زندگی کونی من
سلام کونیای جلقوانی
از اینکه میخواین خاطرهٔ کوسشعر منو بخونین و بعد از یه دست جلق شروع به کوسشعر گفتن کنین ممنون
درکتون میکنم طبیعیه
احسانم
من از بچگی شانس تخمی داشتم هرچی کیر از آسمون میبارید یه راست میرفت تو کوون من بدبخت
اولین کیرو چطوری خوردم؟؟؟؟
اینطوری که بچه خوشگل زاییده شدم
از همون روز اول به دنیا اومدنم هر کی منو میدید دستمالیم میکرد و انگشتم میکرد
به نحوی که اولین دستمالی ها و انگشت کردنا مربوط میشه به ماماها و پرستارا و پرسنل بیمارستان من مطمئنم
ای کیرم تو این شانس
چی میشد منم یه نرغول با قیافه کیری میشدم؟؟؟
دومین کیری که خوردم این بود که بچه پایین شهر بودم و همه اطرافیان لاشی و کوسکش
ریدم تو این زندگی
دیگه عادت کرده بودم
به چی؟؟؟؟
به مالیدنای عمدی
به انگشت کردنا
به تیکه انداختنا
و…
البته منم خیر سرم میخواستم ادای کیر کلفتا رو دربیارم و مقاومت میکردم
هرچی بزرگتر میشدم اعتماد به نفسم کمتر میشد
کم کم خودمم با این شرایط کنار اومده بودم
تو سن بلوغ که تازه شهوت به سراغم اومده بود و تازه جلق رو یاد گرفته بودم خودمم با انگشت کردن سوراخم به خودم حال میدادم
کیرم تو کلهت پسر…
نمیدونستم چطوری دارم دستی دستی خودمو بگا میدم
این شد که کم کم از کون لذت میبردم
با این حال تا سن تقریباً بیست سالگی به هیشکی کون ندادم هرچند که کونمو قد کوس یه زن جنده گشاد کرده بودم از بس که با انگشت و شیشه دلستر و سایر اشیاء کیری به خودم حال داده بودم
یکی دیگه از شانس های تخمی که در زندگیم بهم رو کرد این بود که توی دانشگاه با چندتا پسر خوشگل و سکسی آشنا شدم
آشنا شدنم چی بود؟؟؟؟
یه آشنایی عادی از دور با این تفاوت که بدجوری تو کف کیرشون بودم
گذشت تا توی یه اردوی تخمی دسته جمعی توی دانشگاه که از قضا اون بچه خوشگلا هم بودن از همون لحظه اول فهمیدم قراره شبا توی یه سالن که کفِش موکته رو سروکول هم بخوابیم
منم دلو زدم به دریا و عمداً خودمو به امیر خوشگله نزدیک کردمو شبو کنارش خوابیدم
نیم ساعتی میشد که چراغا رو خاموش کرده بودن و تاریکی مطلق بود
ملت هم از بس روز توی کوه و دشت و دمن کوسچرخ زده بودن سریع خوابشون برده بود
امیر به پهلو رو به من خوابیده بود منم که از بس توکف بودم خوابم نمیبرد کمکم خودمو بهش نزدیک کردم و کونمو دادم طرفش آروم آروم رفتم عقب تا کاملاً کونمو توبغلش جا کردم
حس عجیبی بود
گرمای تنش داشت دیوونم میکرد
تا حالا کسی رو پشتم احساس نکرده بودم
لذت فوقالعادهای بود
یه استرس لعنتی نمیذاشت از این لحظات رویایی نهایت لذت رو ببرم
امیر انگار خواب بود
ولی نبود
چون با اون حرکاتی که من میکردم هر کی بود بیدار میشد
امیر هیچ حرکتی نمیکرد
منم آروم آروم خودمو بهش میمالیدم و کونمو توبغلش عقب جلو میکردم
