خون به جیگرم کرد (۱)

سلام به دوستان انجمن کیر تو کس
مدتی هست داستانا و خاطره ها رو میخونم، وسوسه شدم
منم خاطره مو بنویسم.
منشی شرکتمون چند وقتی بود که بخاطر تغییر محل زندگی استعفا داده بود
یه شرکت کوچیک دارم که چهارتا پرسنل داره،ساعت کاری شرکت تا دو بعداز ظهر هستت ولی منشی فقط بخاطر جواب دادن به تلفن مشتریا از ساعت چهار میادتا هشت شب.از منشی قبلیمون راضی بودم یه خانم میانسال چاق
حس سکسی و از این چیزا هم نبود رابطه کاری، کلا عقیدم اینه که تو محیط کار باید همه حرمتا حفظ بشه
خلاصه واسه گرفتن منشی در سایت دیوار آگهی گذاشتم،معیارام هم صدای خوب جهت جواب دادن تلفن همینطور بی حاشیه بودن بود
و چون اکثر مواقع خودش تنها در شرکت بود خب نمیشد بهر کسی اعتماد کرد
خلاصش کنم تعداد زیاد ی زنگ زدن فقط از روی صدا و بیانشان ده یازده نفری انتخاب کردمو ،باهاشون قرار ملاقات حضوری گذاشتم که یکیشونو انتخاب کنم.
روز مصاحبه چند نفری اومدن،مشخصاتشونو گرفتم،وگفتم هرکس انتخاب شد بهش زنگ میزنیم
دیگه تصمیم گرفته بودم بزنم از شرکت بیرون آخر وقت مصاحبه بود کتم رو پوشیدم ، از همکارم خداحافظی کردم درشرکت رو باز کردم برم بیرون که پشت در یه دختر خانم ۲۶ ،۲۷ ساله رو دیدم داخل راهرو
پام چسبید رو زمین بسکه دختر جذابی بود،با یه صدای نازی سلام کرد گفت واسه مصاحبه اومده،
دعوتش کردم داخل،راستی شرکت ما یه واحد آپارتمانی داخل یه مجتمع تجاریه،که همیشه درش بسته هست و ارباب رجوع باید آیفون بزنه داخل بشه،خودشو مهسا معرفی کرد فامیلیش بماند
از لحظه اول عاشقش شدم یه دختر با یه مانتو مشکی بلند جلو باز بای شلوار استرج خاکستری چشم و ابرو مشکی سفید پوست با هیکل ناز قد حدود ۱۷۰
داخل شد هیکلش رو برانداز کردم همه چیش اوکی بود یه کون برجسته البته هیکلش دخترونه بود،
برا اینکه یه تجسمی داشته باشین یه چیزی شبیه هانیه توسلی ولی خیلی جوانتر و زیباتر،ناگفته پیداست که از لحظه اول دلمو برد ،و خب معلومه که استخدام شد
قرار شد خانم نیازی منش قبلیمون یه هفته بیاد شرکت و به مهسا آموزش بده
بعد از اون کارو تنهایی انجام بده
روال انجام گرفت و مهسا بتنهایی مشغول کار شد
واز اینجا بود که دردسرای منم شروع شد ،خب دلیلش هم درک میکنید دیگه یه دختر ناز و باکلاس داخل یه دفتر تنها،ومنم که نمیخاستم خودمو ضایع کنم یا رفتاری کنم از دستش بدم،ولی خب کیر لامصب که این چیزا حالیش نیس به بهونه های مختلف میومدم شرکت و یک ساعتی میومدم شرکت و یه خورده باهاش لاس میزدم ولی محترمانه،همیشه هم کلی از کارش تعریف میکردم

نوشته: سروش ۵۲

دکمه بازگشت به بالا