دختر بلوچ
سلام مهران هستم 30 ساله
خاطره ای که میخولم براتون تعریف کنم برای 1/10/1399هستش روزی که میخواستم برم بجنورد کار اداری داشتم و تو راه کنار پلیس راه یکی از شهرها ایستادم تا یه چیزی بخورم فک کنم ساعت 5 صبح بود بعد خوردن چای و کمی تنقلات مقداری وسایل هم خریدم و میخواستم حرکت کنم که 2 تا خانم اومدن سمت ماشین پرسیدن اگه مسیرم سمت بجنورده اونا رو هم برسونم که بهشون گفتم من مسافر کش نیستم باید از ایستگاه سرویس بگیرن که گفتن عجله دارن و ساعت 8 باید بجنورد باشن منم گفتم سوار شن و حرکت کردم 20 دقیقه ای نگذشته بود که یکیشون گفت کرایش چقد میشه پرداخت کنن که به شوخی گفتم 200 تومن ولی طرف بطور جدی گرفت و 200 تومنو اماده کرد تا بهم بده با دستش زد به شانم تا پولو بگیرم سرمو برگردوندم دیدم پول کنار صورتمه بهش گفتم شوخی کردم چرا جدی گرفتی که بهم گفت مگه من با شما شوخی دارم منم کفری شدم گفتم منم بهتون همون اول گفتم مسافر کش نیستم کلی غر غر کردم شهر بعدی که رسیدم از بس که کفری بودم گفتم من خوابم میاد و میخوام استراحت کنم که اون یکیشون گفت از حرف خالم ناراحت نشین این کلا سیستمش همینه جدی هستش و به کسی رو نمیده تا باهاش شوخی کنن که منم گفتم منم با اینطور ادما ابم تو یه جوب نمیره که گفت قرار هم نیست ابتون با من تو یه جوب بره که در جوابش گفتم پس ابم کجا باید بره که خواهر زاده مرد از خنده اینم صداش در نیومد و فقط گفت خیلی پر رویی و خواهر زادش گفت میبری ما رو یا پیاده بشیم منم گفتم بشینین تا اونجا فک کنم ببینم ابمون کجا میخواد بره دیگه چیزی نگفتن تا اینکه به پلیس راه بعدی رسیدیم و سربازه جلومونو گرفت گفت مدارک و مدارکو چک کرد و گفت کجا میری گفتم بجنورد که یه مسافر هم اون انداخت به من تا شهر بعدی برسونم که سرباز اون شهر بود و منم شدم مسافر کش ساعت تقریبا 8 بود رسیدم بجنورد که به خانومای محترم گفتم برگشت هم در خدمتیم که خاله گفت تو فعلا بگرد تا مسیر ابتو پیدا کنی گفتم مسیرش مشخصه و با خنده گفت خیلی بچه پررویی که گفتم جدی گفتم چند ساعت کار دارم تمام شه کارم همین مسیرو میخوام برگردم اگه خواستین شمارمو بدم هماهنگ کنیم که کارت ویزیتو بهش دادم ورفتم 40 دقیقه نگذشته بود که صدای گوشی از رو صندلی عقب در اومد که متوجه شدم یه گوشی رو صندلی افتاده برداشتم دیدم نوشته خاله ولی جواب ندادم که چند دقیقه بعد به گوشی من زنگ زد اونم جواب ندادم و پیام داد تو رو خدا جواب بده گوشیمو لازم دارم فک کنم تو ماشینت افتاده جواب دادم نوشتم جلسه هستم 2 ساعت بعد تماس میگیرم که جواب داده بود تو رو خدا چند تا عکس و نامه هستش که باید چاپ بگیرم تو گوشیمه و جواب دادم من از شهر بیرونم و تا حد اقل 2 ساعت نمیتونم بیام شهر فقط اگه مدارک نیاز دارین بگین اگه گوشیتون تلگرام داره مدارکو براتون ارسال کنم که قبول نمییکرد که رمزشو بگه و بعد چند دقیقه گفت باشه رمزشو فرستاد منم گوشیشو باز کردم و چیزایی که لازم داشتو براش فرستادم و رفتم تو نخ گوشیش که ببینم چه خبره به به چه عکسها و فیلمهایی