شیطنت توی بلوغ
سلام آقا نمیدونم باور میکنین نمیکنین فحش میدین یا نه ولی کن خب مینویسیم دیگه قضوات با خودتون
داستان از اون جایی شروع شد که ما توی زندگیمون با دوستای جدید آشنا میشیدم که تقریبا خانوادگی بود یادمه ۱۴_۱۵ سالم بود مادرم با یه نفر حالا به هر طریق آشنا شده بودن بعد از رفت آمد بین خودشون یه شب خانوادگی ترش کردیم من اونجا دختر اون خانواده دیدم که احتمالا درست یادم نیست فک کنم اون زمان ۲۳ سالش بود اسم هام عوض میکنم حالا به هر دلیل ولی انقدر این خاطره برای رفیقام گفتن صدرصد میدونن منم 😂 به هر حال اسمش میزارم صدف توی اینجا صدف خانوم یه دختر قد کوتاه سفید چهرش زیاد جالب نیست اما بانمک این صدف خانوم یه نکته ریز توی بدنش داشت اونم باسنش بود که نگم دریای بود و قشنگی داستانش همین طبیعی بودنش بود بلاخره نوجونی سن بلوغ اینا پسرا بیشتر جذب این داستانا میشن بگذریم
ما رفت آمدمون بیشتر میشد هر روز صمیمی تر یه دو سه سالی از دوستی ما می گذشت من هر روزی که این میدیم وسوسه تر بودم یه شب مادر پدرم خونشون بودن من نمیدونم یادم نیست من نرفته بودم شب صدف خانوم از روی مستی با باباش دعواش میشه و از همین طرف برای آرامش میاد خونه ما آخر شب اینم بگم باباش یه آدم فوقالعاده سگ اخلاقه اومدن خ نه ما و از اونجایی که ما شوخی دستی زیاد داشتیم کلا هر موقعه روی تخت بودیم این شوخی ها زیاد میشد از جانب من و اونم همراهی میکرد حالا امشب که مست بودش واویلا شوخی کردیم منم یه خورده قلقلکی بودم اونم هی قلقلک میداد هیچی گذشت خوابش برد طوری که صورتش روبه روی صورت من بود من اولش قصد هدف نداشتم چون زیاد بغل هم میخوابیدم منم که روبه روش خواب بودم با یه حرکت خودم کشیدم بالا روی تخت و اتفاقی لب رفت رو لبش اونم نمیدونم بیدار بود یا خواب برگشت اونوری شد من که شهوتی شده بودم مثل چی مغزم کار نمیکرد یه پنچ دیقه گذشت دل زدم به دریا داشتم باسنش از رو پتو میمالیدم دیدم بیدار نمیشه رفتم مرحله بدی از روی شلوار بازم حد گذروندم شلوار دادم پایین اینم بگم دمر خوابیده بود جوری که کونش سمت کیرم بود خلاصه منم مالیدم حسابی بعدش دست انداختم بین پاهاش تا برسم به کصش که یکم مالیدم دوستانی که کص تازه دیده باشن میدونن کص تازه گوشت اضافه نداره و یه خط کلن من رو حساب مالیدن دیدم باز شد انگشت وسط رفت توش یکم بردم تو دیدم صدای ملچ ملوچ میده منم ساده بودم اون موقعه چمیدونستم اینارو فهمیده آب کصشه که هیچی یه ۱ دیقه ملچ ملوچ درومد منم که از بچگی عاشق سینه بودم رفتم سراغ ممه هاش که نسبتا کوچیک بود چون با چشمام ندیدم اتاق تاریک بود فقط گرفتم تو دستم شاید ۶۵ بود سایزش یکم با سینش بازی بازی کردم بعدش گفتم باید بکنمش فایده نداره کیرم درآوردم گذاشتم خط کونش اون موقعه نمیدونسم اوپن وگرنه همچین کاری نمیکردم یه تف انداختم یکم عقب جلو کردم دیدم نه نمیشه فایده نداره کشیدم بیرون رفتم تو دستشویی آقا نرفتم جق بزنم ها خیال باطل نکین رفتم از شهوت شاش گرفته بودم من کصخل نکرده بودم لباسش درست کنم اومدم دیدم بیدار شده با تلفن حرف می زنه کونش بیرون هیچی دیگه رفتم تو حال یه ۱۰ دیقه منتظر شدم شاید برگرده به حالت خواب بدم سراغش ولی خب کیرفنی خوردم خودم خوابم برد نمیدونم شاید خدا یه چی میدونسته اونشب اینحوری شد ولی خب بعدش تو مستیم ازش لب گرفتم یه بار بعضی وقتا احساس میکنم میخواد خودشم الانم که متاسفانه شهرشون عوض کردن کم بیش در ارتباطم باهاش اینم بگم الان ۱۷ سالم دوستان که تجربه داشتن لطف کنن بگن صدف بیدار بوده یا نه
ممنون که داستان خوندیم امیدوار لذت ببرین
نوشته: Star