ملکه و گدا (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

همینطور که داشت لب میگرفت ازم دستش از رو شلوارم سر خورد به زیر شلوارم،همینکه دستش کونمو لمس کرد یه حالی شدم مث مور مور.
بار اولم بود همچین حسی تجربه میکردم برا همین خوشم اومد تمام بدنم مور مور میشد، دستش یواش یواش سر خرد طرف سوراخ کونم و هرلحضه که نزدیکتر میشد حشریتمم بیشتر میشد یه حس ارضا گونه اومد به کوسم ناخوداگاه دستم رفت زیر شرت رو کسم برا اروم کردنش یکم مالیدمش طولی نکشید که احساس لزجی بهم دس داد آبم اومده بود از مالیدن دست کشیدم ولی شیرین همچنان داشت با سوراخ کونم بازی میکرد،چون بار اولم بود نتونستم جلودارش بشم لبمو از دهن شیرین کشیدم بیرون و یه آه بلند و آرومی کشیدم و ارضا شدم به دست و شرتم خاستم خودمو از شیرین جدا کنم برم خودمو بشورم که دستاشو دور کمرم حلقه کردو گفت:
کجا؟
گفتم: میخام برم خودمو بشورم
:جوون ارضا شدی؟؟
آره
: کو…!ببینم
عه شیرین نه خجالت میکشم اذیتم نکن
: اذیت چیه دیگه لوس نشو دیگه بزا ببینم
منم یحالی شده بودم که کلا نمیتونستم زیاد مقاومت کنم، با حس هیجان از تخت پیاده شدمو جلو صورت شیرین ایستادم و با صورت هیجانی به چشاش زول زدم و گفتم:
اگه دوس داری ببینی خودت شلوارمو بکش پایین ببین…
همینو گفتمو دستامو بردم پشتم و کوسمو دادم جلو،شیرینم دراز کشیده یه نگاه شهوت انگیزی به چشام کردو گفت آرهههه‌‌…؟؟ گفتم آرههههه
گفت باشهههه…
یکم خودشو تو حالت دراز کش خم کرد طرف من دستاشو دراز کرد گرفت از کش شلوارمو کشید تا زیر کوسم شرت صورتیم خیس آب شده بود، صورتشو نزدیکتر کرد نزدیکتر و بازهم نزدیکتر تا حدی که دماغش با شرتم میلی متری فاصله داشت، یه نفس عمیقی جلو کوسم کشید که هم تن خودش هم تن من به لرزه افتاد از شدت هیجان، چشاشو داد بالا و نگاهشو انداخت به چشام گفت عجب بویی داری عشق آجی و تو همون حالت لبشو چسبوند به شرتم دقیقا رو به روی کوسم از قسمت لزجش بوس عمیقی کرد. جوری بوس کرد که کامل حس کردم که آب کوسم ازین ور شرتم رد شد رفت به اونور. همینطور میخکوب شده بودم و هیچ تکونی نمخوردم و محو حرکت شیرین بودم وقتی لبشو از شرتم رها کرد دهنشو باز کرد و یه هایی کشید. منتظر بودم اب دهنشو که الان آب کوسم هم گاتی اون بود توف کنه بیرون که دیدم آب دهنشو گورت داد و گفت بح اب کوستم که مث بوش محشره که آجی گلم.
منکه با این حرکات و حرفای شیرین از خود بی خود شده بودم با کل هیجانم لبم پایینیمو دادم زیر دندونم و کشیدم بیرون گفتم: اگه خوشت اومد چرا بیشتر نمیخورییی…؟؟
قند تو دل شیرین آب شد…سریع خودشو از تخت کشید پایین رو زانوهاش نشستو منو کشید جلو خودش جفت دستاشو از لای پام رد کرد جوری که من یکم پاهام باز شد همینکه شیرین صورتشو چسبوند به شرتم یهو فیلم هنگ کرد و متوقف شد برگشتم رو به خدیجه گفتم : اه خجیده چی شد اع داشتم میرفتم تو حس ها…اهههههه…
خدیجه: اه رقیه چه بودنم اخع من خودمم خورد به ذوقم فیلمه بقیه نداره تفففف.
رقیه:میگم چطوره خودمون ادامشو بسازیم هااا؟؟؟
خدیجه: اه برو بابا با اون پشمای جنگلیتو کس سیاهت حالم بهم خورد
رقیه: نه که کوس تو مث کویر لوت ساف و صورتیههههه
خدیجه: اه بابا بسه دیگه پاشو بریم املا تمیرین کنیم ناسلامتی فردا امتحان املا داریما.
رقیه: کدوم درس؟
خدیجه:یه توپ دارم قلقلیه
رقیه: جدی…؟؟؟ منم فک میکردم عمو زنجیر باف داریم. هه

نوشته: نوشین

دکمه بازگشت به بالا