رابط جنسی با سگ
من قبلا به رابط جنسی با حیوانات فکر نکرده بودم
احساس خستگی می کردم، می خواستم فقط برای یک چرت کوتاه دراز بکشم، ابتدا اجازه دهید خودم را توصیف کنم. من 45 سال سن دارم، سایز سینه متوسط، موی روشن، چشمان فندقی، بیدمشک تراشیده حدود 5:4 130 پوندی، کمر نازک، به هر حال، من یک سگ بزرگ دارم، ترکیبی از لابراتوار سیاه و پوسیده. بنابراین، خسته بودم، فقط تصمیم گرفتم کمی روی مبل دراز بکشم، فقط یک تی شرت کوتاه و شلوارک پوشیده بودم. به سختی میتوانستم راحت باشم و مدام از این طرف به آن طرف غلت میزدم تا اینکه بالاخره روی پشتم نشستم و همانطور دراز کشیدم. بالاخره تونستم چرت بزنم. چیزی را کنارم احساس کردم، چشمانم را باز کردم، سگم بود که سعی می کرد کنارم بغل شود، یا این همان چیزی بود که فکر می کردم. پس سر خوردم تا جا برایش باز کنم. صورتش را کنار ران های من و بقیه بدنش را تا آخر پاهایم پایین انداخته بود، صورتش را روی پاهای من گذاشت و من چرت زدم. وقتی خواب بودم میتوانستم نفس سگم را روی پایم حس کنم، در واقع بین پاهایم چون صورتش بالای پایم قرار داشت، یک جورهایی عجیب بود، اما در عین حال احساس خوبی داشتم. همانطور که روی پشتم دراز کشیدم، خوابیده اما هوشیار، فقط به خودم اجازه دادم بیشتر و بیشتر آرام بگیرم. من قبلاً هرگز نفس سگم را روی بیدمشک احساس نکرده بودم و تقریباً همین کار را می کرد و معمولاً صورتش را کنار می زدم اما صادقانه بگویم که واقعاً احساس خوبی داشت و هیچ آسیبی در آن ندیدم، بنابراین، من هیچ کاری در مورد آن انجام نداد در واقع پاهایم را کمی بازتر باز کردم، نمیدانم چرا اما این کار را کردم. فکر می کنم حتی کمی خیس شدم، اما باز هم بی ضرر. صورتش بالای پاهایم افتاده بود، خیلی سنگین نفس می کشید خدایا حس خیلی خوبی داشتم که گرمای نفسش را روی شلوارم حس کردم. من کاملاً نخوابیده بودم، واضح است، اما بسیار آرام بودم. نمی خواستم تکان بخورم و مجبورش کنم بلند شود. همان جا دراز کشیدم و به او اجازه دادم روی شلوارم نفس بکشد، خیس تر و خیس تر می شود و فکر می کنم خدای من این خیلی عجیب است اما نمی توانم حرکت کنم خیلی حس خوبی دارد. او از خواب بیدار شد، اندکی بدنش را تنظیم کرد، سپس شورت مرا بو کرد، دماغش را روی شورت من گذاشت و به بو کشیدن ادامه داد، سپس، قسمت بیرونی شلوارم را کمی لیسید. وحشت کردم صورتش را کنار زدم و ایستاد. به او گفتم که دراز بکشد و دوباره چشمانم را بستم، او صورتش را پایین انداخت و فکر کردم این پایان کار است. با خودم فکر کردم، وای… این کمی زیاده روی کرد، اما دیگر تکرار نخواهد شد. دوباره به خودم اجازه دادم استراحت کنم و دوباره به خواب رفتم یا سعی کردم. نمیتوانستم از فکر کردن به این حس خوب دست بردارم. اوم چه بلایی سرم اومده؟؟ خوب، میخواستم نفس گرمش را دوباره روی شورتم احساس کنم، دوباره پاهایم را باز کردم، صورتش را به سمت شلوارم تکان دادم و همانجا دراز کشیدم… احساس کردم بیدمشک دوباره خیس شده است، به امید اینکه دوباره آن را بو کند و واکنش نشان دهد. او در ابتدا این کار را نکرد. بنابراین من فقط چشمانم را بستم و سرم را به طرفین چرخاندم و سعی کردم فراموش کنم که هر یک از این اتفاقات افتاده است. چیز بعدی که میدانستم، سگم صورتش را به داخل شورت من فرو میبرد، بو میکشید و میلیسید… دوباره. این بار او را از خود دور نکردم. تا الان خیلی خیس شده بودم و داشتم به چیزی که میخواستم میرسیدم. سپس شلوارم را به کناری کشیدم تا بتواند درست به جایی که رطوبت از آنجا می آمد برسد. او تمام اطراف بیدمشکم را لیسید و بعد احساس کردم که زبان درازش به داخل می رود… اوه، زبان سگم داخل بیدمشکم بود. خیلی دیر بود که بعد از اینکه اجازه دادم تا این جا برود، نظرم را عوض کنم، گربه ام آنقدر خیس شده بود که می تپید! نمی توانستم متوقف شوم. خیلی حس خوبی داشت، حتی نمیتوانم آن را با کلمات توصیف کنم، غیر از این که این احساس گرم شدن برافروخته را در سراسر بدنم احساس کردم، احساس میکردم در حال شناورم. بیدمشکم نتوانست جلوی زبانش را بگیرد. به همان اندازه که احساس می کردم، من بیشتر می خواستم … مثل من می خواستم خروس او را در خودم داشته باشم! تا آنجا پیش نرفتم، اما چندین بار به ارگاسم رسیدم در حالی که او با زبانش به من فک میکرد و سعی میکرد بیدمشکم را تمیز کنم، بار دیگر در مورد این موضوع خواهم نوشت، و امیدوارم دوباره تکرار شود. بیدمشکم نتوانست جلوی زبانش را بگیرد. به همان اندازه که احساس می کردم، من بیشتر می خواستم … مثل من می خواستم خروس او را در خودم داشته باشم! تا آنجا پیش نرفتم، اما چندین بار به ارگاسم رسیدم در حالی که او با زبانش به من فک میکرد و سعی میکرد بیدمشکم را تمیز کنم، بار دیگر در مورد این موضوع خواهم نوشت، و امیدوارم دوباره تکرار شود. بیدمشکم نتوانست جلوی زبانش را بگیرد. به همان اندازه که احساس می کردم، من بیشتر می خواستم … مثل من می خواستم خروس او را در خودم داشته باشم! تا آنجا پیش نرفتم، اما چندین بار به ارگاسم رسیدم در حالی که او با زبانش به من فک میکرد و سعی میکرد بیدمشکم را تمیز کنم، بار دیگر در مورد این موضوع خواهم نوشت، و امیدوارم دوباره تکرار شود.
نوشته: Ana