باور نکردنی بود
مثل خواب و بیدار بود
تا نزدیکای صبح همینجوری ادامه دادم
شهوت داشت از چشمام میزد بیرون
نزدیکای صبح امیر برگشت و پشتشو به من کرد
من که شدت شهوت عقل رو از سرم برده بود بهش چسبیدم و کیرمو گذاشتم لای چاک کونش و همونجوری نگه داشتم
کیرم داشت دلدل میزد نمیتونستم کنترلش کنم
بدنم داشت میلرزید
باورم نمیشد شاهکون رو داشتم میمالیدم
غرق لذت بودم
داشتم ارضا میشدم
آبم داشت میومد
منِ کونیِ ترسو به طرز عجیبی جری شده بودم کیرمو فشار دادم به کونش و آبم ریخت تو شرتم و دلدل زدنای کیرم بدن امیرو میلرزوند
ایندفه دیگه مطمئن بودم امیر همه چی رو فهمیده
ولی بازم هیچ عکسالعملی نشون نداد
من بیحال شدم و خودمو کشیدم کنار و با حس بد کثیفی شرت و شلوار یه چرت خوابیدم که هوا روشن شد و بیدارمون کردن
از اون روز بیشتر عاشق امیر شدم و طول روز همش باهاش بودم و بهش محبت میکردم
سه شب همونجوری گذشت و من دیگه مطمئن بودم که این داستانای شب اتفاقی نیست و امیرم پایه است
هرچند نمیدونم چرا به روی خودش نمیاورد
هرشب تا صبح کونمو تو بغلش جا میکردم
نزدیکای صبح هم من با کونش خودمو ارضا میکردم
روز چهارم شد که جابجا شدیم و اینبار ما رو بردن توی یه ساختمون با اتاقای مجزا که هر سه چهار نفر توی یه اتاق ساکن شدن
اتاق ما چهار نفره بود
من و امیر بودیم با دوتا از دوستای امیر که بچه سوسول بودن و مطمئنم عقلشون به این چیزا قد نمیداد
شب شد و من طبق معمول کنار امیر دراز کشیدم و اون دو نفر هم با کمی فاصله از ما اونور اتاق گرفتن خوابیدن
رفتار امشب امیر یه کم فرق میکرد
شب رو با یه پیرهن آستین بلند که دکمه هاش باز بود خوابید
برق از چشمام پریده بود
تنش به قدری سفید و شفاف بود که رگای زیر پوستش معلوم بود
عجیب بود…
نمیدونستم این دختره یا پسر!!!
مگه میشه یه پسر سینه و شکمی به این خوشگلی داشته باشه!!؟؟
مگه میشه یه تار مو تو بدنش نباشه!!؟؟
امیر برخلاف هر شب به پشت خوابید و سینه و شکمش برق میزد
خودمو بردم نزدیک
خودمو کشیدم پایین و سرمو بردم نزدیک سینهش
هنوز جرأت نداشتم بوسش کنم
فقط نیگاش میکردم و سینهٔ ماهشو بو میکشیدم
تو همین حال به ذهنم رسید که دستمو بذارم روکیرش
دستمو بردم سمت کیرش
دستم که بدنش خورد از زمین پرکشیدم
نمیدونم چرا انقدر لذتبخش بود آروم آروم دستمو بردم سمت کیرش
کیرش باد کرده بود و داشت شرت و شلوارشو میترکوند
بی اختیار برگشتم و کونمو به بدنش چسبوندم
امیرم برگشت و اینبار کامل بغلم کرد
نفس نفس میزدم
نمیتونستم باور کنم
امیر کیرشو گذاشته بود لای کونم و فشار میداد
دستشو انداخته بود دور بدنم
با پام ملحفه ای که قبلاً مزاحم کارمون بود و اون پایین انداخته بودیم کشیدم بالاتر
امیر ملحفه رو کشید رو هردومون
