پشت پرده چه خبره نیلا؟
داشتم موم توی دستگاه رو با کاردک هم میزدم که زودتر از حالت سفت خارج بشه و گرم بشه
از تو آینه دیدمش ک نشسته و همون طور چادر پیچ داره نگاهم میکنه
+خانوم لطفا آماده بشین موم گرمه
مشتری توی نوبته
-باشه ولی من شلوارمو در نمیارم
چشمام گرد شدن
از تعجب داشتم شاخ درمیاوردم
+خب اگه درنیارین من چطوری اپیلاسیونتون کنم؟؟؟؟؟؟؟!!!
-میکشمش بالا
+خب تا زانو میشه ولی بالاتر نه خب!
-به من ربطی نداره.همینم مونده شلوارمم دربیارم
یه عمر خودمو پوشوندم که چی؟حالا جلوی تو بیام لخت بشم؟
باید تا خط شورت برام بگیری.کم پولی بابتش میگیری؟
“جل الخالق”
اهنگ درحال پخش بود وعلیرضا جی جی همزمان شرح حال منو گفت که
“در نیار ادا تنگا رو…دورودو…”
+خیلی خب فعلا بکشین بالا تا زانو رو بگیرم
موم رو که زدم به پاش خیلی از ته دل اووووووفی گفت که گنگ نگاهش کردم
-داااااااغـــــــــه
“بیا بزن تو سرم”
+بله خب یکم تحمل کنین
پد رو ک بلند کردم چنان آییییی گفت که اگه پسر بودم یحتمل جلوی شلوارم باد میکرد
سرمو به چپ و راست تکون دادم و ادامه دادم
آه و ناله میکرد و من نگران واکنش مشتری های دیگه بودم
کم کم دوتا پاهاش تا زانو تموم شد که گفتم نوبت ران پاست
گفت
-نه یکمش مونده
+نه اونا معموله ٩٦ درصدش هرزه زود کنده میشه
اون چهار درصده ک سفت چپیده و هرچی هم خِرکِش کنی جُم نمیخوره!
راضی شد و دیگه بهونه نگرفت
هرکاری کرد شلوار بالاتر نمیرفت
+ببینین خانوم بهتره که شلوارتونو در بیارین
پرده هم ک کشیده شده.منم که خب انقد از صبح تا شب بدن خانوما رو میبینم که دیگه شامل جملهی
“دکتر محرم آدمه” میشم
-هه هه هه کسنمک!!!
+واااااا…خانوم این طرز حرف زدنه؟
درمیارین یا نه؟
از روی تخت بلند شد و شلوارشو دراورد
یاااااا خدااااا این از خرس هم بیشتر موداره که
خلاصه بازم دراز کشید و شروع کردم
فقط نمیدونم چرا با اینکه شورت پاش بود مدام دستشو میذاشت رو کسش
“شایدم دوجنسه باشه و دچار شق درد شده”
خودم به خودم گفتم “کص نگو باو”
من پد میکندم و اون آه میکشید
آااااااااه میکشیداااااااا
حالی به حالی بودم اصن
دهنم خشک شده بود
گفتم خب پاهاتون تمومه
مانتوتونو در بیارین اینجوری چروک هم شد
اینبار چیزی نگفت و مانتوشو دراورد
زیرش فقط یه سوتین بود
یه سوتین بنفش
“شاید اصن بخاطر مخفی کردن این سوتین بنفشه خودشو شکل زن حاجیا کرده
رفتاراش که به یه زن محجبه نمیخوره”
فکر و خیاله دیگه
اونجا کسی نیست بزنه تو دهنت که
“وااااااالا”
برای تسلط بیشتر دستشو میگرفتم و کاردک رو میمالیدم به دستش که یه لحظه دستم خورد ب شکمش
گفت
-وووویییییی چقده دستت سرده تو دخــــــــتررررر
“جووووووون
دختر به فددداااااااات”
آقا این چه وضعیه اخه؟
چرا اینجوری حرف میزد نمیدونم!
خلاصه دستشم تموم شد
گفتم
+بیکینی که نمیخواین
مطمئن بودم نمیخواد
-اره میخوام
تا رومو برگردوندم دیدم بدون شورت خوابیده
تازه دستشم رو کسش نبود دیگه!
نه به اولش نه به حالاش
موم رو مالیدم به کسش که اووووففففف غلیظی گفت
پدو که کندم گفت
-آاااااااااااااییییییییی یواشششششترررررر
“خدایا آخر عاقبتمونو به خیر کن”
+بله ببخشید
میکندم و ناله و فغان سر میداد
از بیرون صدای پچ پچ میومد
هرکی نمیدونست فکر میکرد دارم میکنمش
گفتم پاهاتونو باز کنین کشاله ران هم بندازم
که کسشو چارطاق باز کرد
منظره جالبی بود
چوچولش مستقیم میزد تو چشم آدم
خندم گرفته بود
خندمو خوردم و موم رو مالیدم که از قضا دنباله کارد فلزی کشیده شد به چوچولش
چنان آاااایییی گفت که همونجا فیتیش یخ برام تداعی شد
پد رو که زدم تا خواستم با دست روش بکشم پاهاشو جمع کرد
پشت دستم چسبید به کس چسباک از مومش
حالم بهم خورد اصن
گفتم
+باز کنین خانوم
باز کرد گفت
-توشم قشنگ برام بنداز!!!
چشمام گرد شد از تعجب
به آناتومی خودمم شک کردم اصن
صدای خنده از بیرون میومد
+توشو؟؟؟؟؟؟؟
مگه توشم مو داره؟؟؟؟؟
-آاااااارهههههه
“ای درررررررد”
+اخه توش کجاشه؟
با دست کسشو باز کرد گفت
-این بغلا
ناچار سری تکون دادم
توی کس تمیز نکره بودیم که کردیم!
ناله های ریز و درشتش دیگه کلافم کرده بود
برگشت گفت وسط چاک کونمم بنداز
“ای کککککککیر خــــــرررررر”
باید دست تو کونشم میکردم
+پس خودتون نگهش دارین
-ههههه خودم بلدمممم
“کونده خوبی بود”
عمدا موم داغو مستقیم زدم به سوراخ کونش
نیم متر پرید جلو
“هه هه حس گاییدنش بهم دست داد”
یکم غر زد که با اینکه پوستش نازکه اینا قانعش کردم
با دستش لپای کونشو میکشید
اصن یه وضعی بودااااا
نکبت اول ادا تنگا بود الان…
خلاصه کارش که تموم شد نفس راحتی کشیدم
دیدم همینجوری لخت و عور نشسته
گفتم
+لطفا برید حساب کنید مشتری بعدی بیاد
-خیلی ازت خوشم اومده
از این به بعد مشتری خودتم
فک کنم با اون کلیده بووووود…
به سبک اون عموهه قفل کونشو باز کرده بودم
حتما دوس داشته طفلی که هیچی نمیگه دیگه
باخنده معناداری گفتم
+چرا چون توش هم تمیز کردم؟
که صدای خنده بقیه بلند شد
با حرص لباساشو پوشید و فیتیله پیچ کرد خودشو…
“کونده سوراخ کونش اندازه لوله بخاری شده واسم ادا چادریا رو درمیاره”
“هه چادری که سر تو باشه همون دستمالیه که سر بقیس”
“نکبت”
تا رفت بیرون مدام داشتم فحشش میدادم
که نفر بعدی با یه لبخند مرموز اومد توی اتاق…
نوشته: نیلا