تاکسی خانم معلم
سلام رفقا
اولین بارمه که میام داستان میزارم امیدوارم اگر اشتباه تایپی شد منو ببخشید عشق دلین♥️
از اونجایی که به درس علاقه نداشتم بعد دیپلمی که رد شدم با مردک دیپلم ردی رفتم سربازی
بعد سربازی علاف و بیکار دنبال یه کار که نمیدونستم چی باید کنم
یا خانم معلمی هست از آشناهای دور خانواده ماست به طوری که همسایه بودیم ولی 12 ساعت روز رو خونه ما بود پیش مادرم
پدرم راننده ماشین سنگین ترانزیت هس که هفته ها میره تا اونور آب و میاد
مادرم هم خونه دار و یه بوتیک بزرگ تو سطح شهر داره
خانم معلم که اسمش اعظم هس حدود 36 سال سن داره ولی بدن تراشیده خدایی
سینه ها 85 قد 180 بدن تو پر خلاصه یه گوشت خالص بدون چربی
یعنی اگر این معلم من بود قشنگ الان دکترا بودم
چند باری برا درس میرفتم پیشش بهم یاد بده ولی خب تخصص اون راهنمایی بود نه دبیرستان ولی همیشه جلقو میزدم به یاد اون بود
همیشه زیر خودم تصورش میکردم
رفته رفته با هم صمیمی شدیم تا با ماشین تصادف میکنه و ماشین عزیز نازو بگا میده و همون لاشه ماشین رو میفروشه و خودش هم ناراضی به فروش بود ولی خب چاره نداشت
مدرسه ای که میرفت بد مسیر بود و یکی دوبار در هفته میرسوندمش و کماکان به سینه هاش نگاه میکردم میرفتم خونه جق میزدم
وقتی میومد خونمون تو کار های خونه هم کمک مامانم میکرد و از این فرصت استفاده میکردم از پشت ازش عکس میگرفتم
وقتی بابام ترانزیت بود شبا میومد خونه ما میخوابید و منم همیشه کیرم دستم بود
تا اینکه یه روز از همین روزا بهم پیشنهاد گفت که من ماشینم و اینا فروختم به جای اینکه هر روز وایسم منتظر تاکسی یا اسنپ بگیرم تو منو برسون من با تو حساب کنم و خیالم راحت تره
منم از خدا خواسته اوکیو دادم با ماشینم هر روز ساعت 7 میرسوندمش دم مدرسه
من خودم واسه مدرسه خودم ساعت 9 میرفتم ولی واسه اعظم انگیزه زیادی و عجیبی داشتم بدون صبحونه هم میرفتم گهگاهی
شوهر این خانم کارش تو نفت و اینجور داستاناس که کامل نمیدونم و تا اینجا میدونم که 15 روز ایرانه و 15 روز دبی
خلاصه یکی از همین روزا گفت که برام یه سری وسایل بگیر و من پیاده نشم و منم رفتم گرفتم براش از سوپری گذاشتم عقب
رسیدیم دم خونه و کمکش کردم رفتیم بالا و برگشتم خونه
بعدش پیام داد انگار خوراکی ها رو نگرفتی یادت رفته
منم گفتم نه من گرفتم یه نگا بنداز و منم رفتم ماشینو چک کردم دیدم تو ماشین جا گذاشتم
بهش گفتم الان میارم برات گفت من میخوام بخوابم عصر بیار گفتمش اوکی
و اینم بگم که من از خونشون کلید داشتم همونجور که اونم از خونه ما کلید داشت خب خونه هامون فرقی نداشت واقعا از خواهر برادر نزدیک تر بودیم خانوادگی
عصر بهش پیام دادم گفت باشه بیار برام ولی عجله نکن
زنگ زدم بهش گفتم پایینم گفت بیا بالا
رفتم بالا چی میدیدم
یه هلوووو واقعی هیچوقت جلوی من اینجور نبود
یه تیشرت تنگ تنگ و ساپورت کوتاه قرمز که خیلی جذاب بود
اولش شوک شدم ولی ممه هاش منو کلا محو خودش کرد
اونم فهمید و پوزخندی زد
و برگشت که بره توی آشپزخونه خم که شد دیگه کلا غرق شدم دست پام رو گم کرده بودم تو خودم
خلاصه هر طور شد خدافظی کردم رفتم
یه روز جمعه قرار بود مامانم براش سبزی آماده ببره که داد من ببرم
هرچی زنگ میزدم جواب نمیداد و منم مشکوک بودم که شاید از من ناراحت شده
رفتم در خونشون کلید انداختم رفتم بالا دیدم یه صداهایی داره میاد و نگران شدم
