آمستردام

کلافه از کار و گرمای مرداد ماه بندر
اومدم توی دفتر کارم
حمید با پوزخند گفت
کونت پارس
مهمون داریم
گفتم اصلن حس و حال این جلسه های تخمی رو ندارم
سعید بجای من میره
سعید خندید و گفت دستور دادن خودت بری
گفتم کیرم توش
کی باید برم
گفتن بعد از ناهار
وسط اون همه مرد توی اون جهنم
ی خانم شیک نشسته بود
چشمم رو گرفت
کلی کوصشر گفتیم و اومدم بیرون
خانمه اومد و گفت میتونم مدارک رو ببینم
گفتم همش روی سیستم خودمه
بفرمایید دفتر ما
گمونم حدود 65 کیلو بود با لبخند و حدود 165 هم قد و ی جفت پوتین ایمنی شیک
با مانتو آبی رنگ و ی کلاه ایمنی و چشمای شیطون و خوشگل
انکار نمیکنم که سعی کردم مخش رو بزنم
چند ماه بعد به مناسبت عید براش تبریک فرستادم
زنگ زد
در جواب سلامم ی تیکه سکسی انداخت
ماه بعدش زنگ زد که برای ماموریت دارم میام بندر و فلان هتل
سریع ی اتاق توی همون هتل گرفتم
صبح توی کارگاه دیدمش
غروب بهش زنگ زدم که شماره اتاقت چنده
به مسخره گفت بفرض 101 گفتم پس درش رو باز بزار
تا 30 ثانیه دیگه میام داخل اتاقت
فرداش هردوتامون زنگ زدیم که مریض شدیم و نرفتیم سر کار
تمام هوای اتاق بوی سکس میداد
تا مدتها با هم بودیم و سکسهای رنگارنگ
هتل
کارگاه
ماشین
پارکینگ
غیبش زد
ی ایمیل اومد
رفته بود هلند
دیگه ازش خبر نداشتم
تا هفته پیش که دوباره ی ایمیل اومد
خودش بود
خندان و زیبا و سکسی
تا نیم ساعت دیگه میرسم ایستگاه مرکزی قطار آمستردام
پایان

نوشته: genau

دکمه بازگشت به بالا