استرس شبای قبل رو نداشتم
انگار منتظر کون دادن بودم
حیا برام معنی نداشت
شرت و شلوارم رو با یه دست تا نزدیکای زانو کشیدم پایین و دستمو بردم سمت شلوار امیر
امیر خودش شلوارشو کشید پایین و کیرشو گذاشت لای کونم
هر دومون سعی میکردیم صدایی ایجاد نشه
بجز صدای نفس نفس زدن من و امیر صدای دیگهای نمیومد
امیر میخواست کیرشو لای کونم حرکت بده که دستمو بردم کیرشو گذاشتم روی سوراخم و خودمو بهش فشار دادم
یه کم درد میکرد
عاشق این دردم
وقتی دیوارهٔ سوراخم درد لذت بخشی میده و داره باز میشه حس رویایی شهوت وجودمو پر میکنه
کیر امیر حسابی کونمو خیس و لیز کرده
با حرکت کونم امیرم کمکم کیرشو هل میداد داخل
دستم بردم پشت کون امیر و فشار دادم به خودم
امیر داشت دیوونه میشد
کیرش تا دسته توکونم بود
لپای کونم نمیذاشت کیر امیر تا خایه بره توش خودمو به کیرش قفل کرده بودم
دستمو از روی کون امیر برداشتم و چاک کونمو بازتر کردم تا کیر امیر بیشتر جا شه
از ترس سر و صدا امیر تلمبه نزد منم کونمو تکون ندادم
کیر امیر داشت میترکید تو کونم
محکم بغلم کرده بود
بدنش داشت میلرزید
کیرشو یه هل کوچیک داد
آبش داشت میومد
با هر پاشش آب کیر امیر کونم باز و بسته میشد
داشتم میمردم از لذت
گرمای آب کیر توی کونم دیوانه کننده بود
چند دقیقه همونجوری بودیم
کیر امیر کمکم شل شد و کشیدش بیرون
شرت و شلوارامون رو آروم و بی صدا کشیدیم بالا
امیر پشتشو به من کرد و منم بهش چسبیدم تا آبم اومد و بیحال خوابیدیم
این اولین کون دادن زندگیم بود
بعد از این ماجرا بی حیا شده بودم و همه جا دنبال کیر میگشتم و بارها کون نازنینم رو طعمهٔ کیر کردم و از این زندگی تخمی لذت بردم
الان که ۲۸ سالمه کون دادن برام عادی شده و هر روز یه ماجرا برا کونم پیش میارم
بازم مینویسم…
کیرم تو کله تکتکتون جلقی های کونی
کیر تکتکتون تو کوون جنده من
بای…>سلام کونیای جلقوانی
از اینکه میخواین خاطرهٔ کوسشعر منو بخونین و بعد از یه دست جلق شروع به کوسشعر گفتن کنین ممنون
درکتون میکنم طبیعیه
احسانم
من از بچگی شانس تخمی داشتم هرچی کیر از آسمون میبارید یه راست میرفت تو کوون من بدبخت
اولین کیرو چطوری خوردم؟؟؟؟
اینطوری که بچه خوشگل زاییده شدم
از همون روز اول به دنیا اومدنم هر کی منو میدید دستمالیم میکرد و انگشتم میکرد
به نحوی که اولین دستمالی ها و انگشت کردنا مربوط میشه به ماماها و پرستارا و پرسنل بیمارستان من مطمئنم
ای کیرم تو این شانس
چی میشد منم یه نرغول با قیافه کیری میشدم؟؟؟
دومین کیری که خوردم این بود که بچه پایین شهر بودم و همه اطرافیان لاشی و کوسکش
ریدم تو این زندگی
دیگه عادت کرده بودم
به چی؟؟؟؟
به مالیدنای عمدی
به انگشت کردنا
به تیکه انداختنا
و…
البته منم خیر سرم میخواستم ادای کیر کلفتا رو دربیارم و مقاومت میکردم
