یونس و زن شوهردار
سلام اسمم یونس ۲۲سالمه این خاطره ک میگم برای ۴ سال پیشه وقتی ۱۸ سالم بود دیپلم ردی بودم سرگرم بازی باشگاه رفیق بازی بودم توی اینستاگرام به دخترا پیام میدادم شاید هر ۳ ماهی یک دختر زشت به قول دوستام متخصص کسای کیری بودم اما موقع جق با فیلما زنا سن بالا میزدم تو همین روزا که به هرکی میرسیدم میگفتم سلام من از شما خوشم اومده یک خانم حدود ۴۰ ساله به اسم مریم پیدا کردم پیام دادم صبح بود ظهرا میرفتم باشگاه تازه تمرین شروع کرده بودم گوشیم صدای پیام اومد رفتم سمت گوشی دیدم بععععله خانمی ک پیام دادم جواب داد دیگه تمرین ورزش گذاشتم کنار شروع کردم به پیام دادن من ۲۰ تا پیام میدادم اون ۱ دونه دیگه کلا هر روز روزی ۱۰ ساعت پیام میدادم تا اخر دیگه امار خودش داد گفت شوهر دارم مشکل دارم باهاش خیانت میکنه بهم ادم بد رفتار بد دلیه دیگه از اون گفتن منم انگار مشاوره خانواده حرفامون ۲۰ روزی طول کشید تا گفت سکس نمیکنم با شوهرم کمرش شله این ک شنیدم کیرم یک خیزشی کرد (منم باورم نمیشد دارم به ارزوم میرسم همیشه میگفتم زن شوهر دار بده و این حرفا اما چون داشتم به ارزوم میرسیدم دیگه مهم نبود برام هیچی فقط میخواستم به خواستم برسم )تا این که از مشکلات زناشویی که تا حالا ارضا نشده از سکس چیزی نفهمیده منم خودم یک ادم خیلی سکسی ورزش کار قوی معرفی کردم سکس چتامون شروع شد تا جایی که امار میداد رفت امد شوهرشو منم دیگه برام هیچی مهم نبود تا این که شوهرش مسافرت ۱ هفته ای میخواست بره شبی که راه افتاد منم پشمام زدم تر تمیز هر چیز گرم مقوی بود میخوردم تا فردا شبش رسید ساعت ۱ قرار شد برم خونش منم با ترس از خونه خیلی اروم زدم بیرون تاکسی بیسیم گرفتم تا دم خونش دل تو دلم نبود تا این که رسیدم پاهام قفل شده بود میترسیدم تو کوچه واستاده بودم دیدم در یک خونه که در گاراژ بود واشد فهمیدم که همون خونس اروم رفتم دم در دیدم گفت بیا دیگه تا کسی ندیده منم پریدم تو در اروم بستم جلوم دیدم یک زن تقریبا جا افتاده قدش کمی کوتاه بود سفید مثل برف تپل گوشتی یک دامن مشکی با تیشرت سفید یک شال زرشکی روی سرش دیگه سلام الیک این حرفا فهمیده بود ترسیدم برام اب اورد خوردم دیدم داخل گاراژ یک زیر انداز هست گفتم میشه این بندازی بشینیم خسته میشیم سر پا حرف زدن اون بگو من بگم از شوهرش بد بگه منم مثل دکترا حرف میزدم و…
تا این که دیگه بهم نزدیک شدیم که یکم لش کنیم سرم تکیه دادم به شونش کاری نمیکرد تا دستاش گرفتم دیدم شروع کرد با موهام بازی کردن منم اروم خیلی اروم سرم به سینه هاش نزدیک کردم جوری که دهنم حس میکردم رسیده به سر سینه هاش اروم دهنم وا کردم از رو لباس سینه هاش خوردم دیدم نفس نفس میزنه سرم اوردم بالا شروع کردم به بوسیدن لپاش لباش اونم هم کاری میکرد حسابی لب گرفتیم دستم بردم زیر لباس سینه هاش گرفتم وااای چه سینه داغ بزرگی داشت شروع کردم به مالیدن لباش میخوردم لباسش در اوردم سوتین باز کرد سینه های سفید با سر سینه قهوهای پوست نرم داغی داشت بدنش افتادم روش شروع کردم به خوردن سینه گردن شکمش دستم بردم سمت دامنش که بدم پایین انگار ک دلش نمیخواست اما اینقدر حشری بودیم که با هم کاری خودش در اوردم پاهای درشت سفید گوشتی خیلی لطیف از روی شرط دستم میمالیدم به شرطش فقط ناله میکرد هیچی نمیگفت منم اروم شلوارم در اوردم شرتم همزمان با شلوار در اورده بودم کیرم از روی شرت میمالیدم به کسش خیس خیس شده بود شرط از پاش در اوردم کس بزرگی داشت وا بود یکم پشم داشت اما وقتی که در میوردم یک بوی خیلی خوبی داشت سرم بردم لای پاش یکم خوردم اما دوست نداشت برای اولین بار میخواستم بکنم توی کسی که ارزوش داشتم یک زنی ک ازم بزرگ تره کیرم لای کس بزرگ داغ خیسش گذاشتم خیلی راحت رفت محکم بقلم کرد قربون صدقم میرفت حس بزرگی غرور داشتم شروع کردم به کردن کسش گشاد بود کیرم لق بود اما خیلی حس خوبی داشت اینقدر خیس بود با چنتا عقب جلو تخمام خیس شده بود واقعا حس خوبی بود بیشتر از همه داغ بودنش لذتش بیشتر میکرد لبم گاهی میگرفتم ۴ یا ۵ دقیقه ادامه داشت ابم داشت میومد داگی استایلش کردم که ابم بریزم رو کونش خیلی کون بزرگی داشت به سختی کیرم سرش تو کسش رفت عقب جلو میکردم اون یک دنیا دیگه بود عشق میکرد ابم اومد ریختم روی کون کمرش با شرتش تمیز کردم بعد چند دقیقه استراحت پاشدم برم یکم لب بازی از خونه در اومد رفتم خونه بعدش عذاب وجدان گرفتم تموم شد کلا همون یک بار بود مرسی ک خوندین تشکر میکنم
نوشته: یونس