کلید انداختم آروم در رو باز کردم که دیدم بله آقا امید شوهرش رسیده با چمدون های پر صداهای وحشتناک خیس کننده ای میومد که انگار تشنه بود حسابی
منم بدون سروصدا برگشتم خونه تو راه همش فک میکردم که یهو دیدم سبزی هارو ندادم بهش
سوپری سر محلمون رفیق قدیمیم بود سبزی هارو بهش دادم و گفتم نگه دار فردا میان میگیرم ازت
شنبه دیدم داره میاد سوار بشه همیشه جلو میشست یهویی گفت من تو چند وقته همو میشناسیم
گفتمش خیلی وقته چطور
گفت چرا بد قولی کردی و سبزی هارو نیاوردی
منم شرمنده و شرمسار رسیدم سر کوچه گفتم بهش وایسا الان میام
سبزی هارو بهش دادم برگشتیم خونه گفتم بهش برو بزار بالا و بسا بهت میگم چرا
رفت و منم دو دل بودم بگم بهش یا نگم گفتم بزار بگم هرچی بادا باد
اومد بهش گفتم واقعیتش آوردم برات و تو هم گفتی هر وقت اومدی زنگو نزن کلید بنداز بیا تو منم اینکارو کردم
با یه مکث گفت خب
منم با پرویی تمام گفتم منم اینکارو کردم اومدم تو دیدم خودتو آقا امید تو اتاقین و منم مزاحمتون نشدم
سرخ شده بود و گفت خب چی شد
گفتم هیچی تو اتاق بودین
به شوخی زد پس سرم گفتم همونی که نباید میدیدیو دیدی دیگه
گفتم چی
گفت یعنی چیزی ندیدی
گفتم نه ندیدم ولی صداهایی فهمیدم
گفت همون دیگه
شوهرش اون روز سریع رفت
و دلیلشم نمیدونم
باز خرید داشت براش انجام دادم ایندفعه گفت بیار بالا ماشینم بیار تو
گفتم میرم گفت نه بیارش تو کارت دارم
گفتم آقا امید هستش مزاحم نمیشم گفت سر صدا نکن الان همسایه ها میان بیرون بیا تو کارت دارم امید رفته
و منم خون به ذهنم نمیرسید و دیوانه بودم
خلاصه وسایل گذاشتم رو اپن گفتم من میرم گفت بشین دیگه (همیشه با هم شوخی داشتیم به حتی خرکی) پرتقال پرت کرد گفت بمون دیگه
رفت لباساشو عوض کرد بازم همونی بود که اونروز دیدم یه سری خوشکل تر که مشخص بود توی اون تایم کم یه آرایشی هم کرده
نشسته بودم رو مبل آبمیوه ریخت تو دوتا لیوان و آورد خوردیم
گفت پس از این قراره اقا مارو دیده حین عملیات
منم گوشام سرخ صدا ضربان قلبمو میشنیدم
منه کصخل هم گفتم سریع یادم میره مهم نباشه
گفت نه که مهم نی این موضوع مهمه
و منم اونشب که خونتون خواب بودم اومدم برم دستشویی دیدم داشتی رو تخت با خودت ور میرفتی
من از قبل شرمنده و نمیدونستم چی باید کنم
سرم پایین گفت بگیر سرو بالا
که با پوزخند گفت این سرو بالا نه اون یکی
دوتامون زدیم زیر خنده
که یهو گفت رو من حس داری
منم شوکه تر از قبل گفتم نه
گفت دروغ میگی نداری تو حتی باباتم رو من حس داره
گفتم جدی میگی بابام دیگه چرا
گفت حالا دیگه وقتی منو میبینه دید میزنه یواشکی و دنبال منه
منم زبونم قفل شده بود حرفی نداشتم فقط گفتم ببخشید
گفت چرا ببخشید ببخشید نداریم من یکم زیادی به خودم میرسم
منم تایید کردم اونم خندید
گفت دیدی رو من حس داری😅
تو همین حرفا کم کم کیرم بلند شده بود دادم بالا که چشمش افتاد بهش
گفت بفرما بعد میگه روت نظر ندارم پس این چیه
خیت بودم دیگه
گفت بده گوشیتو
دادم بهش و رفت تو گالریم و ببینه عکس خاصی پیدا میکنه یا نه منم عکساشو تو یه برنامه گذاشتم که روش عکس ماشین حساب بود
که برگشت و دیدش اونو
گفت باید انگشت بزنی باز شه منم بگایی میشه اگه باز کنم
گفتم نمیشه گفت مگه چیز بد داری گفت آره گف از من که نداری من گفتم نه ندارم گفت باز کن
منه کصخل هم باز کردم و جادرجا سرم رو دادم پایین دستام رو موهام و بهش گفتم ببخشید
عکساشو دید گفت جوون😂
هنگ کردم و مخم سوت کشید گفت چه عکسایی داری ازم تو که گفتی ندارم ازت