هرچی بزرگتر میشدم اعتماد به نفسم کمتر میشد
کم کم خودمم با این شرایط کنار اومده بودم
تو سن بلوغ که تازه شهوت به سراغم اومده بود و تازه جلق رو یاد گرفته بودم خودمم با انگشت کردن سوراخم به خودم حال میدادم
کیرم تو کلهت پسر…
نمیدونستم چطوری دارم دستی دستی خودمو بگا میدم
این شد که کم کم از کون لذت میبردم
با این حال تا سن تقریباً بیست سالگی به هیشکی کون ندادم هرچند که کونمو قد کوس یه زن جنده گشاد کرده بودم از بس که با انگشت و شیشه دلستر و سایر اشیاء کیری به خودم حال داده بودم
یکی دیگه از شانس های تخمی که در زندگیم بهم رو کرد این بود که توی دانشگاه با چندتا پسر خوشگل و سکسی آشنا شدم
آشنا شدنم چی بود؟؟؟؟
یه آشنایی عادی از دور با این تفاوت که بدجوری تو کف کیرشون بودم
گذشت تا توی یه اردوی تخمی دسته جمعی توی دانشگاه که از قضا اون بچه خوشگلا هم بودن از همون لحظه اول فهمیدم قراره شبا توی یه سالن که کفِش موکته رو سروکول هم بخوابیم
منم دلو زدم به دریا و عمداً خودمو به امیر خوشگله نزدیک کردمو شبو کنارش خوابیدم
نیم ساعتی میشد که چراغا رو خاموش کرده بودن و تاریکی مطلق بود
ملت هم از بس روز توی کوه و دشت و دمن کوسچرخ زده بودن سریع خوابشون برده بود
امیر به پهلو رو به من خوابیده بود منم که از بس توکف بودم خوابم نمیبرد کمکم خودمو بهش نزدیک کردم و کونمو دادم طرفش آروم آروم رفتم عقب تا کاملاً کونمو توبغلش جا کردم
حس عجیبی بود
گرمای تنش داشت دیوونم میکرد
تا حالا کسی رو پشتم احساس نکرده بودم
لذت فوقالعادهای بود
یه استرس لعنتی نمیذاشت از این لحظات رویایی نهایت لذت رو ببرم
امیر انگار خواب بود
ولی نبود
چون با اون حرکاتی که من میکردم هر کی بود بیدار میشد
امیر هیچ حرکتی نمیکرد
منم آروم آروم خودمو بهش میمالیدم و کونمو توبغلش عقب جلو میکردم
باور نکردنی بود
مثل خواب و بیدار بود
تا نزدیکای صبح همینجوری ادامه دادم
شهوت داشت از چشمام میزد بیرون
نزدیکای صبح امیر برگشت و پشتشو به من کرد
من که شدت شهوت عقل رو از سرم برده بود بهش چسبیدم و کیرمو گذاشتم لای چاک کونش و همونجوری نگه داشتم
کیرم داشت دلدل میزد نمیتونستم کنترلش کنم
بدنم داشت میلرزید
باورم نمیشد شاهکون رو داشتم میمالیدم
غرق لذت بودم
داشتم ارضا میشدم
آبم داشت میومد
منِ کونیِ ترسو به طرز عجیبی جری شده بودم کیرمو فشار دادم به کونش و آبم ریخت تو شرتم و دلدل زدنای کیرم بدن امیرو میلرزوند
ایندفه دیگه مطمئن بودم امیر همه چی رو فهمیده
ولی بازم هیچ عکسالعملی نشون نداد
من بیحال شدم و خودمو کشیدم کنار و با حس بد کثیفی شرت و شلوار یه چرت خوابیدم که هوا روشن شد و بیدارمون کردن
از اون روز بیشتر عاشق امیر شدم و طول روز همش باهاش بودم و بهش محبت میکردم
