رسیدن به آرزوم (۱)
سلام دوستان امیر رضا هستم یذره از خودم بگم ۱۷ ساله تهران زندگی میکنم قدم ۱۶۰ هست و وزنم ۹۰ خورده ای آدم تپل و گوشتی هستم بدن فرم دخترونه دارم باسن خیلی گنده ای دارم قد کوتاهم مادر زادی هست این داستانو که دارم ۲۷ اسفند مینویسم کامل واقعی هست اگه غلط املایی داشتم ببخشید 🙏
چند وقتی میشد کونم خیلی دوست داشت به یکی بدم ولی چون اعتماد نداشتم به هیچکس میترسیدم خودمم نمیتونستم با خیاری چیزی خودمو ارضا کنم از بس تنگ بودم تا سر یه چیزو میکردم تو خودم دردم میگرفت پشیمون میشدم مجبور بودم جق برنم بلکه آروم بشم دیگه نمیتونستم تحمل کنم اذیت میشدم دوست داشتم کونمو بدم یکی ترتیب مو بده
از ۲۲ اسفند افتادم تو چت انجمن کیر تو کس دنبال یکی بودم ولی خیلیا که می اومدن میگفتن نه من ناموستم میخوام بکنم شاید میخواستم زیر خواب یکی بشم ولی نمیتونستم خودمو راضی کنم بگم بیاد هم خودمو هم مادرم یا خواهرمو بکنه دیدم نه آقا نتیجه نداره ولش کن گوشیو انداختم اونور خوابیدم بیدار شدم دیدم خواهرم بغل دستم نشسته گفتم چی میخوای بعد یه ور شدم اونور گفت شنیدم میخوای زیر خواب یکی باشی چشام چهارتا شد گفت کونی خان میخوای بدی حواست باشه مارو به باد ندی منم خشکم زده بود نمیدونستم چی بگم یادم افتاد ای گوشیو خاموش نکردم و بدبخت شدم خواهرم گفت جنده خان بیا بهت یه ساپورت یا جوراب شلواری بهت بدم با اون عکس بگیر حداقل یکی بکنتت منم گفتم چی میگی بابا گمشو بیرون رفت بیرون یه ساپورت سفید بهم داد گفت ازت کاری که میخوام نکنی به بابا لوت میدم راست حقیقت بچه ها بابای من اعصابانی بشه به شوخی میگه میکنمت ولی دهنتو سرویس میکنه منم نمیتونستم بگم
نه گفتم باشه درو بست رفت بیرون از اتاق منم بدم نمی اومد گفتم تا امروز مامان بابا خونه نیستن به حرکتی بزنم رفتم حموم کل باسنمو شیو کردم دیدم خواهرم خواببده گفتم به به رفتم اتاقم قمبل کردم چندتا عکس گرفتم خودمو حشری میکرد وای به حال بقیه یهو دیدم یه نور فلش خورد تو صورتم دیدم بگاه رفتم آره خواهرم ازم عکس گرفت گفت جنده خانوم عکستم گرفتم هرکاری که میگم نکنی لوت میدم منم خشکم زده بود گفتم باشه اومد تو اتاق یدونه زد در کونم واقعا درد داشت گفت حواست به خودت باشه منم ریده بودم تو خودم گفتم ولش کن نهایت میخواد با موتور برسونمش پیش دوستاش دیگه درو بستم جوراب از پام درآوردم قایم کردم رفتم باز تو چت چند نفر اومدن پی یکیشون اسمش محمد بود باهاش چت کردم ازم اصل خواست گفت ۱۶ سانته ۲۸ سالشه، آیدی داد رفتیم تا منم رسیدم سریع عکسی که گرفته بودم تایمیش کردم فرستادم آنقدر جون جون کرد که خودم میخواستم خودمو بکنم بعد از چند دقیقه یه فیلم داد داشت جغ میزد به یاد کونم واقعا پشمام ریخته بود هی میگفتم فقط خودت منو میکنی دیگه من اولین بارمه ها فقط میخوام به تو بدم بعدش تا صبح گیف میفرستاد گفت فردا برام کامل شیو میکنی عکس قدی ،سوراخت ، سینت کونت آقا از همه جان بفرست
فردا اومدم از مدرسه به خونه رفتم ۴ تا موبر خریدم کامل موهامو زدم باید خیلی حواسمو جمع میکردم نمیخواستم دوباره دست خواهرم سوتی بدم از اون ورم اگه مامانم میدید میگفت مگه دختری دهنمو سرویس میکرد مثل اسب رفتم اتاق شروع کردم به عکس گرفتن تایمیش نکردم گفتم بزار حال کنه ۱ ساعت بعد سین کرد گفت دیشب فکر کردم فیکی برا همین زیاد پیگیر نشدم گفت پنجشنبه میام دنبالت میبرمت خونمون پردتو میزنم میشی زن خودم من بدبختم تشنه کیر بودم هی میگفتم میخوام گفت چطور بکنمت گفتم پا هر جور میخوای گفت جنده ی من فردا ساعت ۸ صبح بیا فلان جا منم دل تو دلم نبود گفتم باشه