من علاقه زیاده به مالیده شدن باسن رو کیرم دارم و اکثریت فیلمام و شاید بیشترشون اینجوری بودن
گفت انگار به این پوزیشن هم علاقه داری
گفتم آره زبونم باز شده بود زندگیم دو بخش بود
دیدم یهو پا شد با گوشیم بدون هیچ حرفی دستامو داد کنار اومد رو پاهام نشست
گفت اینجوری؟؟
منم با سر جوابشو دادم
شیک میزد رو شلوارم که یهو گفت منم کلمه شلوارت اذیتم میکنه شلوارشتو درآر
منم اولین بارم بود و باز کردم با شورت موندم نگاهم کرد گفت انگار منتظر بود بهش بگم😂با خنده اینو گفت
منم پرو شده بودم دستمو گذاشتم رو باسنش و چیزی که به یادش جلق میزدم الان کف دستام بود
زده بود بالا گوشیو گذاشت کنار محکم بالا پایین میشد رو کیرم
و یهو نشست روش کامل بدون تکون خوردن
به خودم جرعت دادم بازم دست زدم بهش
که یهو دیدم یه شیک ریز زد برام کار شدنی بود
ساپورتش رو در آوردم یه شورت آبی طلایی جلوم بود و یه کص طلا
وسط حین کار مامانم زنگ زد گفتمش پیش رفیقم و فعلا نمیام
و قط گردم سرپا بودم شرتمو داد پایین و گفت جوووون بابا بچه خوشگل
آلتم تقریبا ۱۶ ثانتی هست و ثانت گرفتم واقعیه
یکم برام خورد و گفتم بار اولم بود سریع آبم اومد و خالی کردم تو صورتش
یه نیشخندی زد گفت انگار تو امپرت بالاس
حس کردم الان دیگه کار تمومه واس برم که همون حالت ولو شدم رو مبل
اومد با دو لیوان شیرموز و خوردیم که دستمو گرفت برد تو اتاق گفت بیا قرص رو بخور دیدم گفت قرص تاخیری بخور که کار داریم
و فهمیدم داستان از چی قراره و این بدتر من حشریه
دوباره اومد نشست رو پام تا باز بلند شد و برام خورد و منم شلوارشو باز دادم پایین ایندفه در آوردم کامل شورتشتم در آوردم پاهاشو دادم بالا حسابی براش خوردم که منم از خودم تعجبم گرفته بود که این منم؟؟
خلاصه خوردم براش با هزار آه ناله دیدم داره تیشترت رو در میاره
داد بالا چیو میدیم یه دوتا ممه سفید و شق
مثل خود نخورده ها با سوتین افتادم به خوردنشون رسیدم یالاتر گردنشو خوردم گوشام صدایی نمیشنید و کارمو میکردم
به حالت دراز کش درش آوردم کیرمو فیکس کردم روش ولی نمیکردم داخل اون دم کص تر تمیزش بالا پایین میکردم
یهو کردمش تو کصش یه شوک خورد انگاری کیر امید شوهرش این اندازه نیست
ار همون اول تلمبه میزدم و کم نیاوردم همون حالت از زیر ممه هاشو گرفتم و دیدم یهو بدنش لرزید و ارضا شد بعد چند دقیقه باز شروع کردم که یهو گفتم میخوام از سوراخ بکنم که مخالفت کرد و منم اسرار که گفت باشه ولی یکباره چون تا حالا یه شوهرم هم ندادم غیر از روزهای اول عروسیمون
کرم نرم کننده اورد منم مثل استادا دورش مالیدم و به خودن هم مالیدم که یواش کردم تو سرشو جیغ زد دهنشو گرفتم
کشیدم بیرون با انگشت جا باز کردم براش و باز کردم توش کمی بهتر بود آروم آروم میکردم ولی باید تحمل میکرد دیگه کم کم محکمش کردم دیدم داره بغض میکنه از درد که در آوردم کردم تو کصش دیدم خودش گرفت کرد تو کونش گفت بکن
ظاهرا خوشش اومده بود
منم از خدا خواسته تلمبه میزدم دیدم داره میاد گفتم بهش گفت بریز تو دهنم پا شدم کمی خورد همشو جا دادم تو دهنش آبو
نگاش رو به بالا بود که من بودم با عشق بغلش کردم و تو آغوش هم یه چرت چند دقیقه ای زدیم و رفتیم حموم دوتایی اونجا هم یه ساک مشتی زد برام گذاشتم لا ممه های و اون روز بهترین روز دوتامون بود و اینکه هنوز داستان داریم با هم استقبال شد بازم میزارم
ببخشید اگر اشتباه تایپی بود
نوشته: رانندهکسکش