سه شب همونجوری گذشت و من دیگه مطمئن بودم که این داستانای شب اتفاقی نیست و امیرم پایه است
هرچند نمیدونم چرا به روی خودش نمیاورد
هرشب تا صبح کونمو تو بغلش جا میکردم
نزدیکای صبح هم من با کونش خودمو ارضا میکردم
روز چهارم شد که جابجا شدیم و اینبار ما رو بردن توی یه ساختمون با اتاقای مجزا که هر سه چهار نفر توی یه اتاق ساکن شدن
اتاق ما چهار نفره بود
من و امیر بودیم با دوتا از دوستای امیر که بچه سوسول بودن و مطمئنم عقلشون به این چیزا قد نمیداد
شب شد و من طبق معمول کنار امیر دراز کشیدم و اون دو نفر هم با کمی فاصله از ما اونور اتاق گرفتن خوابیدن
رفتار امشب امیر یه کم فرق میکرد
شب رو با یه پیرهن آستین بلند که دکمه هاش باز بود خوابید
برق از چشمام پریده بود
تنش به قدری سفید و شفاف بود که رگای زیر پوستش معلوم بود
عجیب بود…
نمیدونستم این دختره یا پسر!!!
مگه میشه یه پسر سینه و شکمی به این خوشگلی داشته باشه!!؟؟
مگه میشه یه تار مو تو بدنش نباشه!!؟؟
امیر برخلاف هر شب به پشت خوابید و سینه و شکمش برق میزد
خودمو بردم نزدیک
خودمو کشیدم پایین و سرمو بردم نزدیک سینهش
هنوز جرأت نداشتم بوسش کنم
فقط نیگاش میکردم و سینهٔ ماهشو بو میکشیدم
تو همین حال به ذهنم رسید که دستمو بذارم روکیرش
دستمو بردم سمت کیرش
دستم که بدنش خورد از زمین پرکشیدم
نمیدونم چرا انقدر لذتبخش بود آروم آروم دستمو بردم سمت کیرش
کیرش باد کرده بود و داشت شرت و شلوارشو میترکوند
بی اختیار برگشتم و کونمو به بدنش چسبوندم
امیرم برگشت و اینبار کامل بغلم کرد
نفس نفس میزدم
نمیتونستم باور کنم
امیر کیرشو گذاشته بود لای کونم و فشار میداد
دستشو انداخته بود دور بدنم
با پام ملحفه ای که قبلاً مزاحم کارمون بود و اون پایین انداخته بودیم کشیدم بالاتر
امیر ملحفه رو کشید رو هردومون
استرس شبای قبل رو نداشتم
انگار منتظر کون دادن بودم
حیا برام معنی نداشت
شرت و شلوارم رو با یه دست تا نزدیکای زانو کشیدم پایین و دستمو بردم سمت شلوار امیر
امیر خودش شلوارشو کشید پایین و کیرشو گذاشت لای کونم
هر دومون سعی میکردیم صدایی ایجاد نشه
بجز صدای نفس نفس زدن من و امیر صدای دیگهای نمیومد
امیر میخواست کیرشو لای کونم حرکت بده که دستمو بردم کیرشو گذاشتم روی سوراخم و خودمو بهش فشار دادم
یه کم درد میکرد
عاشق این دردم
وقتی دیوارهٔ سوراخم درد لذت بخشی میده و داره باز میشه حس رویایی شهوت وجودمو پر میکنه
کیر امیر حسابی کونمو خیس و لیز کرده
با حرکت کونم امیرم کمکم کیرشو هل میداد داخل
دستم بردم پشت کون امیر و فشار دادم به خودم
امیر داشت دیوونه میشد
کیرش تا دسته توکونم بود
لپای کونم نمیذاشت کیر امیر تا خایه بره توش خودمو به کیرش قفل کرده بودم
