به روز بزرگتر میشد و رشد میکردن ، و منم کم کم بزرگ میشدم و به سمت جنس مخالف جذب میشدم ، باعث شده بود که بیشتر بهش فک کنم و گاهی موقع جق بهش فک کنم
از اون طرف دخترعمم بزرگتر میشد و به دوران نوجوانی میرسید و عشوه میومد و باعث میشد ناخودآگاه بهش فک کنم ، و بر خلاف بعضی ها که داستان مینویسن ، فک کنم اصلا به من فک نمیکرد و به فکر رابطه و اینا نبود ، و فقط من بودم که داشتم بهش فک میکردم
ولی گاهی میدیدم که وقتی مثلا تنها میشدیم یا بازی میکردیم یا حرف میزنیم ، ( نمیدونم چرا -ولی ) احساس میکردم که به کیرم زیر چشمی نگاه میکنه یا خودشو بهم نزدیک میکنه ، یا باهام در مورد عاشقی حرف میزنه
ولی مطعن بودم که قصد رابطه نداشت و فقط کنجکاو شده بود تا درمورد بند پسرا بیشتر بفهمه
یه روز که خونه عمم بودیم ، عمم پیشم اومد گفت : مهدی گوشیم زیاد هنگ میکنه و گاهی از برنامه ها میپره بیرون ، میشه درستش کنی ؟
من : اوکی
احتمالا کشش پر شده بود ، پس شروع کردم برنامه های اضافی که میدونستم اضافیه پاک کردن
همینطور کش تلگرام و عکس هایی که چند بار کپی شده بود
تا اینکه رسیدم به کش مرورگر ، همینطور که داشتم کش رو خالی میکردم ، چشمم افتاد به هیستوری گوگل ، که سرچ کرده بود : زایمان اسب
من مطمعن بودم که عمم اینو سرچ نکرده ، چون دختر عمم حیلی به اسب علاقه داشت ، و عمم از این جور چیزا حالش بهم میخورد
رفتم که بقیه سرچ هارو بگردم که … بله … سرچ : xxx
فهمیدم که کار دختر عممه
نمیخواستم ، ولی نمیدونم چی شد که از اون سرچ عکس گرفتم و هیستوری گوگل رو پاک کردم
حدود دو هفته بعد که عموم اینا هم اومده بودن خونمون ، با دختر عمم رفتیم اتاق ، چون ما یه تیم بودیم و داداشم و پسر عموم یه تیم و قرار بود قایم واشک بازی کنیم ، و چند بار بازی کردیم تا اینکه اون تیم گفت وایسید ما نقشه بکشیم بعد ادامه رو بریم
ما هم وایسادیم ، حدود دو دقیقه اینا گذست که به فکر همون افتادم ، رو به دختر عمم کردم و گفتم : چیکار میکنی ؟ ( داشتم با گوشی کار میکرد )
-هیچی ، با دوستم چت میکنم …
+بعد چت ، عکس های اضافی و سرچ هاتو پاک کن تا گوشی هنگ نکنه
-اوکی ( یکم رنگش پرید )
+اون روز داشتم گوش رو تخلیه میکردم ، خیلی زیاد سرچ کرده بودی
-…
+این بازی رو هم سرچ کرده بودی … اسمش این بود ( از اینترنت یه بازی رندوم بهش نشون دادم )
-اوهوم
+این سرچ کرده بودی ، بازیه اینم ؟ … ( همون عکس سرچ xxx رو نشون دادم )
-هان … آ … آره بازیه
+مطمعنی ؟
-آره بابا بازیه ، بازی مزرعه اس
+عه . چه جالب ، وایسا منم دانلودش کنم …
-نه وایسا من برات بلوتوث میکنم ( البته شیریت بود )
+این بود اسمش ؟ ( رفتم کنارش و سرچ کردم )
یه دفعه عکس کلی زن لخت و سکس اومد …
-خودشو یکم جمع کرد و نفسش تند شده بود و صداش میلرزید
+این چیه ؟
-…
+تو اینارو از کجا میدونی ؟ ( با لحن تقریبا عصبی )
-دو … دوستم … دوستم بهم گفته
یکم گذشت ( حدود سه دقیقه اینا )
خب بیاید ما آماده ایم
رفتیم ادامه بازی و بعد پنج دقیقه اینا من گفتم که بازم نقشه بکشیم ، و اونا هم قبول کردن
دوباره رفتیم اتاق و اینبار بهش گفتم : تو هم میتونی مثل او بخوری ؟ ( یه عکس که زنه داشتم کیر مرده رو میخورد )
+اوهوم … ( با شک و تردید و یکم ترس ، که نمیدونم چرا جواب داد )
دستم رو بردن طرف دهنش ، دو انگشتم رو کردم دهنش و بردم تا ته ؛ باور کردنی نبود ، تا تهشو خورد و حتی اوق هم نزد . منم تعجب کرده بودم
حدود یه هفته از ماجرا گذشت و دوباره رفتیم خونشون و دوباره پسر عموم اونجا بود ، با یه بهونه ای بردمش بالا و از طبقه بالاشون که یه اتاقک بود ، توپ فوتبال برداریم و بریم بازی کنیم ( خونشون ویلاییه )
رفتیم بالا و وقتی داشت توی کمد و زیر تخت رو میگشت ، آروم از رو جوراب شلواری ، دستم رو آروم به کونش کشیدم ، و در عین تعجب حتی متوجه هم نشده بود
-نبود …
+دوباره بگرد
و این بار محکم تر روی کسش و چاک کونش کشیدم ، برگشت و گفت : -چی شد ؟
بازم درست متوجه نشده بود
گفتم +متوجه نشدی ؟
-نه …
+یه لحظه برگرد …
( برگشت و داشت عقب رو نگاه میکرد ) ، روی کونش دست کشیدم و یخورده روی کیش عقب جلو کردم
چیکار میکنی ؟
ایشالله ادامه داستان رو بعدا میزارم
مطمعن باشید که خیلی عالیه و قراره کلی آبتون بیاد باهاش
و اگه این ویدیو 40 تا لایک بخوره قراره قسمت بعد رو بزرام
پس تا به درودی به درود ، دودوری دورود
نوشته: امین