از خودش داشت از اونا بهتر چقدر فیلم سکسی داشت تو گوشیش ساعت نزدیکای 11.20 بود اینقدر که زنگ زده بودن کلافه شده بودم بهشون زنگ زدم و گفتم من کارم تمومه کجا ببینمتون گوشیتونو بدم گفت سمت بیمارستان تامین اجتماعی هستیم و 20 دقیقه بعد اونجا بودم که خاله گفت فک کردم گوشی رو پس ندی از اینکه اومدی ممنون بهش گفتم اگه میخواستم چیزی رو بدزدم تو رو میدزدیدم نه گوشی رو که زد زیر خنده گفت به همین خیال باش بهشون گفتم کارم تمومه میخوام برگردم که گفتن نه ما کار داریم شاید تا غروب کارمون طول بکشه گفتم اشکالی نداره میرم جایی استراحت میکنم تا کارتون تمام شه بعد کلی تعارف خاله گفت پس ما رو جایی برسون شما هم همونجا اتاق هست استراحت کنیین که خیلی هم به بیمارستان نزدیک بود جلو یه ساختمان ویلایی ایستادم وگفت ماشینو ببر داخل ریموتو زد در باز شد و رفتیم داخل من یه خونه بزرگ ولی بدون مبلمان و فقط چند دست رخت خواب و 2 تا فرش وسط هال یه اتاقو نشون داد گفت اونجا میتونی استراحت کنی ما نیم ساعت دیگه میریم و غروب بر میگریم اینقدر خسته بودم سرمو گذاشتم خواب رفتم با صدای باز شدن در از خواب پریدم خواهر زاده وسط در بود که میگفت نمیخای بیدار شی شب شد ساعتو نگاه کردم نزدی 2 بود گفتم شما که گفتین تا غروب کار دارین گفت بله تا خاله بیاد غروب میشه گفتم اوکی من گشنمه میخوام برم نهار بخورم گفت امادست بفرما رفتم تو حال دیدم از بیرون غذا گرفتن دستو صورتمو شستم نهارو خوردم و بعد نهار گفتم من میرم بخوابم گفت تو چقد میخوابی که گفتم چکار کنم پس گفت من میخوام برم دوش بگیرم تو همینجا تو حال بخواب میریی تو اتاق من میترسم برم دوش بگیرم گفتم از اینکه من بیدار باشم باید بترسی بری برا دوش گرفتن که گفت تو که از خود مایی تر س نداری میخوای با هم بریم دوش بگیریم یه لحظه هنگ کردم دختر در اون سن چنین پیشنهادی گفتم خالت میاد منو میخوره گفت اشکال نداره فعلا من بخورمت نوبت اونم میرسه دیگه کلا قاطی کرده بودم گفتم تو برو دوش بگیر من لباس اضافی ندارم که گفت نه اینکه من دارم و شروع کرد به لباساشو در اوردن و لخت مادر زاد شد و گفت اینطوری میریم دوش گرفتن و اومد سمت من و شروع کرد لباسامو در اوردن من فک کنیین 185 قدمه اون 145یعنی یه بچه بهش گفتم زشته الان خالت میاد گفت کون لقش بیاد من بخاطر تو نرفتم بیرون میدونم خالم بیاد نمیزاره تو به من برسی ومنم با ترسو لرز لباسامو در اوردم که بچه پرو کیرمو گرفت دستش و میگفت ا زصبح تو کف ای کیرم بهش گفتم تو چند سالته اینقدر راحتی گفت به تو ربطی نداره و پرید از گردنم گرف و ازم اویزون شد و میگفت بغلم کن بریم حموم و بردمش سمت حموم یه حموم در حد یه اتاق خواب وان 2 نفره فول امکانات رفتیم داخل وان و اب کاملا ولرم بچه پرو کامل وانو پر هم کرده بود یه مقدار همدیگه رو مالش دادیم من هنوز تو استند بای بودم از اینکه یه دختر 14 یا 15 ساله اینقدر دریده باشه کم کم یخم باز شد و شروع به خوردن لباش کردم و سینه هایی که هنوز کامل تو دست نمینشست ولی کس توپولی داشت و نشوندمش روی