دستمو از روی کون امیر برداشتم و چاک کونمو بازتر کردم تا کیر امیر بیشتر جا شه
از ترس سر و صدا امیر تلمبه نزد منم کونمو تکون ندادم
کیر امیر داشت میترکید تو کونم
محکم بغلم کرده بود
بدنش داشت میلرزید
کیرشو یه هل کوچیک داد
آبش داشت میومد
با هر پاشش آب کیر امیر کونم باز و بسته میشد
داشتم میمردم از لذت
گرمای آب کیر توی کونم دیوانه کننده بود
چند دقیقه همونجوری بودیم
کیر امیر کمکم شل شد و کشیدش بیرون
شرت و شلوارامون رو آروم و بی صدا کشیدیم بالا
امیر پشتشو به من کرد و منم بهش چسبیدم تا آبم اومد و بیحال خوابیدیم
این اولین کون دادن زندگیم بود
بعد از این ماجرا بی حیا شده بودم و همه جا دنبال کیر میگشتم و بارها کون نازنینم رو طعمهٔ کیر کردم و از این زندگی تخمی لذت بردم
الان که ۲۸ سالمه کون دادن برام عادی شده و هر روز یه ماجرا برا کونم پیش میارم
بازم مینویسم…
کیرم تو کله تکتکتون جلقی های کونی
کیر تکتکتون تو کوون جنده من
بای…
سلام کونیای جلقوانی
از اینکه میخواین خاطرهٔ کوسشعر منو بخونین و بعد از یه دست جلق شروع به کوسشعر گفتن کنین ممنون
درکتون میکنم طبیعیه
احسانم
من از بچگی شانس تخمی داشتم هرچی کیر از آسمون میبارید یه راست میرفت تو کوون من بدبخت
اولین کیرو چطوری خوردم؟؟؟؟
اینطوری که بچه خوشگل زاییده شدم
از همون روز اول به دنیا اومدنم هر کی منو میدید دستمالیم میکرد و انگشتم میکرد
به نحوی که اولین دستمالی ها و انگشت کردنا مربوط میشه به ماماها و پرستارا و پرسنل بیمارستان من مطمئنم
ای کیرم تو این شانس
چی میشد منم یه نرغول با قیافه کیری میشدم؟؟؟
دومین کیری که خوردم این بود که بچه پایین شهر بودم و همه اطرافیان لاشی و کوسکش
ریدم تو این زندگی
دیگه عادت کرده بودم
به چی؟؟؟؟
به مالیدنای عمدی
به انگشت کردنا
به تیکه انداختنا
و…
البته منم خیر سرم میخواستم ادای کیر کلفتا رو دربیارم و مقاومت میکردم
هرچی بزرگتر میشدم اعتماد به نفسم کمتر میشد
کم کم خودمم با این شرایط کنار اومده بودم
تو سن بلوغ که تازه شهوت به سراغم اومده بود و تازه جلق رو یاد گرفته بودم خودمم با انگشت کردن سوراخم به خودم حال میدادم
کیرم تو کلهت پسر…
نمیدونستم چطوری دارم دستی دستی خودمو بگا میدم
این شد که کم کم از کون لذت میبردم
با این حال تا سن تقریباً بیست سالگی به هیشکی کون ندادم هرچند که کونمو قد کوس یه زن جنده گشاد کرده بودم از بس که با انگشت و شیشه دلستر و سایر اشیاء کیری به خودم حال داده بودم
یکی دیگه از شانس های تخمی که در زندگیم بهم رو کرد این بود که توی دانشگاه با چندتا پسر خوشگل و سکسی آشنا شدم
آشنا شدنم چی بود؟؟؟؟
یه آشنایی عادی از دور با این تفاوت که بدجوری تو کف کیرشون بودم
