گرگینه کیرخوار
فانتزی خفنه اگه طنز دوس داری بخون. از تخت بلند شدم رفتم سر و صورتمو بشورم صدای بابام اومد که میگفت پسرم وقته! وقته یعنی برو نون بخر پولشم خودت بده با یه صف طولانی کلا عادت داشتم میگفت وقته یعنی برو نون بگیر خودشم تخم مرغ اب پز میکرد. خلاصه لباس پوشیدیم رفتیم با یه 500 تک تومانی نون بخریم (اون موقع 500 تومن بود) من کلا ادم حشری نبودم ولی نمیدونم اون روز برای چادری ها هم سیخ میکردم و هروقت سیخ میشدم میشستم تا بخوابه بعد راه بیافتم. رسیدم به یک کوچه که از بچگی یادمه میگفتن اینجا خطر داره و یه مرده بچه خودشو کشته و از این حرفا ولی من همیشه از اون کوچه تنک و تاریک رد میشدم ولی اونبار فرق میکرد وقتی وارد کوچه شدم یه مردی خونه بقل من اومد بیرون خونه خیلی قدیمی بود و داغون احساس میکردم تا دوتا کوچه داره منو تعقیب میکنه ولی با خودم گفتم شاید میخواد بره نون بگیره ولی تا یه جا به بعد دیگه ندیدمش رفتم نون رو گرفتم و بردم خونه و صبحانه رو خوردیم. شب شد ساعت 10 شب بابام رفت خوابید منم خسته بودم ولی از موقعیت استفاده کردم و رفتم بیرون (چون که بابام همیشه میرم بیرون سوال میکنه با کی بودی کی رفتی و از اینجور چیزا) تو راه داشتم میرفتم به اسمان نگاه کردم، ماه خیلی زیبا شده بود داشتم کیف میکردم. به دوستم زنگ زده بودم که بیاد منو ببره با هم عشق و حال قرارمون سر همون کوچه ترسناکه بود. من رفتم سرکوچه هرچی منتظر موندم کسی نیومد. که یه دفعه دیدم اون مرده که صبح دیدمش از پشتم اومد کنارم ایستاد. گفت دنبال دوستتی گفتم بله شما از کجا میدونید گفت اومد اینجا من گفتم بره من گفتم چرا مگه مشکل روانی داری گفت اروم باش بیا اینجا و منو برد سمت کوچه روبه رویی اون کوچه هم مثل این کوچه ترسناک بود با دستش ماه رو نشون داد و گفت ماه رو میبینی خوشگل تر از همیشست گفتم اره یکم نگاه کردم به ماه بعد که حواسم اومد سر جاش دیدم مرده نیست از اون کوچه داد زد گفت بیا اینجا من تا رسیدم خونه دستمو گرفت اورد تو صورتشو دیدم یه چیز شبیه به گرگ بود با صدای خیلی عجیب گفت خوشم اومد ازت منو با یه دست بلند کرد گذاشت رو تخت و شلوارمو کشید پایین. من داشتم سکته میکردم ولی با این حال داغ شده بودم گرگ کیرمو گرفت تو دستش و کرد دهنش دندون هاش داشت کیرمو زخمی میکرد ولی خیلی بهم حال میداد یهو کیر بزرگشو در اورد که پر از مو بود و منو بر عکس کردو کیر بزرگشو یک جا فرو کرد تو کونم از ساعت 10 تا 1 نصف شب تلمبه زد و ابشو پاشید تو صورتم منم کیرشو خوردم خیلی حال میداد حتی از سکس با دختر ها هم بیشتر حال میداد
شب منو ول کرد رفتم خونه وقتی خواستم بخوابم گفتم همه رو برق میگیره مارو گرگینه کیر خار بعدش خوابیدم و از اون روز به بعد با گرگینه محل رفیق فابریک شدم
نوشته: یک بی مغز