پام و سینه هاشو میخوردم و با یه دستم کیرمو به کسش میمالوندم اونم دیگه داشت دیوانه میشد میگفت بکن تو کونم که بهش گفتم جر میخوری بزار بمالم به کوست تا ابت بیاد و لی گوشش بدهکار نبود و میگفت کیر میخواد منم بلندش کردم گفتم دستاشو بزاره لبه وان و خرکی واسته و یه مقدار شامپو بدن ریختم رو کونش و شروع کردم به ماساژ دادن سوراخ کونش و اول یه انگشت بعد 2 تا انگشت کردم تو کونش با شامپو و کلی ماساژ دادن داشت میپیچید به خودش مونده بودم کیرمو چطور میخواد طاقت بیاره که با اسرار خودش کیرمو گذاشتم دم سوراخش و اروم باهاش ور میرفتم که دردش نیاد که خودش با یه فشار کیرمو کامل کرد تو کونش ولی نعره میزد جر خوردم و…کلی کس شعر منم تکون ندادم تا سوراخش کامل جا باز کنه و بعد یواش یواش تکون دادم تا اینکه روان شد داشت زجه میزد که گفت بسه دیگه نمیتونم و منم درش اوردم و یه مقدار باهاش ور رفتم تا اروم بشه که حال صحبت کردن هم نداشت گفت میخواد ساک بزنه و شروع به ساک زدن کرد اینقدر فیلم دیده بود مثل حرفه ای ها ساک میزد و کیر به اون بزرگی رو تا ته حلقش فرو میکرد و حق میزد اینقدر این کارو کرد که از کسخولیش داشت خالم بد میشد پیش خودم گفتم گوه خوردم از کردنت و نشونمش لبه وان و گفتم پاهاتو بده بالا تو کستو بخورم که شروع به خوردن کوسش کردم 1 دقیقه نشد که از شدت شهوت داشت موهای سرمو میکند و چیغ میزد و تا جایی ادامه دادم که از شدت لرز بدنش اون پاش که لبه وان بود سر خورد به بیرون و با کمر خورد با لبه وان که کلی درد کشید ولی به خودش نیاورد و اومد بغلرو پاهم دوباره نشست و محکم به خودش فشار میداد بنده خدا به هر زحمتی بود اب منو در اورد و دوش گرفتیم و اومدیم بیرون با یه مکافاتی خودمونو خشک کردیم و لباس پوشیدیم زنگ زد به خالش پرسید کی میاید گفت 2 ساعت دیگه و من از این سکس نه اینکه راضی نباشم ولی بیشتر کلافه بودم چرا با این سکس کردم و رفتم تو همون اتاق دراز کشیدم دیدم دوباره اومد و گفت دوباره سکس کنیم که مقاومت کردم ولی بچه پرو کوتا نمیومد و زیپمو باز کرد گفت مثل اونکه منو به اوج رسوندی میخوام تو رو هم به اونجا برسونم و شروع به ساک زدن کرد و لباساشو در اورد بعد چند دقیقه گفت همون طوری که لبمو میخوردی و کیرتو به کسم میمالیدی برام انجام بده که منم همون کارو کردم در حیسن اینکه رو پام نشسته بود کیرمو به کسش میمالیدم که یهویی کامل نشست رو کیرم و لبشو گذاشت رو لبم و گفت نوش جونت من از ترسم بدنم داشت میلرزید بچه پرو میگفت دیدی شدیم یک یک و کلی بالا و پایین کرد تا ابم اومد زمانی که از رو کیرم بلند شد تا ابم نریزه داخل دیدم ته کیرم کامل خونی هستش و حسابی جر خورده بود چند دقیقه ای دراز کشیدم و رفتیم دوش گرفتیم و اومدیم بیرون و من رفتم تو اتاق خودمو زدم به خواب اونم تو حال خودشو زد به خواب تا اینکه خالش اومد و ساعت 8 بود راه افتادیم نزدیک 12 رسیدیم خونه اونا و الان نزدیک 45 روزه من با اونا با همیم و چند خاطره ناب دارم برای سری بعد ناگفته نمونه من ترک هستم واونا بلوچ
نوشته: مهران