گذشت تا توی یه اردوی تخمی دسته جمعی توی دانشگاه که از قضا اون بچه خوشگلا هم بودن از همون لحظه اول فهمیدم قراره شبا توی یه سالن که کفِش موکته رو سروکول هم بخوابیم
منم دلو زدم به دریا و عمداً خودمو به امیر خوشگله نزدیک کردمو شبو کنارش خوابیدم
نیم ساعتی میشد که چراغا رو خاموش کرده بودن و تاریکی مطلق بود
ملت هم از بس روز توی کوه و دشت و دمن کوسچرخ زده بودن سریع خوابشون برده بود
امیر به پهلو رو به من خوابیده بود منم که از بس توکف بودم خوابم نمیبرد کمکم خودمو بهش نزدیک کردم و کونمو دادم طرفش آروم آروم رفتم عقب تا کاملاً کونمو توبغلش جا کردم
حس عجیبی بود
گرمای تنش داشت دیوونم میکرد
تا حالا کسی رو پشتم احساس نکرده بودم
لذت فوقالعادهای بود
یه استرس لعنتی نمیذاشت از این لحظات رویایی نهایت لذت رو ببرم
امیر انگار خواب بود
ولی نبود
چون با اون حرکاتی که من میکردم هر کی بود بیدار میشد
امیر هیچ حرکتی نمیکرد
منم آروم آروم خودمو بهش میمالیدم و کونمو توبغلش عقب جلو میکردم
باور نکردنی بود
مثل خواب و بیدار بود
تا نزدیکای صبح همینجوری ادامه دادم
شهوت داشت از چشمام میزد بیرون
نزدیکای صبح امیر برگشت و پشتشو به من کرد
من که شدت شهوت عقل رو از سرم برده بود بهش چسبیدم و کیرمو گذاشتم لای چاک کونش و همونجوری نگه داشتم
کیرم داشت دلدل میزد نمیتونستم کنترلش کنم
بدنم داشت میلرزید
باورم نمیشد شاهکون رو داشتم میمالیدم
غرق لذت بودم
داشتم ارضا میشدم
آبم داشت میومد
منِ کونیِ ترسو به طرز عجیبی جری شده بودم کیرمو فشار دادم به کونش و آبم ریخت تو شرتم و دلدل زدنای کیرم بدن امیرو میلرزوند
ایندفه دیگه مطمئن بودم امیر همه چی رو فهمیده
ولی بازم هیچ عکسالعملی نشون نداد
من بیحال شدم و خودمو کشیدم کنار و با حس بد کثیفی شرت و شلوار یه چرت خوابیدم که هوا روشن شد و بیدارمون کردن
از اون روز بیشتر عاشق امیر شدم و طول روز همش باهاش بودم و بهش محبت میکردم
سه شب همونجوری گذشت و من دیگه مطمئن بودم که این داستانای شب اتفاقی نیست و امیرم پایه است
هرچند نمیدونم چرا به روی خودش نمیاورد
هرشب تا صبح کونمو تو بغلش جا میکردم
نزدیکای صبح هم من با کونش خودمو ارضا میکردم
روز چهارم شد که جابجا شدیم و اینبار ما رو بردن توی یه ساختمون با اتاقای مجزا که هر سه چهار نفر توی یه اتاق ساکن شدن
اتاق ما چهار نفره بود
من و امیر بودیم با دوتا از دوستای امیر که بچه سوسول بودن و مطمئنم عقلشون به این چیزا قد نمیداد
شب شد و من طبق معمول کنار امیر دراز کشیدم و اون دو نفر هم با کمی فاصله از ما اونور اتاق گرفتن خوابیدن
رفتار امشب امیر یه کم فرق میکرد
شب رو با یه پیرهن آستین بلند که دکمه هاش باز بود خوابید
برق از چشمام پریده بود
تنش به قدری سفید و شفاف بود که رگای زیر پوستش معلوم بود
عجیب بود…
نمیدونستم این دختره یا پسر!!!