فردا ۷ بیدار شدم سریع رفتم کونمو خالی کردم تمیز کردم رفتم اتاق داشتم لباس میپوشیدم دیدم خواهرم اومد تو گفت مواظب باش درسته حالم ازت بهم میخوره ولی مواظب خودت باش خیلی حرفش خوب بود روم تاثیر گذاشت ۸ شد من همون جا بودم که گفته بود دیدم با ۲۰۶ اومد گفت امیری گفتم آره گفت بشین جنده ی من آقا شیشه ها کامل دودی بود معلوم بود اینکاره بود طرف دیدم کیرش از شلوار کشید بیرون معلوم بود شق کرده بود دستمو گرفت گذاشت رو کیرش گفت به جنب یه دستی روش بکش تا برسیم منم سریع خم شدم یه تف کردم آروم از پایین میمالیدم که فقط سیخ بمونه رسیدیم خونش در پارکینگو زد رفتیم داخل یه خونه ۲ طبقه بود به نظر میرسید که بازسازی شده پیاده شدم سریع اومد این ور دستمو گرفت گفت بدو که میخوام بکنمت سریع رفتیم بالا من اول رفتم داخل پشت بندش اون اومد درو بست و گفت مال خودم شدی جنده
انگار میخواست بهم حمله کنم چسبید بقلم لباشو گذاشت رو لبام شروع کرد به خوردن واقعا لباش داغ بود منم خوشم آمده بود یه دست انداختم رو گردنش اون یکی دستمو خودش گذاشت رو کیرش بعد دستاشو گذاشت رو باسنمو میمالیدم منم مشغول لب بازی باهاش بودم خیلی خوب بود وقتی به خودم امدم دیدم شلوار پام نیس فقط شورت پامه گفت جون چه رونایی شورتمو کشید پایین دوتا اسپنک زد به باسنم واقعا حس خوبی بهم داد تیشرتو در آورد گفت بدون هیچ حرفی شروع کرد به خوردن سینه هام داشت آه نالم میگرفت خیلی حس عجیبی بود دستشو گذاشت رو سرم گفت بشین بخور برام منم دو زانو نشستم کشیدم پایین شروع کردم به خوردم از تخماش شروع کردم تا نوکش به لیس زدن آنقدر لیس زدم که خیس خالی شده بودم دیدم سرمو گرفت گفتم بزار کیفشو ببره خودمم ببینم ساک زدن چجوریه یهو تا ته کرد تو حلقم اوق میزدم ولی ول نمیکرد داشت تو دهنم تلمبه میزد داشتم قرمز میشدم کشید بیرون گفت حالتو جا میارم داگی منو خوابید چشامو بستم ژل زد با انگشت میکرد تو کونم منم آه و ناله میکردم دوتا انگشت کرد توش بعد از چند دقیقه دیدم دیدم ۳ تا انگشتش تومه دید که گشاد شدم کشید بیرون سرشو گذاشت رو کونم آروم هل داد ولی این فقط برا سرش بود یهو تا آخر کرد توم یهو خواستم داد بزنم یهو دیدم یکی کرد تو دهنم چشامو باز کردم دیدم یکی دیگه هم تو خونه بوده گفت محمد واقعا خوب کونی جور کردی شب عیدی حال میکنیم محمد هم داشت تلمبه هاش شروع میشد اونم گذاشته بود تو دهنم عقب جلو میکرد داشتم میسوختم دوست محمد گفت نزار عذاب بکشه بکش بیرون ژل بزن دستش درد نکنه واقعا محمد ژل زد دوباره شروع کرد به کردن من بعد از چند دقیقه پوزیشن عوض کرد خوابید زمین منم خوابیدم روش گذاشت درم شروع کرد به کردن لبامم داشت میخورد دوستش دلش نمی امد منو بکنه نشسته بود اونور محمد میگفت جنده ی من جنده ی من خریت کردم گفتم بکن جندتو انگار بهش تانکر انرژی وصل کردی شروع کرد به تلمبه زدن آه و نالم باز شروع شد گفت میخوام زیرم جون بدی دیدم داره محکم تر میکنه فهمیدم آبش میخواد بیاد گفت جنده ی من میخوام حاملت کنم ریخت توم تا آخرش وقتی آبش اومد کیرش کوچیک شد انداخت منو اون ور گفت عجب کونی بودی گفتم اسم دوستت چیه گفت آقا مهدی گفتم آقا مهدی نمیکنی منو گفت نه منم رفتم حموم خودمو تمیز کنم کونم شده بود همش آب دیدم مهدی اومد محکم دستامو گرفت گفت آب منم بیار ولت کنم یهو دیدم سرپا کرد توم یه جیغ محکم زدم خیلی کیرش کلفت بود اهمیت نمیداد داشت تلمبه میزد دیدم کشید بیرون برگردونند منو ریخت رو سر و صورتم گفت ببخشید از حموم رفت بیرون گفتم بزار دوش بگیرم جهنم آمدم بیرون مهدی گفت میرسونمت محمد قشنگ معلوم بود آنقدر جق زده کمرش خالی شده بود تو ماشین مهدی بهم گفت من نمیخواستم بکنمت ولی میدونستم محمد تا ته میکنه توت خواستم داد نزنی منم با گفتن یه مرسی ازش تشکر کردم از ماشین پیاده شدم همون جایی که سوار شدم ساعت دیدم شده ۱۱ گفتم عالی شد میخواستم سریع راه برم نمیتونستم کونم بدجور درد میکرد رسیدم خونه رفتم طبقه سوم خونمون دیدم کفش های مامانم نیس ولی یه کفش نسبتا اسپورت به جای کفش مامانم بود گفتم حتما تازه خریده درو باز کردم شاخ در آوردم یه پسر با خواهرم بود گفت به به آقا امیر جنده ی خواهرم گفتم شروع بدبختیا تازه شروع شد
ادامه داره
ممنونم که داستنمو خوندید دفعه اولمه دارم مینویسم اگه مشکل داره بگید ممونم
نوشته: امیر رضا