تجاوز دایی و الهام بدبخت
سلام به خوانندگان محترم من از اسم خودم نمیتونم استفاده کنم ولی شهرها و اسم دیگران تغییر نمیدم اسمم هست واصاگو 25 سالمه و از تبریز هستم قدم 180و وزنم 108کیلو و یه قیافه شخمی دارم و بخاطر نیاوردن اسم خودم دلیلش اینه که به کار وابسته متخصص سایبری و فضای مجازی و سوشیال مدیا و هکر هم هستم از اون نوع هکر هایی هستم که با پول گوشی ملتو میسوزنم همه کار می کنم بریم سر اصل مطلب من از طریق دوستام با یه دختر به اسم الهام اشنا شدم اون 18سال داشت منم 20 سال داشتم رابطه ما یه زمانی فقط لب بود آشنایی با خانواده این چیزا حتی همدیگرو دوس داشتیم و از دختره بگم 175وزنش 65 و با بدنی سفید سکسی که اون عاشق من بود از من اول رابطه میگفتم این میزاره میره من به دردش نمیخورم این چیزا و مدتی گذشت که خانه ما خالی شد گفتم بیا فیلم نگاه کنیم وقت بگذرونیم یدونه فیلم گذاشتم داشتیم نگاه میکردیم که شروع کرد لب گرفتن لب همو میخردیم که گفت بیا رابطه مون علنی کینم شروع کرد دراوردن لباس های منو منم لباس اونو تا ده دقیقه ساک زده وقتی که کیرمو خیس بود خواستم از کونش بکنم که گفت از کسمو بکن اون اون حرارت شهوت گفتم نه هنوز زوده تو دختری بزار کارمون بکنیم گفت که من پرده ندارم تو شروع کن منم تعجب کردم ولی بازم شروع کردم خردن کسش بعد چند دقیقه ارضاع شد با اون حرارتی که داشتم ممکن بود همه چی بگه گفت ای کاش میکردی منم گفت فکرامون بکنیم قصد ازدواج داشتی اونوقت در خدمتم بازم حرفشو باور نمیکرم موبایلم زنگ خورد از برادرم گفت داریم میاییم همه جارو پاکسازی کن الهام پاشد رفت تا اسنپ رسوندمش خونه برگشتم شبو چت میکردم که دیدم از دستم ناراحت پرسیدم که من با پردت کاری ندارم مهم خودتی گفت که من پرد زدن منم با تعجب پرسید یعنی چی مگه شوهر کردی گفت نه داییم بهم تجاوز کرده اون حرفشو که شنیدم دنیا به سرم خراب شد بهش گفتم از خونه خبر دارن گفت نه حرفمو باور نمی کنن الانم بگم میندازن سر تو دست از سرت میکشن اون شب ساعت دو بود که محله ما نزدیک های ائل گولی تبریز هست زدم بیرون هزاران فکر که چرا باید اینطوری بشه الهام بدبخت توفکرم میگفت که باید دایی اون باید جواب گو باشه این چیزا که صبح شد یه گیف کارت داشتم با اون برنامه کد شکن دادم به تلگرام الهام وارد شدم رفت چت دایی کسکش اون شماره شو برداشتم بازم باکمک برنامه وارد تلگرام واتساپ داییش شدم که همه چت هاشو خوندم کسکش از اون ادم اهل دعا نماز بود چند از گوه کاریش اسکرین شات گرفتم تو فکر خودم گفتم با یه 10دلار گیف کارت یه زندگی نابود کنم ببینه بدبخت کردن یکی چه حسی داره به الهام گفتم که دارم داییتو به گا میدم گفت چیکار میخوای بکنی میخوای بری بزنیش نه خوشنت استفاده نمی کنم بادست زنش همه چیزو میکنم اسکرین هارو فرستام با تعجب گفت از کجا میدونستی اینارو داره گفتم اخلاق زنشو بگو چجوری اصلا کاری می کنه اونم که دیدم زنش جند تر از اونه به همه داده تو چت ها اسکرین هاش فقط به من نداده بود بعدظهر با الهام قرار گذاشتم همه چیو نشون دادم گفتم باید اثبات کنیم هم تو چت به الهام گفته بود به پدرو مادرت بگی همه جا ابروتو میبرم به الهام گفتم الا وقتشه بگی باهات چیکار کرده با هزار دردسر راضیش کردم که به خانوادش بگه چه بلایی سرش اوردن رفتیم سمت خونشون من از سر کوچه تو یه جای درختی نشستم اون رفت گفت ولی حرفشو باور نکردن اونو هم کتک زدن همه تقصیر انداختن سر الهام همون حین که سرش داد میزدن به من زنگ زد مادرش جوری کتک میزد که رفتم از دستش گرفتم همون هین گفتن کار این حرمزادهست که با برادر بزرگترش پدرش داشتن حمله میکردن به منم که گفتم مدرک دارم حتی از پدر الهام هم مدرک داشتم همسایه ها امدن رفتیم داخل داشتیم حرف میزدیم که باور نمیکردن زنگ زدن به رضا همون کسکش که داییش اون با عجله امدو نرسیده میخواست به الهام دست دراز کنه که یکی از اسم دوست دخترشو گفتم امد عین گربه نشست جلوم گفت اونی که میگی اون کیه اصلأ تو کی هستی که منو به هرکسی ربط میدی بزار بگم اون رویا کیه از دو روز به دو روز میری پیشش اونو صیغه تو هست و میگی میخوام ماشین بخرم برات با گفتن این حرفهام رنگش عین کج شده بود اخه تو دوچرخه به اسم خودت نداری چجوری میخوای ماشین بخری تو حساب بانکیت جمعا 500تومن پوله اونم میره واسه مریم الا یا راستشو میگی یا به پلیس زن میزنم با یه شکایت از تو به حکم تجاوز یا اون دودول 10سانتی میبرن یا احتمال زیاد میبرنت کونت میزان اعدامت می کنن تو چشم الهام اشک ها جاری بود منم دلم داشت تیکه تیکه میشد پدرش گفت که ناموسمون لکه دار کرده باید هردوتاشون تاوان بدن یه لحظه یه چیزی شد گوه کاری پدرشو گفتم که تو هم باید با صمیه ناموست پاک کنی مادر الهام حمله کرد رو پدر داشت جوری لگ میزد که هردو طرف شروع کرده بود گوه خوری میگردن. مطلب تمام نشده اگه خواستین ویا سوال هر انتقادی کردیم بنوسین برام مهم نظرات شما هم محترم همشون میخونم اگه ادامه این ماجراو خواستیم ادامه میدم نخواستیم مهم نیست
نوشته: VASSAGO