مگه میشه یه پسر سینه و شکمی به این خوشگلی داشته باشه!!؟؟
مگه میشه یه تار مو تو بدنش نباشه!!؟؟
امیر برخلاف هر شب به پشت خوابید و سینه و شکمش برق میزد
خودمو بردم نزدیک
خودمو کشیدم پایین و سرمو بردم نزدیک سینهش
هنوز جرأت نداشتم بوسش کنم
فقط نیگاش میکردم و سینهٔ ماهشو بو میکشیدم
تو همین حال به ذهنم رسید که دستمو بذارم روکیرش
دستمو بردم سمت کیرش
دستم که بدنش خورد از زمین پرکشیدم
نمیدونم چرا انقدر لذتبخش بود آروم آروم دستمو بردم سمت کیرش
کیرش باد کرده بود و داشت شرت و شلوارشو میترکوند
بی اختیار برگشتم و کونمو به بدنش چسبوندم
امیرم برگشت و اینبار کامل بغلم کرد
نفس نفس میزدم
نمیتونستم باور کنم
امیر کیرشو گذاشته بود لای کونم و فشار میداد
دستشو انداخته بود دور بدنم
با پام ملحفه ای که قبلاً مزاحم کارمون بود و اون پایین انداخته بودیم کشیدم بالاتر
امیر ملحفه رو کشید رو هردومون
استرس شبای قبل رو نداشتم
انگار منتظر کون دادن بودم
حیا برام معنی نداشت
شرت و شلوارم رو با یه دست تا نزدیکای زانو کشیدم پایین و دستمو بردم سمت شلوار امیر
امیر خودش شلوارشو کشید پایین و کیرشو گذاشت لای کونم
هر دومون سعی میکردیم صدایی ایجاد نشه
بجز صدای نفس نفس زدن من و امیر صدای دیگهای نمیومد
امیر میخواست کیرشو لای کونم حرکت بده که دستمو بردم کیرشو گذاشتم روی سوراخم و خودمو بهش فشار دادم
یه کم درد میکرد
عاشق این دردم
وقتی دیوارهٔ سوراخم درد لذت بخشی میده و داره باز میشه حس رویایی شهوت وجودمو پر میکنه
کیر امیر حسابی کونمو خیس و لیز کرده
با حرکت کونم امیرم کمکم کیرشو هل میداد داخل
دستم بردم پشت کون امیر و فشار دادم به خودم
امیر داشت دیوونه میشد
کیرش تا دسته توکونم بود
لپای کونم نمیذاشت کیر امیر تا خایه بره توش خودمو به کیرش قفل کرده بودم
دستمو از روی کون امیر برداشتم و چاک کونمو بازتر کردم تا کیر امیر بیشتر جا شه
از ترس سر و صدا امیر تلمبه نزد منم کونمو تکون ندادم
کیر امیر داشت میترکید تو کونم
محکم بغلم کرده بود
بدنش داشت میلرزید
کیرشو یه هل کوچیک داد
آبش داشت میومد
با هر پاشش آب کیر امیر کونم باز و بسته میشد
داشتم میمردم از لذت
گرمای آب کیر توی کونم دیوانه کننده بود
چند دقیقه همونجوری بودیم
کیر امیر کمکم شل شد و کشیدش بیرون
شرت و شلوارامون رو آروم و بی صدا کشیدیم بالا
امیر پشتشو به من کرد و منم بهش چسبیدم تا آبم اومد و بیحال خوابیدیم
این اولین کون دادن زندگیم بود
بعد از این ماجرا بی حیا شده بودم و همه جا دنبال کیر میگشتم و بارها کون نازنینم رو طعمهٔ کیر کردم و از این زندگی تخمی لذت بردم
الان که ۲۸ سالمه کون دادن برام عادی شده و هر روز یه ماجرا برا کونم پیش میارم
بازم مینویسم…
کیرم تو کله تکتکتون جلقی های کونی
کیر تکتکتون تو کوون جنده من
بای…
نوشته: احسان